زندگی به گستردهترین شکل ممکن زیر و رو شده بود اما لازم بود آنها طوری رفتار کنند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. لبخند زدن پس از سیلی خوردن را در نظر آورید. حالا به این فکر کنید که این کار را باید در تمام بیست و چهار ساعت روز انجام دهید.
_کتاب، کتاب دزد
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
اگر یک ذره شک داری به عشقم، امتحانم کن
خودت آن وقت میبینی از آن دیوانهها هستم .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
چه دلگیر است امروز!
انگار تو از پشت تمامی پنجرههای دنیا دست تکان میدهی و به سفری دور و دراز می روی؛ و من، سر بر شیشهی هر پنجره گذاردهام و میگریم .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
+چرا نباید در موردش حرف بزنیم؟
این سوالی بود که بعد دقایق کوتاه پرسید، لبخندی غمگین به او زدم: این روشمونه . بعد صورتم را به سمت او برگرداندم و گفتم: بعضی وقت ها حرف زدن در مورد مسائل اونها رو واقعیتر میکنه، میفهمی؟
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
هر فرصتی مستقیماً به فرصتی دیگر منجر میشود، درست همانطور که یک خطر به خطری دیگر، یک زندگی به زندگی دیگر و مرگی به مرگ دیگر منجر میشود.
_کتاب، کتاب دزد
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-