eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
723 ویدیو
370 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 در حمایت از حزب الله لبنان و نیروی مقاومت، با آرزوی نابودی صهیونیست و آزادی فلسطین 🌺🍃 شاخ و برگش گرچه در دستِ خزان افتاده است ریشه اش اما در استحکام فوق العاده است قدّ این سروِ تناور در بلایا و گزند میشود هر روز بیش از هر زمانی سربلند بینِ طوفانهایِ سنگین ایستاده استوار ایستاده با صلابت در میانِ کارزار میزند فریاد رو به قدس: "قَطعاً نَنتَصِر" نام ِ این سروِ است حزب الله؛ جِیشُ المُقتَدِر رزمشان از جرأتِ دارد نشان آیهٔ نصرُ مِنَ الله است ذکرِ حرزِشان با سلاحِ استقامت؛ دل به میدان میزنند در عمل حرف از مسلمانانی و ایمان میزنند خالصانه با یقین ماندند محکم پایِ دین خط به خط؛ قرآن بشارت میدهد بر صابرین با حمایت هایِ ایران! دست در دستِ حماس میشود ویرانه حیفا بیهوا، دور از هراس قهرمانانه برای کشتنِ دیو آمدند یک به یک با نیّتِ حذفِ تل‌آویو آمدند رو به پایان است کارَش! روزهایِ آخر است مرگِ صهیونیست آغازِ حیاتی دیگر است میشود ختم ِ به نور این جادهٔ صعبُ العبور شک نکن فتحِ فلسطین است آغازِ ظهور ظلم ها دیده...اسیرِ پنجهٔ دجّالهاست خیره بر کعبه شده بیت المقدس سالهاست عاقبت این ظالم ِ بر جا مانده از نسلِ یزید(لع)- نغمهٔ نابِ "أنا، صَمصام"* را خواهد شنید میرسد با ذوالفقارِ خشمگين آخر امام میشود مکتوب در تقویم؛ یَومُ الإنتقام پیش از هر کار؛ یادی میکند از "نورُ عَین..." روضه خوانی میکند با "إنّ جَدّیَ الحُسَین(ع)..." میکِشد آهی برایِ جدّ بی غسل و کفن روضه میخوانَد برایِ کشتهٔ دور از وطن روضه میخوانَد از آن خواهر که حیران مانده بود از تنی که غرقِ خون بر خاک؛ عریان مانده بود عمه جان-زینب(س) به رویِ تلّ دلش آشوب شد سمّ مرکب ها به نعلِ تازه ای مرغوب شد وای از لبهایِ تشنه...از "شِفاهِ الذّابِلاتِ"* وای از خونِ قفا...وای از "دِمآءِ السّآئِلاتِ"* * زمانی که حضرت مهدی(عج) ظهور میکند، [کنار کعبه] مابین رکن و مقام می‌ایستد و پنج ندا میدهد که دومین ندای حضرت این است: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم؛ آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده. سومین ندای حضرت: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین(ع) قتلوه عطشان؛ آگاه باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را تشنه کام کشتند. * لب های خشکیده * خون های جاری 📚 یزدى حایرى، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب(عج) مصحح عاشور، ج۲، ص۲۳۳ https://eitaa.com/Maddadhankhomein
🍃🏴 نذر شهادت دهمین سرورِ عالم 🍃🏴 اگر که این دلِ سائل هوای سامرا دارد امام ِ خفته در خاکش؛ عنایت بر گدا دارد امامی که پناهِ خستگان و بیقراران است برای دردمندان در حرم دارالشفا دارد هر آنکس که کشیده بر ضریحش دست؛ میداند که دستِ مهربانش نان برایِ بینوا دارد کلام ِ جامعش در "جامعه" میگوید این را که جهانِ بی "ولایت" آن به آن رنج و بلا دارد بخوان تفسیرِ "بابُ المبتلی"* را از همین مَنظر که "بنده" در سلکوش قلبِ بی چون و چرا دارد همان قلبی که تفسیرِ دقیقِ "مَهبطُ الوَحی"* است همان قلبی که با نورِ هدایت وعده ها دارد به عشقِ هادیَ الأُمّه(ع) شود تقدیرمان ایکاش دلی را که در اوجِ رنج؛ پروا از خدا دارد فدای آن امامی که زمینش زد هجوم ِ زهر دم ِ جان دادنش ذکرِ علی-موسی الرضا(ع) دارد عطش انداخته در جسم بیتابش حرارت را گلویش زخمی از زهر است و لرزش در صدا دارد دم ِ آخر پریشانِ مصیبت هایِ جدّش شد امام ِ سامرا داغِ غریبِ نینوا دارد به روی خاکِ حجره صورتش را رو به قبله کرد به لبهایش سلامی بر شهیدِ کربلا دارد سلام آخرش را داد با اشکِ روانی که خبر از نیزه و از خنجر و از بوریا دارد! *فرازهایی از زیارت جامعه کبیره https://eitaa.com/Maddahankhomein
شب جمعه شب زیارت ارباب 🌺 به شوق آمرزش در ماه رجب 🌺 ظلم کردم به خودم! آمده ام توبه کنم از گناهی که به من کرده ستم توبه کنم باز برگشته ام از غفلت و وقتش شده که قدرِ برداشتنِ چند قدم توبه کنم ای خدا آمده ام تا که خودم باشم و تو هم مناجاتِ کنم قدری و هم توبه کنم تا در آغوش خودت گریه کنم یک دلِ سیر تا که از این همه بیتابی و غم توبه کنم سائلِ مضطربِ ماهِ رجب را دریاب آمدم در طلبِ لطف و کرَم توبه کنم روسیاه و نگران! در به در و شرمنده... بیشتر آمدم از وضعِ خودم توبه کنم با همین دست؛ که خالیست و محتاج به توست با همین چشم ترم! چشم ترم توبه کنم با خودم واسطه آورده ام امشب باید به أباالفضل(ع) قسم! زیرِ علَم توبه کنم نامه عفوِ مرا مُهر بزن پیش ِ حسین(ع) بطلب کرب و بلا؛ کنجِ حرم توبه کنم! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌺 به امید زیارت کربلا ومحتاجِ آمرزش 🌺 نور از چشمانم و حالِ خوش از این تن گرفت خسته ام از روزگاری که تو را از من گرفت خاطراتی ناب دارم از تو ای کرب و بلا از همانجا که دلم تاب و تبِ ماندن گرفت بار آخر وقتِ برگشتن به یادت هست که؟! اشک در چشمم بنایِ سخت باریدن گرفت لحظه لحظه با من است این حالِ آشوبِ فراق از خداوند آرزویِ در حرم مردن گرفت مُردَم و زنده شدم هر بار که وقتِ وداع این دلِ وابسته ام تصمیم ِ دل کندن گرفت در حوادث؛ در بلا بیتاب و آشفته نشد از ضریح ِ تو هرآنکس بهترین جوشن گرفت زائرت؛ در ظلمتِ قبرش به ذکرِ یاحسین(ع) در میانِ دستهایش مشعلی روشن گرفت شد رفیقم عاشقَت! گفته به من حالم خوش است- از همان روزی که اربابَت مرا گردن گرفت دعوتش کردی و پایِ ثابتِ روضه شده آمد و از مادر تو إذنِ بوسیدن گرفت بوسه زد بر پرچمت با اشک و راهی شد دلش... روضه خوان میگفت: اطرافِ تو را دشمن گرفت تا شنید این را که شد غارت؛ همه-پیراهنت گریه کرد و جان به لب شد هر چه پیراهن گرفت! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃🏴 نذر شهادت غریبانهٔ أباالرضا(ع) 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- هر کسی که مملو از درد است جسم و جانِ او حضرت موسی بن جعفر(ع) میشود درمانِ او این حقیقت را بدان که هست پنهان تا ابد بعدِ خاکِ کربلا رزقِ شفا در نانِ او سفره اش پهن است و سائل سرزده سرمیرسد میشود سلطان زمانِ رفتن از احسانِ او برکتش آنقدر در انفاق بسیار است که میزبانی میکند از عالمی مهمانِ او این همه لطف و کرَم را برده ارث از مادرش شد مسلمانِ حقیقی هر که شد سلمانِ او حضرت زهرا(س) برای بینوایانِ غریب جای داده دِرهم و دینار در قرانِ او جایِ اشکِ قطره قطره؛ خون برایش گریه کرد با خبر شد هر که از وضعیّتِ زندانِ او سقفِ آن کوتاه! زیرِ هر قدم سنگ و کلوخ در نمازش تا که خم شد قامتِ لرزانِ او- گریه کرد و کنجِ نمور شد غل و زنجیر؛ بیتابانه روضه خوانِ او تازیانه میزد اما زیرِ لب در خلوتش ذکرِ "یا باب الحوائج" داشت زندانبانِ او ساق پایش در میانِ سلسله میشد کبود بسکه شد آزرده و مرضوض* استخوانِ او گفت با آهی پیاپی: سیدي صلوا علیک... کربلایی کرد حالش را لبِ عطشانِ او! * 📚 بخشی از زیارتنامه امام کاظم(ع): «...ذی السّاقِ المرضوض بحلق القیود» ...هردو ساق آن بزرگوار به وسیله زنجیرهایی که به دست و پایش بسته بودند تا حدی کوبیده شده بود. https://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃🌺 در آرزوی وصال و به شوق شهادت خصوصا 🌺🍃 در حوادث باید إستغناه* را پیدا کنیم بی نیاز از خلق؛ تکیه گاه را پیدا کنیم غم می آید بیخبر تا در بزَنگاهِ فراق صبر و ایمان و دلِ آگاه را پیدا کنیم خیر و برکت نیست در اسلام ِ عافیت طلب آن به آن باید غمی جانکاه را پیدا کنیم خوشبحال آنکه از جان ساخت مشعل! تا که زود- وقتِ گمراهی بخوبی راه را پیدا کنیم روشنی بخشید و دائم دل به آتش زد شهید تا که شب‌هنگام؛ راه از چاه را پیدا کنیم باید آخر تارِکِ دنیا و "ما فیها" شویم تا مرام نابِ ثارالله(ع) را پیدا کنیم پر کشیدن تا خدا آسان‌ترین کار است اگر یک مسیرِ کاملا کوتاه را پیدا کنیم نیست راهی جز شهادت! باید آری غرقِ خون- شیوهٔ جان دادنِ دلخواه را پیدا کنیم باید از سر بگذریم و مثلِ شاهِ کربلا در بلایا راهِ قتلگاه را پیدا کنیم چشم را دریا کنیم و قلبمان را شعله ور روضه در پیش است! اشک و آه را پیدا کنیم * برنگشت از علقمه ماهِ بنی هاشم چرا؟!... منتظر مانده رقیه(س) ماه را پیدا کنیم لابِلایِ خاک و خون؛ قامت-کمان؛ مثلِ حسین(ع) پیکرِ سقّایِ خیمه گاه را پیدا کنیم!... *یَامُغْنِیَ مَنِ اسْتَغْنَاه... اى بى نیاز کنندهٔ کسى که از او بى نیازى خواهد. فرازی از دعای جوشن کبیر https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در آستانهٔ شهادت شهید سید ابراهیم رئیسی و تیم همراهشان 🏴 اشکی به رویِ صورتِ تقویم شد روان ای وای از آن بهار، که شد یک شبه خزان اردیبهشت حالِ جهنّم گرفته بود حیران شد از غمی که می آمد دوان دوان ای وای از دل-نگرانی و واهِمه از آن شبی که داشت خبرهایِ ناگهان دریایِ درد بود سراپایِ بالگرد میسوخت از بلایِ جگرسوز؛ بی امان شد مقصدِ مسافرِ آدینه اش بهشت نامش شهید شد! که شود مردِ جاودان یک داغِ آتشین چه سرآسیمه و غریب پهلو گرفته بود در آغوش ِ وَرزقان داغی که بیقراریِ أمن یُجیب را آورد؛ در قنوتِ خراسان و اصفهان باران گرفته بود به روی تنی که سوخت بر رویِ دست هایِ دعاگویِ مهربان دستی که بود لحظه به لحظه گره گشا دستی که داشت راهگشاییِ رایگان سیّد کنارِ همسفرانش به عرش رفت مانندِ حاج قاسم و سردارِ قهرمان آتش گرفت هر که ولایتمدار شد خود را رسانْد با تنِ سوزان به کاروان آن کاروان که هست اَمیرش خودِ حسین(ع) جانم فدای سیّد و سالارِ عاشقان میخوانم از ترَک-ترَکِ خشکیِ لبش "از آب هم مذایقه کردند کوفیان" در کربلا برای حسینِ (ع) غریب شد- شمشیر و تیر و خنجر و صد نیزه میزبان غارت شد و بدونِ کفن بر زمین سه روز... در زیر آفتاب؛ تنش مانْد نیمه جان! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 درعزای شب اول ماه محرم الحرام 🏴 افتاده بر جانم تبِ ماتم دوباره حالم دگرگون میشود از غم دوباره از عرش می آید صدای گریه زاری در کوچه وقتی میزنم پرچم دوباره از پنج تن إذنِ عزاداری گرفتم دادند راهم...پس شدم مَحرَم دوباره حاجت گرفتم! گفته آقایم أباالفضل(ع) پایِ علَم امسال هم باشم دوباره آورده ام؛ بیتابیِ یکساله ام را... حال دلم خوش میشود کم کم دوباره بیچاره ام کرده به قران دردِ غفلت عاصی شدم! کی میشوم آدم دوباره؟! هر کس که مثل من مریض و دردمند است با توبه می آید پیِ مرهم دوباره همراه با صاحب-عزایِ روضه جاریست- از چشم هایم چشمهٔ زمزم دوباره هنگام ذکرِ "یا لَثاراتِ الحسین(ع)" است افتاده در شور و نوا عالم دوباره شال عزا را با اذان؛ بر گردن انداخت صاحبزمان(عج) با گریهٔ نم نم دوباره * از داغِ آن پیراهنِ آغشته در خون در کربلا زد خیمهٔ ماتم دوباره! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🏴 در عزای شب دوم محرم الحرام 🏴 آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده خیمه برپا کرده ای و خواهرت مضطر شده قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا قلبش از دلواپسی پیوسه شعله ور شده خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام سخت بیتابِ اذان هایِ علی اکبر(ع) شده لحظه لحظه مَشک را لبریز می‌بیند از آب حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)- دستهای کوچک و گرم ِ علی اصغر(ع) شده میرود خندان رقیه(س)‌جان در آغوش حسین(ع) عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد بوی خون میداد و آغازِ غم ِ حیدر(ع) شده گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من! بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده * خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص) خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🏴 در عزای شب دوم محرم الحرام 🏴 کربلا ای کربلا ای کربلا آمدم ای سرزمین پُر بلا غاضریه باز کن آغوش را نوحه را آغاز کن ای نینوا با خودم سنگ صبور آورده ام آمدم با خواهر دردِ آشنا میسپارم خیل نسوان را به او شد أباالفضلم(ع) پناه خیمه ها قل هوالله ٱحد بر قامتش شد علیِ اکبرم(ع) حیدر نما این رقیه(س) خانم من را ببین جز در آغوشم نرفته هیچ جا تا بیایم دم به دم بوسیده ام کودک شش ماهه ام را بارها جای لالایی برایش روز و شب تا در آغوشم دهد یاری مرا- -خوانده ام «إنا إلیه راجعون» تا برای دست من باشد عصا ذکر «تسلیماً لأمرک» خوانده ام تا بگیرد هر چه دارم را خدا کربلا چاوش بخوان و گریه کن آمدم با یارهایِ با وفا آمدم اما اسیرِ زینبم(س) غربتش اندوهِ هر روز و شبم پیر خواهد شد پس از من زودِ زود او که یک روزش بدون من نبود باید آرام دلِ خواهر شوم دل ندارد لحظه ای مضطر شوم هست هر لحظه برایش هولناک ساعتِ افتادنم بر روی خاک شک ندارم سمت قلبش میروند تیرهایی را که بر من میزنند میشود از گریه چشمش لاله گون تا که می بیند تنم را غرق خون کربلا دار و ندارم دست تو زینبم(س) را میسپارم دست تو رحم کن بر او و بر حالِ حرم بعد من محرم ندارد خواهرم عصر عاشورا به حرفم گوش کن شعله های خیمه را خاموش کن نشکند قلبِ رقیه(س) بعدِ من خارهای پیش ِ پایش را بکَن مانده در یادم نگاه آخرش جای من دستی بکش روی سرش کربلا آیینه معنا کن فقط بعد من باش و تماشا کن فقط میشود آموزهٔ مکتب شروع میشود سرداریِ زینب(س) شروع شک نکن حتی اگر بی «سر» شود از محالات است بی معجر شود راستی بر آن عزیزِ با وفا بیشتر باشد حواست کربلا می کِشد از داغِ شش ماهه عذاب بعدِ من جان تو و جانِ رباب(س)! ب_الحسین https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در عزای شب دوم محرم الحرام 🏴 آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده خیمه برپا کرده ای و خواهرت مضطر شده قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا قلبش از دلواپسی پیوسه شعله ور شده خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام سخت بیتابِ اذان هایِ علی اکبر(ع) شده لحظه لحظه مَشک را لبریز می‌بیند از آب حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)- دستهای کوچک و گرم ِ علی اصغر(ع) شده میرود خندان رقیه(س)‌جان در آغوش حسین(ع) عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد بوی خون میداد و آغازِ غم ِ حیدر(ع) شده گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من! بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده * خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص) خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🍃🏴 در عزای شب چهارم محرم الحرام به امید آمرزش 🍃🏴 تا نگاهت کرد، یک دل نه! که صد دل باختی گرچه بستی راه را؛ مغرور گرچه تاختی حرمتِ زهرا(س)‌ برایت بود سنگین آنچنان قیمتی کردی خودت را؛ جان و دل پرداختی از سیاهی ها به سمت نورِ مطلق آمدی کفش هایت را به دور گردنت انداختی آمدی جبران کنی هر اشتباهِ رفته را حر شدی و با ادب کارِ خودت را ساختی گفت "إرفَع رأسَکَ" فوراً حسین بن علی(ع) حیف از عمری که اربابِ مرا نشناختی سر بریدی لحظهٔ توبه؛ یزیدِ نفْس را اینچنین بین شهیدان رفته؛ سر افراختی شد میانِ خاک و خون عاقبتَت ختم ِ به خیر آمد آقایی که بر آقایی اش دل باختی! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein