eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
428 ویدیو
239 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا شیخ الائمه یا جعفر بن محمد علیهماالسلام آمد شبانه خلوت من را خراب کرد با شعله ی غضب،دل من را کباب کرد مهلت نداد تا که عبایی به تن کنم دست مرا اسیر ،میان طناب کرد پای پیاده رفتم و خیس ِعرق شدم دشمن سواره بود و همیشه شتاب کرد با خود نگفت من پسر پاک حیدرم از چه مرا روانه ی بزم شراب کرد دشمن سه بار تیغ کشید و سه مرتبه جدّم رسید و دشمن من را عتاب کرد مرهم برای زخم دلم زهر کینه شد آخر دعای مرگ مرا مستجاب کرد در بین مجلسش دل ِمن رفت شهر شام بزم یزید درد مرا بی حساب کرد بزمی که رسم بردن معصوم را به زور در مجلس شراب ،قبیحانه باب کرد بزمی که خصم ِ فاطمه با لفظ خارجی گل های باغ آل علی را خطاب کرد موسرخ ِ شام عمّه ی پاکم سکینه را از روی عمد جزء کنیزان حساب کرد آن خیزران که سرخ شد از لعل روی لب چشمان عمّه های مرا چون سحاب کرد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
السلام علیک یا صادق آل عبا یا شیخ الائمه علیه السلام آتش به در رسید ولی دردسر نشد بر روی اهل خانه دگر شعله ور نشد در پشت درب خانه نبوده ست همسرت در بین ناسزا و لگد خون جگر نشد شش ماهه ات میانه ی دیوار و درب بیت در بین میخ و سینه ی مادر سپر نشد در کوچه برده اند تو را با جفا ولی یاست شکسته از غضب چل نفر نشد در کوچه برده اند تو را با جفا ولی دیگر سرت نشانه ی سنگ گذر نشد رقاصه ای ندیده ای و ساز و هلهله دیگر دلت شکنجه ز سبّ پدر نشد در مجلسی که برده تو را دشمنت به زور دیگر مقابل تو جسارت به سر نشد ناموس تو نیامده در بزم بی حیا ناموس تو مقابل تو محتضر نشد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
السلام علیک یا شیخ الائمه یا جعفر بن محمد علیه السلام آخر چرا آن دشمن ِ از ره رسیده او را ز حال خلوتش بیرون کشیده تنها غم حضرت شده آن کودکی که با نعره های دشمنش از جا پریده نه کفش ونه عمامه ای حتی ردایی غیر از جسارت از عدوی خود ندیده وقتی پیاده رفته و دشمن سواره خیلی عرق کرده گمانم می دویده گرچه درآن کوچه هزاران غُصه دید و صدها اهانت از عدوی خود شنیده دیگر نگفته است ارباب مقاتل از همسرش که در میان خون تپیده ننوشته در مقتل که چل تن آمدند و از دست تنها حامی او خون چکیده حرفی نشد از بام وسنگ وبغض دشمن افتادن ِ از روی نی رأس بریده این کوچه این گونه و آن کوچه بمیرم شد یک سه ساله از جفا قامت خمیده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
کاش من هم به لطف مذهب نور تا مقام حضور می رفتم کاش مانند یار صادقتان بی امان در تنور می رفتم علم عالم در اختیار شماست جبر در این مسیر حیران است چشم هایت طبیب و بیمارش یک جهان جابر بن حیان است روز و شب را رقم بزن آخر ماه و خورشید در مُرکّب توست ملک لاهوت را مراد تویی آسمان ها مرید مذهب توست قصه تکرار می شود یعنی باز هم در مدینه عاشق نیست کوچه در کوچه شهر را گشتم هیجکس با امام ، صادق نیست خواب دیدم که پشت پنجره ها روبروی بقیع گریانم پابه پای کبوتران حرم در پی آن مزار پنهانم گریه در گریه با خودم گفتم جان افلاک پشت پنجره هاست آی مردم ! تمام هستی ما در همین خاک پشت پنجره هاست سیدحمیدرضا برقعی https://eitaa.com/Maddahankhomein
مولای من سـلام خدا هدیه محضـرت گلبــوســـه ی ملايـکة الله بـر درت یا صــادق الائـمــه که قـــران ناطــقی عــالــم فــدای آن نفــس روح پـرورت تا ازتوکسب فیض کنند ای شکوه علم زانـو زننـد خیـل ملک پای منــبـرت بر کرسی خـطابه لبـت چـونکه باز شد باغ بهشـت مصـطـفـوی شـد معـطـرت از تو گــرفـت درس بصـیـرت ابوبصیر صدها زراره کاتـب و اندیشـه گسترت سرچشمه ی زلال حقیقت کلام توست شدجرعه نوش،علم وفضیلت زکوثرت معراج توست علم ودر آن سـیرنورشد هفـت آســمان عــالم معـــنا مسخــرت تنهاجهاد،عرصه ی شمشیروتیغ نیست روز ازل جهــاد سخـــن شــد مقــدّرت در دسـت تو کــتاب خدا بود ذوالفـقار فقه و اصول ، نـیزه و شمشیر دیگـرت مدیون توسـت مکـتب شیـعه الی الأبد در ایـن جهـاد ، لطف خــدا بود یاورت دشـمن که بسـت دسـت یداللهـی تو را رد شــد تمــام خــاطره ها از بـرابـرت رفتــی ســرِ بـرهــنه و پـای پیـاده لیک سیلی نخوردپیش تودرکوچـه همسرت در طول عـمر ، داغ فــدک با دل تو بود می زد حـدیث حـــادثه زخــم مکـررت باشد بـرای اهل ولا ، جـلوه ی حضــور در گوشـــه ی بقیـــع ، مــزار مطــهـرت گاهـی نگاه کــن بـه دل بیقـــرار مـن دست «کمـیل »دامن تو ، جـان مادرت شاعر:استاد کمیل کاشانی https://eitaa.com/Maddahankhomein
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده سهم تو در این دیار آشنا غربت شده بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده خانۀ امن الهی سلب امنیت شده آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟ راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟ راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟ راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟ نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد نه کسی با تازیانه خواهری را میکشد نه کسی از پشت موی دختری را میکشد نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح ای خوشه ای ز خرمنِ فیضت تمام علم! با منطق تو اوج گرفته مقام علم پرواز کرده دور سرت مرغِ بامِ علم بر پا به پای کرسی دَرست قیام علم با صد زبان به علم کلامت، سلام علم هرجا که علم بود، تو بودی امام علم -تـو وارث کمـال و جــلال محمّدی -مصداقِ صدق و صادقِ آلِ محمّدی میلادِ دانش از نفسِ مشکبوی توست آیینۀ تمامِ کمالات روی توست یادآور رسول خدا خلق و خوی توست دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست پیوسته علم، تشنه لب آب جوی توست گلواژه های وحی، پر از رنگ و بوی توست -علم و کمال بر سخنت بوسه می زند -آیـات وحی بـر دهنت بوسه می زند دانشوران چو مرغ اسیرند رام تو آب حیات خورده فضیلت ز جام تو بگرفته هوش از سر دشمن، هشام تو دل نیست آن دلی که نیفتد به دام تو علم و کمال و فضل و ادب فیض عام تو جوشد هماره علم کلام از کلام تو -مـلک وجــود، محفلـــی از یــادواره ات -هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره ات بی منطق رسای تو قرآن زبان نداشت بی معجز کلام تو توحید، جان نداشت بی طاعت تو پیکر تقوا روان نداشت بی مکتب تو طایر وحی آشیان نداشت بی همت تو دین، شرف جاودان نداشت بی سینۀ وسیع تو دانش مکان نداشت -گفتار علمـی تو فزون از شماره بود -درس تو انقلاب حسینی دوباره بود ملک خداست معرکة اقتدار تو خوبانِ دهر، جد تواند و تبار تو توحید معتبر شده از اعتبار تو گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو بحرالعلوم، قطره ای از جویبار تو شیخ مفید، لاله ای از لاله زار تو -«طوسی»و «مجلسی»و «صدوقت»سه آیت‌اند -بــا نــور دانـش تـــو چــراغ ولایت‌انــد آنان‌که راه عترت و قرآن گرفته اند تو نیستی و از نفست جان گرفته اند فضل و کمال و دانش و عرفان گرفته اند قدر و جلال و عزت و ایمان گرفته اند نور از زُراره، فیض ز حمران گرفته اند بینش ز بوبصیر، فراوان گرفته اند -ای وارث علـوم امامــان راستین! -داری هزار جابر حیان در آستین بی نطقِ تو، ریاض نیایش ثمر نداشت دریای موج‌خیزِ ولایت، گهر نداشت در سینه آسمان امامت قمر نداشت آیات روح‌بخشِ الهی اثر نداشت قرآن زبان و، دین سندِ معتبر نداشت نخلِ امیدِ خونِ خداوند، بر نداشت -ای در تو هیبتِ حسن و غیرتِ حسین ! -فرقی نداشت نطق تو و نهضت حسین با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست تا روز حشر، سینة ما داغدار توست هر شیعة شکسته‌دلی اشکبار توست قلبش ز دور، مشعلِ شب های تارِ توست هر شب امام منتظران، بی قرار توست -صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو -گرید هماره بـر جگرِ چاک‌چاک تو ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو! عمری مدینۀ دل ما کربلای تو گردون پر از ستارۀ اشکِ عزای تو خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟ چون شمع، آب گشت ز سر تا به پای تو چشمی بده که گریه کنم از برای تو -جرمت چه بـود ای پسر فاطمه؟ چرا- -منصور کشت از ره کین بارها تو را؟ شرح غم تو خون به دل سنگ خاره کرد منصور دون به تو ستم بی شماره کرد مانند شمع، آب، تنت را هماره کرد قلب تو را ز زهر جفا پاره ‌پاره کرد با کشتن تو بغضِ دلِ خویش چاره کرد در نای سوخته نفست را شراره کرد -تنها نه در غم تو روان اشک «میثم» است -گریان به یاد غربت تو چشم عالم است https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 نذر شهادت ششمین خورشیدهدایت 🏴 در خلوتش با حال مضطر روضه میخوانْد بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخوانْد می دید در آتش تمام خانه اش را میسوخت و از داغ مادر روضه میخوانْد از چشم های سنگ میشد اشک جاری وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخوانْد بستند دستش را و در ذهنش برای لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخوانْد بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخوانْد تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش اول اذان میگفت، آخر روضه میخوانْد شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخوانْد با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخوانْد با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخوانْد! https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم امام زمان عجل الله شهادت حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام با سلامی به سلام فرمانده ای سبز پوش عشقِ تو را سرخ قامتیم ای پادشاهِ حُسن نگاهی که رعتیم فکری به روزگارِ بدِ حالِ ما بکن جان حسین تشنه‌ات ای ابر رحمتیم ما زائر سه شنبه و شبهای جمعه‌ایم آواره‌ایم  دربه‌درِ یک زیارتیم ما با غبارِ کرببلا هم‌نفس شدیم یعنی بیا که خاک تو هستیم تربتیم ما را ببخش اگر که اسیر معیشتیم ما را ببخش اگر که کمی کم محبتیم هر روز آمدیم و بدهکارتر شدیم تقصیر لطف توست عزیزم بد عادتیم بر روی ما حساب کن آقا که سالهاست چشم انتظارِ آمدنت اشک حسرتیم حرف امام صادق ما هست این حدیث درکت کنیم اگر همه‌ی عمر خدمتیم* ما را هزار بار جهان آزموده است هربار دیده است فقط استقامتیم این جمله‌ی بزرگ از آوینی است گفت : ما راست قامتانِ جهاد و شهادتیم هر روز می‌رسد خبری از شهادتی شکر خدا که باز بر این راه دعوتیم از نسل جبهه است همه‌ی نسل‌های ما نسل خمینی است اگر عین غرتیم این بچه‌ها‌ی ما چقدر جمکرانی‌اند مدیون مِهرِ حضرت زهرای عترتیم 🖤🖤🖤ا🖤🖤 آورده‌ایم باز بدی‌های خویش را پیشِ کریم نابلدی‌های خویش را در امتحان راه تو هرچند رد شدیم لطفت قبول کرد ردی‌های خویش را انگار نا امید شدی از بزرگ‌ها دیدم صدا زدی نودی‌های خویش را عطر ظهور می‌رسد و کرده‌ای خبر نسل هزار و چهار صدی‌های خویش را ما را ببخش جای بصیریت بجای فهم آورده‌ایم بی خردی‌های خویش را ما تا ابد برای حسین تو سوختیم آقا نگاه کن ابدی‌های خویش را قلب حسین پیش علی‌اکبر آب شد وقتی که گفت یا ولدی‌های خویش را خلاد بن صفار می‌گوید: از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛ (خیر! اگر دوران او را درک می کردم، همه‌ی زندگی ام را در خدمت به او می گذراندم) حسن لطفی https://eitaa.com/Maddahankhomein
😢 ارادت دارم از طفلی به نام حضرت صادق تعالی الله از قدر و مقام حضرت صادق الا ای شیعه های با مرام حضرت صادق به گوش جان بگیرید این کلام حضرت صادق که عالم تا ابد مدیون شاه عالمین باشد و کل الخیر در یک جمله فی باب الحسین باشد در این دنیای ظلمانی عجب ماه شبی دارم میان این همه مذهب چه والا مذهبی دارم کرام الکاتبین را شکر ، به چه مکتبی دارم ز عشاق امام صادقم ، چه منصبی دارم الهی بر در این آستان ، نوکر بخوانندم مرا در روز محشر شیعه جعفر بخوانندم یقینم کامل است و اعتقادم این چنین باشد که او مانند جدش مرتضی حق الیقین باشد به قول حضرتش این از نشان مؤمنین باشد که از زوار قبر جد من در اربعین باشد عزیز فاطمه ، از خرمنت توشه بده ما را برات اربعین و طوف شش گوشه بده ما را من از افتادن آن پیر زن در کوچه می دانم از این مجمل حدیثی را مفصل ، ناب ، می خوانم رسانده بر همه شیخ الأ ئمه ، نور چشمانم که با بغض از عدوی حضرت زهرا مسلمانم خدا با صورت اندازد مرا در شعله نارم اگر از دشمنی با خصم مولا دست بردارم مدینه بار اول ، ظلم بر خیر النساء کردند میان کوچه ها حق ذوی القربی ادا کردند ز کینه سینه را با ضرب مسمار آشنا کردند پس در غنچه نشکفته از شاخه جدا کردند از آنجا خصم ، آتش بر دل و جان خلائق زد شرر بر خانه و کاشانه قرآن ناطق زد میان شعله فرزند خلیل الله را بردند دل شب مردم گمراه ، نور ماه را بردند پیاده از پی مرکب تمام راه را بردند چسان گویم چگونه آن ملک درگاه را بردند چه سنگین بود مهر غربتی که بر جبین می خورد میان کوچه مثل مادرش زهرا زمین می خورد اگر چه پیش چشم عترتش بر او جسارت شد اگر چه خانه اش محصور آن ظلم و شرارت شد اسیر کینه رجس و پلیدی ها ، طهارت شد کجا کاشانه شیخ الائمه قتل و غارت شد بمیرم کربلا پیراهن از گودال می بردند ز پای دختر دردانه ای خلخال می بردند شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
بنگر به بیت شعله ورم وای مادرم آتش گرفته بام و درم وای مادرم آتش زدند خانه من را و زنده شد یادت دوباره در نظرم وای مادرم گاهی به فکر ضرب غلاف مغیره ام گاهی به فکر میخ درم وای مادرم پای پیاده در پی مرکب نفس زنان بردند مرا چنین زحرم وای مادرم بستند دستهای من اما کتک نخورد در کوچه همسرم به برم وای مادرم دیدم چو تازیانه ابن ربیع را ناله زدم من از جگرم وای مادرم دستم که بسته بود دفاعی نداشتم حتی یکی نشد سپرم وای مادرم شکر خدا که وقت زمین خوردنم نبود در کوچه همرهم پسرم وای مادرم https://eitaa.com/Maddahankhomein
🖤 عمری از نامردی و پستی این دنیا گریست صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد اما گریست یار تنهایان شد و همدرد بهر دردمند با دلی پر درد، اما ماند خود تنها گریست بی عبا با ظلم بردندش ز صحن خانه اش دخترش با دیدن این صحنه بر بابا گریست تا زدند آتش در کاشانه را قلبش شکست یاد پهلوی شکسته کرد، بر زهرا گریست یاد آن لحظه که زهرا پشت درب خانه بود ناگهان افتاد با ضرب لگد از پا گریست دست بسته تا که بردندش میان کوچه ها یاد کوچه یاد دست بسته مولا گریست دخترش ترسان و لرزان بود، آقا تا که دید یاد طفلان حسین و زینب کبری گریست هم دعا میکرد بر گریه کن جدش حسین هم به یاد گریه جدش در عاشورا گریست گاه یاد راس از پیکر جدا بر نیزه ها گاه یاد پیکر عریانِ در صحرا گریست گاه از داغ رباب و اصغر ششماهه اش گاه از داغ علیِ اکبر لیلا گریست دیده اش از اشک دریا گشت و بر این داغ که تشنه لب شد کشته جدش بر لب دریا گریست https://eitaa.com/Maddahankhomein