eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
356 ویدیو
221 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
آرام جان خسته‌دلان! پیکرت کجاست؟ جانم به لب رسیده پدر جان، سرت کجاست؟ جسمت اسیر فتنۀ یغماگران شده پیراهن امانتی مادرت کجاست؟ از چه جواب دختر خود را نمی‌دهی؟ بابای با محبّتم! انگشترت کجاست؟ در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت خاکم به سر، عمامۀ پیغمبرت کجاست؟ سوز عطش ز خون تنت موج می‌‌زند ای تشنه‌لب، برادر آب‌آورت کجاست؟ از دود خیمه تربت شش‌ماهه گم شده بابا بگو مزار علی‌اصغرت کجاست؟.. ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
سلام الله علیها بابا سلام دلتنگتم درد دلم زیاده نمی دونی چقده من راه اومدم پیاده ببخش من و جون ندارم پاشم توانم کمه قد خمیده م شده مثل مادرت فاطمه بابا همش مادرت و من می دیدم کنارم از وقتی دیدمش به عشقش دیگه بی قرارم خسته شده دختر تو پشت سر قافله ببخش دیگه بیشتر ازین نمیذاره حوصله حالا تو از خودت بگو بابای مهربونم سرت چرا جدا شده درد سرت به جونم موهات چرا پریشونه چشات چرا خونیه بابا به من بگو تو این خرابه مهمونیه؟ خوراکمون روزا شده نهیب و تازیانه شبم که میشه نداریم یه گوشه اشیانه از تو چه پنهون که دلم میسوزه واسه عمه نگاه بکن کنار من سوخته لباس عمه راستش دیگه طاقت موندن نداره دخترت می خواد بیاد پیش تو جون بگیره از کوثرت شما رو خوب نمی بینم دیگه چشام تاریکه گمون کنم که لحظه وصال ما نزدیکه عزیز من ، من و به همرات ببری چی میشه دوباره ناز دخترات و بخری چی میشه با تو بیام مزاحم همه دیگه نباشم باعث غصه و غم عمه دیگه نباشم من می دونم عمه رو دوست داری تو خیلی زیاد به جون زینبت بابا بذار رقیه ت بیاد زینت کریمی نیا http://eitaa.com/Maddahankhomein
Namahang Bi Morovat Baron Rasoli 1403 [Mohjat_Net].mp3
1.57M
زمزمه / روضه شب پنجم ماه صفر ۱۴۰۳ شهادت حضرت رقیه س ببار ای آسمون که بی قرارم منم مثل تو خیلی گریه دارم شب جمعه است و دورم از ضریحش ببار ای آسمون من هم ببارم ببار ای آسمون جای رقیه به یاد داغ بابای رقیه به یاد خشکی لبهای اصغر به یاد اشک چشمای رقیه ببار ای ابر دلها بی قراره خرابه پا به پات میخواد بباره ببار اما بدون ای ابر امشب رقیه با تو خیلی حرف داره کجا بودی علی اصغر فدا شد کجا بودی قیامت کربلا شد برای چند قطره آب ای ابر عمو عباس دو تا دستاش جدا شد شعر: امیر علی شریفی جدید ای بی مروت بارون https://eitaa.com/Maddahankhomein
نذر سلام الله علیها یه دختر سه ساله شکل گلای لاله خیلی عزیز باباست چون که شبیه زهراست دلش می گیره وقتی که بابا جون نباشه عین کبوتری که توآسمون نباشه اونروز تو کربلا دید باباش رفت ونیومد ازهمه خیمه ها صدای گریه اومد میگن که خیمه هارو آتیش زدن دشمنا دامن اون گر گرفت پاش میومدرو خارا گهواره اصغرو تکون میداده خالی لالالالا لالایی داداش من کجایی سر باباشو بردن بی انصافا روبروش دلش خیلی گرفت و خونش میومدبه جوش سرش روسربابا گذاشت ورفت تاخدا دوتاییشون پرزدن باهم تو آسمونا زینت کریمی نیا http://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به فاطمه‌ی رقیه سلام‌الله علیها: چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را که داغ آبله سوزاند قلب سنگ خارا را اسارت واژهٔ خردی‌ست وقتی پیش این دنیا گرفته دست های تو به بازی خاک صحرا را مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن نمی‌خواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟ نسیم از سوی طشت لاله‌گون آمد به‌سوی تو؟ که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را؟ همیشه جای تو بوده‌ در آغوش حسین اما گرفتی در بغل آخر سر خونین بابا‌ را درون خانه‌ی خود از خرابه روضه‌ می‌خوانیم که یادت می‌‌کند آباد این ویرانه‌ی مارا https://eitaa.com/Maddahankhomein
240.1K
سفیرمکتب ای پدرخوش آمدی بـه گـوشۀ ویرانه توشدی شمع من و من شده ام پروانه ای امید جان من بابا توشدی مهمان من بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) ازچه غرق خون شدی مگرچه دیده ای پدر من نفس بـریـده و توسربـریـده ای پدر جان به قربان سرت بابا کی بریده حنجرت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) گرجه زخمی وکبود ازاثـرجفـاشـدم من سفیر کوچک قیـام کـربلاشـدم من سفیر مکتبم بابا من حسینی مذهبم بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) شده چون روی کبودم رخ لاله گون تو بوسه می زنم به پیشانی غرق خون تو گرچه درمرارتم بابا غرق درزیارتم بابا یا اب ‌المظلوم یااب العطشان (2) ای فـدای همـۀ سـوزتووتـاب تبت اثرچوب ستم مانـده چـرا روی لبت بوسه گیرم زلبت بابا جان دهم درطلبت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) بانگاهت چه شودمژده بـه دختـربدهی می دهم جان که مرا به آسمان پربدهی دخترخود رادگربابا باخودت امشب ببربابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) @Maddahankhomein
آرام گریه کن آخرکمی بخواب چرا گریه می کنی با سینۀ کباب چرا گریه می کنی با ناله نبض توچقدرکُند می زند با بغض درگلو نفست تُند می زند آه ای رقیه، جان من آرام گریه کن آهسته درسکوت دل شام گریه کن با گریه های خویش قیامت بپا مکن با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن ترسم برای گریۀ تو سر بیاورند این جان مانده را زتنت در بیاورند ای وای من که محشرکبری شروع شد بار دگر قیامت عظما شروع شد آرام شو ز گریه وشیون رقیه جان بابا رسیده با سر بی تن رقیه جان روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن جانت به لب رسیده شمرده نفس بزن ازگریه های خویش به بابا سخن بگو از آنچه دیده ای تو به صحرا سخن بگو یکدم به سیل اشک روانت امان مده رخسارۀ کبود به بابا نشان مده بوسه زدی به لعل لب ازجا بلند شو دیگر بس است دیدن بابا بلندشو عمه چرا صدای تو دیگر نمی رسد غمناله ات به گوش من آخر نمی رسد عطر گلی شنیدی وبیهوش گشته ای حرفی نمی زنی وتوخاموش گشته ای درگوش باب خویش چه گفتی که پر زدی مارا گذاشتی وتو ساز سفر زدی پرپر شدی وطاقت هجران نداشتی بر روی داغ های دلم غم گذاشتی بگذار تا بگریم وکوته سخن کنم این نیمه شب برای تو فکر کفن کنم بردوش اهل بیت سه ساله بلند شد خاموش شد«وفایی» وناله بلند شد @Maddahankhomein
سربی بدن آن شب که نگاهش به سربی بدن افتاد ناله زد ویادش زتن بی کفن افتاد فریاد زدای عمه ببین باب نکویم یکبار دگرگوشۀ چشمش به من افتاد ازنالۀ اوشد همه آفاق پرازغم آتش به سراپردۀ بیت الحزن افتاد وقتی که نگاهش به سر غرقه بخون بود چون مرغک بی بال به پرپر زدن افتاد چون شمع شب افروز شرر داشت دل او پروانه صفت سوخت وازسوختن افتاد دیدند که دُردانۀ سالار شهیدان جان دادزداغ وپدروازسخن افتاد با داغ رقیه دل شب اوشب امّ مصائب یکبار دگر درغم ورنج ومحن افتاد دیگر مگو ازاین غم جان سوز «وفایی» بس کن که شرر بر دل هر مرد وزن افتاد @Maddahankhomein
آیینه دار زینب و زهرا رقیه کوچکترین انسیة الحورا رقیه پشت سرش بی شک دعای پنج تن بود آدم اگر می گفت اول یا رقیه خورشید در منظومۀ عشق حسینی صد سال نوری راه دارد تا رقیه سنش اگر کم هم طراز انبیا بود مانند کوثر آیت العظمی رقیه جا داشت روی شانۀ کعبه اباالفضل جا داشت روی شانۀ سقا رقیه آرام تر از هر زمانی بود اصغر می خواند تا بالا سرش لالا رقیه تنها نَه سال شصت و یک تا روز محشر هر فتنه ای را می کند رسوا رقیه پا بر مغیلان می نهد اما محال است روی سر موری گذارد پا رقیه این طفل بی آزار را آزار دادند زجر بدی را دید در دنیا رقیه زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه طفلان همه بر ناقه اند اِلّا رقیه مقتل که می خواندم شبی با خویش گفتم پیدا نمی شد کاش در صحرا رقیه وقتی که پیدا شد خمیده راه می رفت شد پیرتر از زینب کبری رقیه حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست جز دست گرم و بوسۀ بابا رقیه دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد تنها سر آمد دیدنش اما رقیه... حیرت زده پرسید عمه این سر کیست؟ یاللعجب نشناخت بابا را رقیه! قلبش ندا سر داد این سر کعبۀ توست پروردگارت آمده اینجا رقیه خود را مرتب کرد تا در چشم بابا باشد همان دردانۀ زیبا رقیه از بوسه اش جان میگرفت، اینبار اما جان داد با بوسیدن لب ها رقیه https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 🌷دختری بابایی🌷   عاشق باباست او ، از قدر دنیا بیشتر    او به بابا عشق دارد ،عشق بابا بیشتر از بهار عمر او تنها سه سالی می گذشت   مهر او از کل دنیا،  آب دریا بیشتر اشقیا این طفل را  محروم کردند از پدر     بیش از این قسمت نشد دیدار نوپا بیشتر رفت بابایش ولی دلبسته تر می شد به او  عشق و آغوش پدر را شد پذیرا بیشتر   عمه زینب  دائما سنگ صبور طفل بود   در تسلای دل او سهم کبری بیشتر چند ساعت کاخ بود ای خاک بر آن کاخ باد     هر کجا دلتنگ بابابود، آن جا بیشتر بود در سوگ پدر اما به شوق انتظار  انتظارش، انتظاری  بود آیا بیشتر جنس غم ازجنس دیگرسوگ وهجرانها نبود   بود از سوگ رسول و اشک زهرا بیشتر نازدانه درد دل می کرد با بابای خود  کاش بود آن خواب، قدری وقت مأوا بیشتر من نمی دانم زبانحال آن والامقام   آن قدَر دانم که می فرمود حالا بیشتر بی تو پیمودیم راه سخت و من نالان شدم     رنج دیدم از فشار خار در پا بیشتر عصر عاشورا نشد پایان، ستم‌ها ای پدر نانجیبان، بعد تو کردند دعوا بیشتر خیمه ها آتش زدند و دختران را می زدند  ددمنش ها می شدند اینگونه رسوا بیشتر یارقیه یک عنایت کن به جمع مومنین    روزی ما کربلا کن جان مولا بیشتر 🌴🌴🌴 سروده سجاد محمدیاری @Maddahankhomein
مشتاق تجلّی حضوریم هنوز از معرکه در حال عبوریم هنوز در ظلمت شب‌های جهان پیوسته ما منتظر صبح ظهوریم هنوز
🌸🍃 (س) 🍃بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرّحیم ِ اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْكِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، [اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ]، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الزَّكِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادِكِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِكِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الراحمین🏴 🍃اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج🍃
یابنت الحسین علیه السلام مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود درد رقیه تو پدر جان یتیمی است درد سه ساله تو مداوا نمی شود شأن نزول رأس تو ویرانه من است دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود بی شانه نیز می شود امروز سر کنم زلفی که سوخته گره اش وانمی شود بیهوده زیر منت مرحم نمی روم این پا برای دختر تو پا نمی شود صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود چوب از یزید خورده ای و قهر با منی از چه لبت به صحبت من وا نمی شود کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود @Maddahankhomein
4_5883973971384210856.mp3
11.43M
بسم رب الحسین (ع) (س) بند۱: خوابن همه اما من بیدارم بازم ستاره ها رو می‌شمارم با اینکه رو نیزه از من دوری از همین راه دور دوست دارم درده که تو دوری ولی نا محرما نزدیکَمَن محکم بستم روسریمو بیزارم از دیده شدن دوری ولی با تو صحبت دارم حیف که نمیتونم لکنت دارم گم شده بودم و عمه دق کرد خیلی واسه همه زحمت دارم بند۲: دلتنگِ صداتم بابا جونم حرفی بزن باهام مهربونم قرآن می‌خونی از روی نیزه خیلی خیلی بابایی ممنونم از نیزه‌ت دورم میکنن با گریه اصرار میکنم پای نیزه زار میزنم دنیا رو بیدار میکنم سخته ولی بابا حالم خوبه غصه نخوریا حالم خوبه اگه تو بغلت باشم حتی با این کبودیا حالم خوبه بند۳: خوش برگشتی پیشم ای محبوبم حالا که اینجایی خوبِ خوبم با اشکام زخماتو وقتی شستم خاکسترِ موهاتو می روبم ای سر زخمی تو هنوز بابای زیبای منی این ویرونه قصره منه وقتی روی پای منی درد نداره دیگه زخم ابروم درد نداره دیگه دست و بازوم پیش تو بابایی من خوشبختم غم ندارم اگه باشی پهلوم 🕊@Maddahankhomein
که مپرس دردهایی کشیده ام که مپرس زهرِ هجری چشیده ام که مپرس اصلا از حال خسته ام که نگو از دلِ رنج دیده ام که مپرس از هراس عدو پدر آنقدر در بیابان دویده ام که مپرس با زبانِ کنایه از دشمن حرف هایی شنیده ام که مپرس اضطرابِ بدون وصفی داشت دلِ در خون تپیده ام که مپرس آنقَدَر تشنه ی پریدن بود جانِ بر لب رسیده ام که مپرس از هیاهوی باد و سایه ی زجر زجرهایی کشیده ام که مپرس خواب دیدم شبی،برای شما خاتمی را خریده ام که مپرس آه بابا شبیه مادرِ تو آنچنان قد خمیده ام که مپرس @Maddahankhomein
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️زمینه شهر شام▪️ ▪️بنداول▪️ رفتی عزیزم من رو نبردی کاش مرده بودم وقتی تو نیزه خوردی آتیش افتاده روی سرم حسین حسین حسین حسین بی‌ حیا پره دور و برم حسین حسین حسین حسین ای وای از بی کسی تو کوچه های این شام ای وای از ازدحام و ناسزا و دشنام (شدم آواره ای شهید بی گناهم به کی تکیه کنم کجایی تکیه گاهم) ▪️بنددوم▪️ از روی بام و از روی دیوار من می خورم سنگ بگو بیاد علمدار تو محله ی یهودیام حسین حسین حسین حسین مرگم و من از خدا می خوام حسین حسین حسین حسین می بینی ای حسین که نیلی و کبودم این بوده جرم من که عاشق تو بودم (شدم آواره ای شهید بی گناهم به کی تکیه کنم کجایی تکیه گاهم) محسن طالبی پور به سبک بالا https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5877269802313061701.mp3
1.02M
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مولانا، انت الامامی مولانا، خیر الانامی مولانا، نور کلامی یا ثارالله مولانا، سید الاحرار دستامو، می گیری هر بار اسم تو، افضل الاذکار یا ثارالله ذکر همیشمه / صلوا عَلی الحسین هر جا دلت شکست / فرو اِلی الحسین فرو اِلی الحسین ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مولانا، انت الحبیبی سیدی، نعم الطبیبی آخ که تو، خیلی غریبی یا ثارالله باز امسال، دلشوره دارم کاری کن، ای راه چارم سر رویِ، ضَریت بذارم یا ثارالله می بینی حالمو / دلتنگ کربلام چی میشه باز منو / دعوت کنی بیام ذکر همیشمه / صلوا عَلی الحسین هر جا دلت شکست / فرو اِلی الحسین فرو اِلی الحسین ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ وقتی که، تو میری از حال می ریزن، انگار توو گودال آه از اون، لحظه ی جنجال آه از غربت آه از اون، لحظه که زینب می بینه، چهل تا مرکب جونش رو، میاره بر لب آه از غربت چی مونده از تنت / تا غارتش کنن بسه دیگه عذاب ... / زود راحتت کنن مظلوم کربلا ۴ @Maddahankhomein
شور آخر جلسه ای خانم حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها بابا جون خبر داری تنها شدم بعد تو به غصه مبتلا شدم پابه پای نیزه ها پشت سرت اسیرِ مصیبت و بلا شدم بابا جون عمه مونو خیلی زدن بابا جونم شامیا چقد بدن اینو آروم بگم نشنوه عمو بهمون حرفای بد خیلی زدن یه عده ارازل و لات پشت دوازه ی ساعات دوره کردن مارو بابا بی حیاها جلو چشمات آخ رو صورت جای کعب نی مونده نانجیب دلمو سوزونده رو زمین زجر من کشونده وااای ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یامظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم باباجون چرا لبات پاره شده مثه گوشای بی گوشواره شده بابا جون قربون خشگی لبات بعد تو دخترت آواره شده حال و روز توکه از من بدتره گونه ات از خون تازه چرا تره کجا بودی باباجون باباحسین سر تو چرا پُرِ خاکستره شنیدم تنور خولی رفته بودی بابا جونم حق بده دق بکنم من بعد تو زنده نمونم تا سرو صورت خونی تو دیدم یادم رفت که چیا کشیدم یادم رفت که چیا شنیدم وااای ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم بابا دلتنگه لالاییات شدم بابا دلتنگ نوازشات شدم یه ماهی میشه صداتو نشنیدم من دلتنگه قصه گفتنات شدم یه دنیا حرف نگفته تو گلوم چی بگم حالا که هستی روبروم همه دردا و غمام رفته زیاد خدا رو شکر رسیدم به آرزوم بغلم بیا بابایی دلتنگم بابا خدایی لالایی بخون برام باز حالا که تو پیش مایی آخ که چه قدر سردو تاریک اینجا باباجونم خوش اومدی بابا قول بده که نزاریم تنها وااای ابتا یا حسین یامظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها کربلایی حسن رضا محمودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدح ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن! ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن! آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد با این که هست تاج سر فاطمه، حسن! وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند یعنی شکست بال و پر فاطمه، حسن! حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن! روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد چشم تو دید درد سر فاطمه، حسن! در ناله ها و نافله های شبش کسی چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن! در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو مثل تو کیست خونجگر فاطمه، حسن! چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است ای قامتت عصا به بر فاطمه، حسن! سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند دیوار بود و زخم سر فاطمه، حسن! زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی آری تویی، تویی سپرِ فاطمه، حسن! الحق که از حسین تو هستی غریب تر این غربت است، در نظر فاطمه، حسن! یک یار هم کنار تو روز وفا نماند در غربتی تو هم اثر فاطمه، حسن! یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت ای پاره پارۀ جگر فاطمه، حسن! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴نذر کرامت بی مثالِ 🏴 حسن شدی که گدا فکر آب و نان نکند به غیر رو نزند...غصه را عیان نکند حسن(ع) شدی که بدانند خیلِ گمراهان خدا به عشقِ دعایت عذابشان نکند کلام نافذ تو، تا که هست؛ این دل من- -هوای محفلِ عشاق و عارفان نکند محبتَت پر از اعجاز و مرد شامی را کسی به جز تو مسلمانِ مهربان نکند مدام از کرمت میرسد برایش خیر هر آنکه تکیه به احسانِ این و آن نکند جزامیان و فقیرانِ دست-خالی را کسی به جز تو سرِ سفره میهمان نکند غریب و خسته و بی سرپناه خواهد ماند کسی که خانهٔ امنِ تو را نشان نکند! https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود شایسته شفاعت حیدر نمی شود چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود مرهم به زخمهای دل پر شراره ات جز خاک چادر و پر معجر نمی شود یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر والله از تو پاره جگر تر نمی شود یک طشت لخته های جگر پاره های دل از این که حال و روز تو بهتر نمی شود یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب گفتند نه کنار پیمبر نمی شود گل کرد بر جنازة تو زخم سرخ تیر هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی با کربلا و کوفه برابر نمی شود زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت سالار من که یک تن بی سر نمی شود دیگر تمام قامت زینب خمیده بود از بس که روی نیزه سر لاله دیده بود https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن! ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن! آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد با این که هست تاج سر فاطمه، حسن! وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند یعنی شکست بال و پر فاطمه، حسن! حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن! روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد چشم تو دید درد سر فاطمه، حسن! در ناله ها و نافله های شبش کسی چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن! در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو مثل تو کیست خونجگر فاطمه، حسن! چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است ای قامتت عصا به بر فاطمه، حسن! سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند دیوار بود و زخم سر فاطمه، حسن! زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی آری تویی، تویی سپرِ فاطمه، حسن! الحق که از حسین تو هستی غریب تر این غربت است، در نظر فاطمه، حسن! یک یار هم کنار تو روز وفا نماند در غربتی تو هم اثر فاطمه، حسن! یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت ای پاره پارۀ جگر فاطمه، حسن! https://eitaa.com/Maddahankhomein