و تو پیراهن شب را به شعر خود اتو کردی
ولی من زخم قلبم را به یاد تو رفو کردم .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
May 11
4_5893023437412110544.mp3
18.62M
شوࢪ و شعوࢪ و عشـق حسـینۍ از ابتـدا
تا انـتها به لـوح دل بیقراࢪ ماسـت .
آه، تازگی چقدر با خواب کشمکش داشتهام؛ با درد بی خوابی یا درد هراس از خواب، با زشتی های ناشناختهای که برای من دارد! مردمی که در زندگی نه ترسی دارند و نه واهمهای چقدر خوشبختاند؛ کسانی که خواب برایشان نعمتی است که شبها میآید و فقط رؤیاهای شیرین به ارمغان می آورد .
-کتاب دراکولا
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
خواب دیدم که ریشههایم را با تبر قطع کردند و در جای دیگر، من از زمین ریشه دادم، ولی موقع ریشه دادن درد داشتم و با زجر زیادی از زمین بالا میآمدم. وقتی صبح بیدار شدم تمام تنم درد میکرد .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
گاهی فکر میکنم مهمترین حرفهای من همان حرفهایی است که حوصله ندارم بگویم. احتمالا به این دلیل که آدمها اغلب برای این که حرف مهمی بزنند باید تمرکز کنند و من هیچ وقت نتوانستهام روی چیزی تمرکز کنم .
-کتاب عشق و چیزهای دیگر
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
بيا و لطف کن امشب،کتاب واژهیِ من شو
که بیت، بیت غمم را درون واژه ببارم .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
https___vesal.co_FTP_files_tracks_54_track_SpaAFxKg9irP2fM8S63HveDNAFRHQP_320.mp3
2.96M
کـوه وقـاࢪ بود وجـودش که بۍ بدیـل
دࢪ مُلـک عشـق همّـت والاۍ اڪبرﷺاست
˹ ᴍᴀᴅʜᴏᴏꜱʜ ˼
-
عالم ز سوز داغ تو غرق اَلَم شود
نبود کسی که بعد تو صاحب عَلَم شود
ای ناخدای فُلک جوانمردی و وفا
دلها ز سوز داغ تو دریای غم شود
یا قمربنی هاشم..🖤
4_6044048471952986435(1).mp3
17.35M
بـرگـردڪهایـن قـافله را بیـمعطش نیسـت
ما تـشـنه لبعـشـق توهـستیـم عـلمـدار
روزی روزگاری به خود فشار میآوردم تا دیگران را ناامید و ناراحت نکنم. کارهایی را انجام میدادم که از آنها متنفر بودم، به مهمانیهایی میرفتم که واقعا نمیخواستم در آنها شرکت کنم، افرادی را ملاقات می کردم که صحبت با آنها بسیار سخت بود. هر لبخندی که میزدم تقلبی بود. و بعد ذهنم منفجر شد. پس از آن متوجه شدم که بهتر است دیگران را ناامید و ناراحت کنم تا این که خودم را منفجر کنم.
-کتاب آسایش
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین
تار میبیند دو چشمانِ عزادارم حسین .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
تمام شد...
باباها امشب علی اصغرهایشان را به خانه میبرند و تحویل مادرها میدهند، صحیح و سالم...
سقاها و علمدارها امشب برمیگردند خانههایشان که مادرها و خواهرها دورِ قد و بالایشان بگردند...
زینب میماند و ...