eitaa logo
˹ ᴍᴀᴅʜᴏᴏꜱʜ ˼
584 دنبال‌کننده
546 عکس
222 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آرامش داشتن به این معنا نیست که فکر کنیم وضعیت همیشه خوب، جالب و یا قابل پذیرش است. بلکه فقط به این معناست که میدانیم با جر و بحث کردن و از کوره در رفتن به مشکلات وضعیت موجود می‌افزاییم و در عین حال به جایی نمی رسیم. این رویکرد دست کم به لحاظ نظری، خودش پیشرفتی جزئی است. اما وقتی به یاد خشم‌ها و عصبانیت‌های شدید خود می افتیم، میبینیم که این نکته خودش دستاوردی بزرگ و بسیار دلپذیر است. -کتاب آرامش -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
با خنجری که روی نگاهت به جا گذاشت از یک فرشته مثل تو، قاتل درست کرد! -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
عشق، نجات دادنِ غریقی‌ست که دیگر هیچ کس به نجاتش امیدی ندارد. عشق، رَجعت به آغازِ آغاز است؛ به شروع، به همان لبخند، همان نگاه، همان طعم؛ اما نه خاطره‌ی آنها، خودِ آنها . -کتاب یک عاشقانه آرام -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
آخرین جان‌های شمعم بیش تر دوری نکن مایه‌ی خاموشی‌ام بعد از تو آهی کوچک است . -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-
هنوز میتوانم، فکر کنم و میتوانم به یاد بیاورم. هرطور هست میتوانم گذشته را چنان واضح به یاد بیاورم که پیش از این نمی‌توانستم. با این حال ته قلبم میدانم که اگر بیش از حد به یاد بیاورم، خیلی زود درد بسیار شدید خواهد شد . -کتاب پلک بزن -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-
دقت کرده اید جملاتِ وارونه چگونه اند؟ گنج جنگ می‌شود، درمان نامرد می‌شود و قهقهه هق هق ! ولی دزد همان دزد است، درد همان درد است، گرگ همان گرگ است .. آری نمی‌دانم چرا من نم زده است و یار رأی عوض کرده، راه گویا هار شده و روز به زور می‌گذرد، آشنا را جز در انشا نمی‌بینی و چه سرد است این درسِ زندگی، اینجاست که مرگ برایم گرم می‌شود چرا که درد همان درد است ! دلم آرامشی از جنسِ وارونه می‌خواهد .. -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-
به تلخی در سکوتم، با شرار خویش میخندم .
شب پشت شیشه‌ها بود، آن سوی شیشه‌ها، میان باغی پر از دار و درخت. شب لای درخت‌ها بود. گریه‌ای بود که از شاخ و برگ‌ها آویزان بود. تن را کش میداد تا روی زمین بخسبد. میخواستم خودم را از آن همه خواب های خاکستری بیرون بیاورم، شب دستم را سفت گرفته بود و میبرد. -اصغر الهی -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-
آزرده شده بود؛ چندبار آه کشید. در دل گفتم: بسیار خوب، تو اگر دلت میخواهد رنجیده و خشمگین شو و بیقرار باش؛ اما من یقین دارم این بهترین روشی است که باید در برابر تو پیش بگیرم. تو را بیش از آنچه بتوان با کلمات بیان کرد دوست دارم اما خودم را اسیر احساسات مبتذل نخواهم کرد، و با این سوزنِ هشدار دهنده پاسخ‌های آماده، ظریف و هوشمندانه تو را هم از رفتن به لبه پرتگاه نجات خواهم داد. علاوه بر این‌ها، به کمک نوک تیز این سوزن، فاصله میان تو و خودم را حفظ میکنم و این کاملاً به سود هر دوی ما خواهد بود . -کتاب جین ایر -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-
به بر و بحر نخواهی دید کسی چنین که منم آتش دو سوم بدنم آب است، تو سوم بدنم آتش . -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-
آغوشم از تنهایی و تشویش لبریز است در زیر پای بغضِ پنهانم چه میخواهی؟ -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-
اکنون بالش از هر دو روی داغ است. شمع دیگری میمیرد، کلاغ‌ها فریاد میکشند آنجا، بی سرانجام. همه شب هیچ نخوابیدم. خیلی دیر است به خواب بیندیشم... چه سفیدی بی تابانه‌ای در ژرفای سفید پرده. سلام، ای بامداد ! -آنا آخماتووا -𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡‌-