شب زیارتی
زپا نشسته اگر سر به زیر بالش بود
به جز خدا چه کس آگاه از ملالش بود
به قامتش که نظرکرد آسمان می دید
که مه نشانه ای از قامت هلالش بود
درانعکاس همین آینه، هویدا گشت
شکوه وشوکت وقدری که درجلالش بود
شکست هیبت کاخ ستمگران از او
یتیمه ای که به عالم فقط سه سالش بود
قسم به چهره ی خورشیدخون گرفته ی عشق
فراق طی شده بود و شب وصالش بود
کنار حنجر خورسید سر بریدۀ خویش
دوچشم اشک فشان چشمه ی زلالش بود
به فکر رفتن ازآن دیار غربت بود
شبانه ازپدر خود همین سؤالش بود
رخی کبود به روی کبود باب گذاشت
که روی فاطمه در منظر خیالش بود
نفس نفس زدو یک باره ازنفس افتاد
به قدر دادن آن نیمه جان مجالش بود
نوشته اند « وفایی» به مصحف ایثار
شهیده گشتن او شاهد کمالش بود
#سیدهاشم_وفایی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدال شهادت
فراق موج خروشان جنب و جوشش بود
صدای وا ابتا نغمه و سروشش بود
چه کودکی که به تبلیغ درس عاشورا
تمام راه اسارت پر از خروشش بود
به گریه گفت امامی غریب را کشتند
هنوز نغمه ی هل من معین به گوشش بود
بساط ظلم ز فریاد او ز هم پاشید
عجب رسالت سنگین به روی دوشش بود
تنی که لوحه ی ایثار بود باور کن
که تازیانه وسیلی فقط نقوشش بود
مدال سرخ شهادت به گردنش افکند
خدا که شاهد ایثار گل فروشش بود
سفیر شام «وفایی» به پاس بیداری
پیام بر لب خشکیده و خموشش بود
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
کعبه ی عشق
هر دلی با کاروان کربلا همراه نیست
از مقام کعبه ی عشق و شرف آگاه نیست
تا رسیدن ، آه و درد و تشنگی باید کشید
راه عشق و معرفت آن قدر هم کوتاه نیست
رهنمایی دل ما کار مصباح الهداست
مهر چون باشد نیازی بر فروغ ماه نیست
فرصت عرض ادب را مغتنم باید شمرد
فرصت عرض ارادت گاه هست و گاه نیست
جان به قربان شهیدی که به زیر تیغ خصم
بر لبان تشنه اش جز ذکر یا الله نیست
درمیان ناله هایی که ز داغش شد بلند
ناله ای جان سوز تر از ذکر وا اماه نیست
تاچهل منزل سری بر نیزه می تابد ، ولی
در بساط داغداران غیر اشک و آه نیست
بار این غم را مگر زینب کشد بر دوش خویش
ورنه کوه غم کشیدن در توان کاه نیست
با نگاه آل یاسین چشم ها گریان شود
ای «وفایی» گریه بر او هیچ گه دلخواه نیست
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
خورشید نیزه
مرهم گذار زخم دل ما که خنده نیست
نیشی به قدر خنده ی دشمن، گزنده نیست
اشک یتیم آتشی از موج محنت است
خاموشی شرار دل او که خنده نیست
آل رسول را ز چه گویند، خارجی
حرفی چنان اهانت دشمن، زننده نیست
سنگ از چه می زنند چو خفاش های کور؟
خورشید را زدند به نیزه، پرنده نیست
پای سر بریده ،چرا جان دهد یتیم
این اتفاق تلخ اگر که کُشنده نیست
خیری برای آخرت خود نمی برد
قلبی که از تلاطم این غم،تپنده نیست
تا روز رسخیز «وفایی» بگو ،کسی
مثل حسین در دل تاریخ، زنده نیست
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#اربعین امام حسین علیه السلام
لبیک یاحسین
ازعمق جان بگو لبیک یاحسین
با هرتوان بگو لبیک یاحسین
با یاد نغمه ی هل من معین او
با عرشیان بگو لبیک یاحسین
گرکه زمین شود پر از یزیدیان
با آسمان بگو لبیک یاحسین
بریاری امام فرقی نمی کند
با هرزبان بگو لبیک یاحسین
درس نماز را از او فرابگیر
وقت اذان بگو لبیک یاحسین
گاهی حبیب باش گاهی زهیر باش
گه توأمان بگو لبیک یاحسین
سوریه وعراق ایران ویا یمن
درهرمکان بگو لبیک یاحسین
مثل مدافعان جان رابه کف بگیر
با نقد جان بگو لبیک یاحسین
گه درهمایشی مانند اربعین
با زائران بگو لبیک یاحسین
با یاد غربتش در دشت کربلا
گریه کنان بگو لبیک یاحسین
مثل «وفایی» نغمه سرای دین
درهربیان بگو لبیک یاحسین
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#اربعین _امام_حسبن_علیه_السلام
خون دل
ای آرزوی خفته به خون ای برادرم
این قبر،قبر توست که باشد برابرم؟
گل چیده ام ز اشک که ریزم به تربتت
ای خفته زیر خاک که خاک تو برسرم
ازبس که نیزه خورده تنت پیش چشم من
آید هنوز خون دل از دیدۀ ترم
چل روز درفراق ،به سر بُرده ام، ولی
هرگزگمان نبود که طاقت بیاورم
گلهای باغ سبز تو نیلوفری شدند
منهم چو غنچه های کبود تو پرپرم
ای محرم همیشۀ زینب، بدان هنوز
ازضرب تازیانه کبود است پیکرم
درمانده ام چگونه بگویم جواب او
پُرسداگررباب که کو قبر اصغرم؟
داغ رقیۀ تو مراپیرکرده است
ازخواهرت مپُرس کجا رفته دخترم
من ازمدینه باتو رسیدم به کربلا
بی توچگونه عازم کوی پیمبرم
آتش گرفته است «وفایی» ازاین سخن!
وقتی رسم مدینه چه گویم به مادرم
#سیدهاشم_وفایی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
شرار آه
برگشتم ازسفر گل درخون طپيده ام
اي سرو سرفراز ببين قدخميده ام
وقتي دلم به خون جگر موج ميزند
گوئي كه من به جاي تودرخون طپيده ام
بابوسه برگلوي تورفتم زكربلا
باشوق بوسه اي به مزارت رسيده ام
شمعم كه ازشرارغمت آب گشته ام
گرقطره قطره برروي خاكت چكيده ام
ازكربلا به كوفه وازكوفه تابه شام
تنها به شوق ديدن رويت دويده ام
اززخم تازيانه ندارم شكايتي
زخم زبان زكوفي وشامي شنيده ام
ازجذبه نگاه توازروي نيزه بود
باخطبه ام حماسه اگرآفريده ام
داغ رقيه تودرآن شام غم نهاد
يك داغ ديگري به دل داغديده ام
باكلو له بار غم بسويت آمدم ولي
هرگز خلل نديدو نبيند عقيده ام
اين چامه اي كه گفت«وفابي»زقول من
تنها اشاره اي بود از آن چه ديده ام
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
خواهر بی برادر
با سر رسیده ام ، تن بی سر، حسین من
پرپر شدم ، شکوفه ی پرپر، حسین من
خاکم به سر که بی تو نفس می کشم هنوز
ریزم غبار قبر تو بر سر ، حسین من
مانند لحظه ای که به جسمت فتاده است
افتاده روی فبر تو خواهر ، حسین من
می خواهم از خدا که به قربانتان شود
این نیمه جان مانده به پیکر ، حسین من
فریاد می زنم زفراقت ، مرا ببخش
خوابیده روی سینه ات اصغر ، حسین من
زینب فدای این ادب اکبرت شود
افتاده روی پای تو اکبر ، حسین من
با گریه ی سکینه و با ناله ی رباب
برپا شده مصیبت و محشر، حسین من
جای رقیه کاش فدای تو می شدم
آن شب که سر زدی تو به دختر ، حسین من
با شعله ای زخطبه ی آتشفشانی ام
آتش زدم به جان ستمگر ، حسین من
با تو من از مدینه سفر کرده ام،روم
بی تو کجا به شهر پیمبر ، حسین من
با ناله می نوشت «وفایی» زحالتِ
این خواهر بدون برادر ، حسین من
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
227.2K
امیدِجانم برادر
ازشام وکوفه آمد، حسین خواهرتو
افتاده ام به روی، قبر مطهر تو
یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی
بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی
ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند
درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند
تنت به خاک صحرا سرت بروی نی ها(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
باچهره های نیلی، بادرد بی شماره
برگشته اند طفلان، باگوشهای پاره
گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم
پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم
بگرفته ام به سینه باخود مدینه (۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
بادیدن مزارت، سوزد همه وجودم
مثل رقیۀ تو، ای کاش مُرده بودم
ازبسکه داغ دیدم دل ازجهان بریدم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
شهادت حضرت نبی مکرم اسلام
سیل غم
چگونه این دم آخر از این زمانه بگویم
ز پر خروش ترین بحر بی کرانه بگویم
دوخط به جوهر اشک از مصیبتت بنویسم
تو را چگونه ز بیداد این زمانه بگویم
اگر اجازه دهد حال و روز من، با تو
کمی ز محنت روز و غم شبانه بگویم
مکن رها تو علی را که اشک ماتمتان
بهانه داد به دستم بدین بهانه بگویم
اگر چه سیل غمت می برد دلم را باز
به پای قطره ی اشک تو دانه دانه بگویم
میان هجمه ی دشمن به در مواظب باش
ز ناله ی تو بنالم از آن جوانه بگویم
همین اشاره مرا می کشد دراین دنیا
دگر مخواه ز سیلی و تازیانه بگویم
کبود شد دلم از محنتت، مخواه از من
کمی ز دست شکسته کمی ز شانه بگویم
شهادت تو و درد غریبی حیدر
حقیقت است چه حاجت که از فسانه بگویم
فغان عرش نشینان بلند خواهد شد
دگر چگونه زتدفین مخفیانه بگویم
«وفائیم» که غلام علی و فاطمه ام
سزاست حرف دلم را فروتنانه بگویم
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
219.6K
نوحه شهادت حضرت محمد ص
موج غم
موج غم می زند،سررا به سینه
که سیه پوش شد،شهر مدینه
روح والای پیمبر پرکشیده
خون دل از دیده ی زهرا چکیده۲
تسلیت ای مادرسادات۲
مهبط وحی حق، بیت الحزن شد
فاطمه درغم و،رنج ومحن شد
می چکد اشک علی برروی خاکش
گرد غم بنشسته بررخسار پاکش
تسلیت ای مادرسادات۲
کن نظر برغم ، نور دوعینش
گه حسن گرید وگاهی حسینش
درزمین غوغا شداز حال حسینش
آسمان گرید براحوال حسینش
تسلیت ای مادرسادات۲
بعد او عترت وقرآن غریب است
ذکر کروبیان ف امن یجیب است
از سقیفه فتنه وکینه به پاشد
بین چسان حق ذوالقربی ادا شد
تسلیت ای مادرسادات۲
مرتضی بعد او، خانه نشین شد
پشت درفاطمه نقش زمین شد
برتسلای دل این داغدیده
از ره کین جای گل هیزم رسیده
تسلیت ای مادرسادات۲
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
197K
خدا نگهدار
همیشه بودی - تو مادرمن
طشتی بیاور _ ای خواهرمن
خواهم که خون دل را، در تشت غم بریزم
خسته شدم زدنیا ، الهی برنخیزم
ای روح ایثار خدا نگهدار(۲)
چه روز وشامی ،که دیده ام من
چه بار داغی، کشیده ام من
دربین دشمن ودوست، من دیده ام همهمه
زخم زبان وطعنه، شنیده ام ازهمه
ای روح ایثار خدا نگهدار(۲)
پامال کردند، حقی که خوردند
از زیرپایم ، سجاده بردند
یادم نرفته خواهر، با دیده ی ترخود
از پهلوی شکسته، از روی مادرخود
ای روح ایثار خدا نگهدار(۲)
ریزد سرشکم ،ازهردوعینم
وقتی که بینم، اشک حسینم
اگرکه من نیستم، برای او بمیرم
بیاد کربلایش، بزم عزا بگیرم
ای روح ایثار خدا نگهدار(۲)
نوید صبح، سعادت آمد
پیک امین ، شهادت آمد
چیزی نمانده خواهر، بروی پیکرمن
بجای گل بریزد، باران تیر دشمن
ای روح ایثار خدا نگهدار(۲)
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
پیک شهادت
داغی بزرگ بر جگر من نشسته است
خون دلم به چشم تر من نشسته است
معلوم شد که جان و دلم داغدار کیست
حالا که زهر بر جگر من نشسته است
سیلی زدند بر رخ مادر ، مقابلم
نقشی به چشم خون نگر من نشسته است
زان لحظه ای که مادرم افتاد بر زمین
داغی به جان شعله ور من نشسته است
می سوزم از شرار جگرسوز خواهرم
زینب به گریه دور و بر من نشسته است
کم گریه کن حسین غریبم ز داغ من
گرد غمت به روی سر من نشسته است
تصویر کربلای تو و قتلگاه تو
در قاب دیدگان تر من نشسته است
خورشید عمر من به لب بام آمده است
اشکی به چهره ی قمر من نشسته است
پیک شهادت آمده از راه و زین خبر
نور امید بر سحر من نشسته است
جز صبر چاره نیست اگر دیدی از ستم
تیر آمده به بال و پر من نشسته است
مسکین این سراست«وفایی» و باز هم
در انتظار یک نظر من نشسته است
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
ابرمرد جمل
بردر دولت سرایت بس که سائل ریخته
هرطرف پا می گذاری دامنی دل ریخته
هرکسی از جود واحسان تو فیضی برد گفت
بحر رحمت گوهر خود را به ساحل ریخته
مکتب شیعه فضیلت یافته از شور تو
بسکه از لعل لبت شهد فضایل ریخته
ای ابر مرد جمل قربان آن اندیشه ات
رنگ بطلان صلح تو براهل باطل ریخته
وارث تنهایی حیدر شدی ، سردارعشق
بس که در دوروبرت یاران جاهل ریخته
گفت پیغمبر نگرید روز محشر دیده اش
هرکسی اشک ازغمت دراین محافل ریخته
پاره های دل گواهی می دهد که قاتلت
در درون جام تو زهر هلاهل ریخته
تیرهایی که تنت را دوخت برتابوت تو
خون به روی پیکرت چون مرغ بسمل ریخته
چه گذشته برتن تو که حسینت دربقیع
وقت دفن پیکر تو اشک کامل ریخته
توکریم بن کریمی از «وفایی» کن قبول
گرگل اشکی بر این درگاه از دل ریخته
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_شهادت
تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد
چون برق جهانسوز، به جانش شرر افتاد
چون موج به پهلوی گل فاطمه میخورد_
دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد
آهسته به روی سرش افکند عبا را
یک سایهی غم، بر روی شمس و قمر افتاد
پیوسته نگاهش به درِ حجرهی غم بود
تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد
غمنالهی مادر، شرر افکند به جانش
وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد
او ساحل امن همه طوفان زدهگان است
چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد
از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت
این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد
دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه
داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_سکینه_س_مدح
این یاس که ریحانهای از ریحان است
خود سیّدهای زسیّد خوبان است
در وادی تفتیدهی طف بود حسین
فرمود سکینه سیّد نسوان است
یک عمر سکینه غرق ایمان شده بود
در بحر شرف گوهر غلطان شده بود
از پرتو خورشید سپهر عظمت
مانند ستارهای فروزان شده بود
بر دختر خود حسین بس مشتاق است
در دانش و فضل، شهرهی آفاق است
از نور خصائل سکینه پیداست
آئینهای از مکارم الاخلاق است
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
تسلیت بقیه الله
ای خدایا آسمان را غم گرفته
باغ دین وباغبان را غم گرفته
از عزای عسکری درهالۀ غم
چهرۀ صاحب زمان راغم گرفته
شیعه گوید با غم وآه
تسلیت بقیه الله
**
ای که با دردوغم وغصه ندیمی
بررخت پیدا شده گرد یتیمی
ازغمت عطر ملال ودردو اندوه
می رود برروی هربال نسیمی
زین غم واندوه جانگاه
تسلیت بقیه الله
**
ای فدای جان وقلب بیقرارت
ای تمام عالم وآدم نثارت
هستی از اشک تودرموج غم افتاد
جان بقربان دوچشم اشکبارت
ای قرار جان آگاه
تسلیت بقیه الله
**
ای که مانند پدر آزاده بودی
ناله از داغش زدل سرداده بودی
چون پدر با دست تو سیراب گردید
یاد لبهای حسین افتاده بودی
شد دلت با غصه همراه
تسلیت بقیه الله
#سیدهاشم_وفایی
عسکری لقب
سلام ما به توو سامراي اطهرتو
سلام ما به حرمخانه ی معطرتو
سلام برتو و برحُرمتت که جبرائیل
جبین گذاشته برآستانه ی درتو
سلام ما به تو ای عسکری لقب، که خدا
نهاده خیل ملک را معین وعسکر تو
سلام ما به شکوه و به شوکت وقدرت
که آگه است ازاین قدر و جاه داور تو
قسم به عمرکمت ای گل بهشت رسول
دوباره زنده شده یاد عمر مادرتو
سلام ما به دل پاره پاره ات هردم
سلام اهل سماواتیان به پیکرتو
سلام مابه تو و آن گُلی که از داغت
شررگرفته دل او کنار بسترتو
ز بس که رعشه به جانت فتاده بود از زهر
به دست او شده سیراب لعل اطهر تو
صدای آیه ی امن یجیب می آید
به پاس آن گل درد آشنا و مضطر تو
برای روز ظهورش تو خود دعایی کن
که مستجاب شود هر دعا زمحضر تو
به روز حشر «وفایی» کجا غمی دارد
اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مرثیه_امام_حسن_عسکری_ع
یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
خون جای اشک میچکد ازچشم اطهرت
داغی نشسته بر جگر داغدار تو
در خون نشسته است دل درد پرورت
قربان آن امام، که در آخرین نفس
سیراب گشته است به دست مطهرت
ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند
از ماتم پدر چه رسیده ست بر سرت
بهر تسلی دل درد آشنای تو
صف بسته اند خیل ملائک برابرت
ما را شریک درد و غم خود حساب کن
ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای تو هستیم وچون نسیم
ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت
رفتی به پشت پردۀ غیبت ولی شده است
صدها هزار عاشق و عارف کبوترت
چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز
روشن شود جهان ز حضور منورت
با کثرت گناه «وفایی» شب فراق
دارد سلام وعرض ارادت به محضرت
#سیدهاشم_وفایی
@Maddahankhomein
ذکر مدام
درهر سخنی، نور کلامم مهدی است
یک عمر به لب ،ذکر مدامم مهدی است
گر از نفسم رسیده عطر صلوات
آغاز امامت، امامم مهدی است
#سیدهاشم_وفایی
#مدح_ولادت_حضرت
#پیامبر_پیامبراعظم_ص
#و_امام_صادق_ع
امشب دوگل دمیده در مکه و مدینه؟
یا سر زده سپیده در مکه و مدینه
مرغان نغمهخوان باغ بهشت خواندند
امشب دو گل دمیده در مکه و مدینه
ای تشنگان رحمت از حق نسیم رحمت
بر خاکیان وزیده در مکه و مدینه
چشم ملائک حق جز شور و شادمانی
چیزی دگر ندیده در مکه و مدینه
یزدان بر آسمان علم و رسالت خود
خورشید آفریده در مکه و مدینه
یکسو نبی اکرم یکسو امام صادق
اینک ز ره رسیده در مکه و مدینه
از آن دو پیک رحمت عرش خدای رحمان
حمد خدا شنیده در مکه و مدینه
با یک مرام و ایده حق امشب آفریده
دو رهبر عقیده در مکه و مدینه
از بس دلم هوائی شد در هوای آنها
مرغ دلم پریده در مکه و مدینه
با سائلان بگوئید دست کرامت حق
خوانی بزرگ چیده در مکه و مدینه
خنده نشست بر لب تا ای «وفائی» از عرش
گفتند گل دمیده در مکه و مدینه
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به مقام معظم رهبری
«امام خامنه ای»
#نماز_جمعه
فصل الخطاب
آرام جان ماست، سلام تو ای عزیز
محبوب قلب ها شده نام تو ای عزیز
با جان خود به هرسخنت گوش می دهیم
فصل الخطاب ماست، کلام تو ای عزیز
جانباز انقلاب و شجاع و مجاهدی
ایثار و همت است مرام تو ای عزیز
ای مهربان امام که از لاله های سرخ
آید شمیم گل به مشام تو ای عزیز
بُرده تو را به عالم معراج با خدا
شهدی که ریخته دوست به جام تو ای عزیز
ای مقتدر ز اقتدار تو برپاست انقلاب
هرگز نگون مباد زمام تو ای عزیز
کوتاهی کلام من بی بضاعتی
هرگز نمی رسد به مقام تو ای عزیز
مستکبرین ز عزم تو درمانده گشته اند
صد آفرین به رزم مدام تو ای عزیز
خواهم ز کردگار، به سجّاده ی نیاز
درهر نماز خویش، قوام تو ای عزیز
نسلت حسینی است،که با پیروی از او
محشر به پا شود ز قیام تو ای عزیز
سوریه وعراق و یمن، فتح می شود
هنگام انفجار پیام تو ای عزیز
همراه باشماست،«وفایی»، شب فراق
چشم انتظار وصل امام تو ای عزیز
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
گر از کرامتش همه کس فیض میبرد
از نسل خاندان امامی کریم بود
عطر حدیث آل رسول از لبش چکید
در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود
تنها نبود پیک خوشالحان باغ عشق
پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود
آموخت درس بندگی از اهلبیت نور
محبوب پیشگاه خدای علیم بود
غیر از خدا نداشت نیازی به هیچکس
در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود
لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
دست نوازشی به سر هر یتیم بود
گلسیرتان عشق به مدحش سرودهاند
اخلاق او لطیفتر از هر نسیم بود
پیوسته او به منزل مقصود میرسید
زیرا صراط زندگیاش مستقیم بود
هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز
در سایۀ امید و ولایت مقیم بود
پروانۀ بهشت به دستش دهد خدا
هر کس که زائر حرم این کریم بود
هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
این بوستان عشق، بهشتیشمیم بود
عبد حقیرِ اوست «وفایی» اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
273.6K
سرود میلاد امام عسکری علیه السلام
حصن حصین
ای که ذره پروری یاامام عسکری
به ساحل آرزو رسد، به عشق تو سفینه ام
زیمن میلاد تو کنون، هوایی مدینه ام
ای که دل می ربایی، با نسیم دلبری
یاامام عسکری یاامام عسکری
مدینه از یمن مقدمت، بهشت اهل دل بود
خوشا دلی که به بحر تو، چوقطره متصل بود
هم دراین جا هم آن جا،ماگدا تو سروری
یاامام عسکری یاامام عسکری
به جان مهدی به چهره ی، پراز فروغ ونور او
بیا دعا کن خدا دهد، احازه ی ظهور او
او بود بعد از شما، آینه ی رهبری
یاامام عسکری یاامام عسکری
کنون که شد باغ آرزو ، مدینه از سیادت
بگو به مهدی که سرزند، به محفل ولادتت
کی زفیض مقدمش ، می کند روشنگری
یاامام عسکری یاامام عسکری
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
طبیب دل
ای برادر که تویی با خبر از سوختنم
سوخت از آتش هجران رخت ،جان وتنم
آمدم این همه راه و نرسیدم به وصال
ناگزیرم که بسازم به همین سوختنم
ای طبیب دل بیمار همه ، بیمارم
شوق دیدار تو پیداست میان سخنم
به خراسان نرسیدم ولی ای جان جهان
شهر نورانی قم می شود آخر وطنم
جز وفا خواهر توهیچ ندید از مردم
بس که گل ریخت دراین شهر به پا و بدنم
من معصومه ز معصوم تمنا دارم
که پس از مرگ بخوانی تو نمازی به تنم
کفن آماده نمودند برایم ، اما
غرق اندوه ومحن از غم آن بی کفنم
چون «وفایی» شده پروانه ی پر سوخته ام
شمع سان هرکه برافروخته در انجمنم
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein