eitaa logo
مدرسه عشق
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
575 ویدیو
21 فایل
『﷽』 ‌‹💠⃟🇮🇷› ما ملت شهادتیم ‌‹💠⃟🇮🇷› ‌ ‌ 🌷از تبار فرزندان روح‌الله🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
😃 صدا به صدا نمی‌رسید. همه مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند. راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود. راننده خوش انصاف هم در کمال خونسردی آینه را میزان کرده و به سر و وضعش می‌رسید. بچه‌ها پشت سر هم صلوات می‌فرستادند، برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشگر و ... اما باز هم ماشین راه نیفتاد. بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟ لابد صلوات می‌خواهی. اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است صلوات.» سپس رو به جمع ادامه داد: «برای سلامتی بنده! گیر نکردن دنده، کمتر شدن خنده یک صلوات راننده پسند! بفرستید.» 😂💚 🆔 @MadreseyeEshgh
. . محافظ آقا تعریف میکرد مےگفت: رفتہ بودیم مناطق جنگے براےِ بازدید.. توے مسیر خلوت آقا گفتن اگہ امکان داره بگذارید کمے هم من رانندگے کنم.🚌 من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع بہ رانندگے کردند مےگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم بہ یک دژبانے کہ یک سرباز آنجا بود و تا آقا رو دید هل شد😃 زنگ زد مرکزشون گفت: قربان یہ شخصیت اومده اینجا.. از مرکز گفتن کہ کدوم شخصیت؟! گفت نمیدونم کیہ اما خیلے آدم مهمے هست خیلییے😯 گفتن: چہ شخصیت مهمے هست کہ نمیدونے کیہ؟! سرباز گفت:نمیدونم؛ ولی گویا کہ آدم خیلے مهمیہ کہ حضرت آقا رانندشہ!!😂😂 {♥️} {😅} . • @madreseyeEshgh
🌙 •🌸 اللہم‌الرزقنیٰ‌ترکشاًریزا…!🌱 ••• استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود!😄 روزی از یکی از برادران پرسید: شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید،برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟!🤔 آن برادر خیلی جدی جواب داد:البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند! اولاً باید وضو داشته باشی،ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی:🤲🏻📿 بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین😂✋🏼 ••• طورے این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است!اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت: اخوی غریب گیر آورده‌ای؟!!🤦🏻‍♂😂 ••• 💠سازمان بسیج دانش آموزی💠  . • @madreseyeEshgh
--------------○●○🕊○●○-------------- تعداد مجروحین بالا رفته بود🤕 فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت: سریع بی سیم بزن عقب و بگو یه آمبولانس بفرستند مجروحین رو ببره🏃🏻‍♂️🚑 بی سیم زدم به خاطر اینکه ممکن بود عراقی ها شنود کنن ، از پشت بی سیم با کُد حرف می زدیم گفتم: حیدر... حیدر ... رشید! چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید و بعد صدای کسی امد: - رشید به گوشم - رشید جان حاجی گفت یه دلبر قرمز بفرستید!🚑 - هه هه دلبر قرمز دیگه چیه؟🤔 - شما کی هستید؟ پس رشید کجاست؟🤔 - رشید نیست. من در خدمتم😌 - اخوی! مگه برگه ی کُد نداری؟🤔 - برگه کُد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟🤨 بد جوری گرفتار شده بودم🤦🏻‍♂️ از یه طرف باید با کُد حرف می زدم که خواسته مون لو نره از طرفی هم با یه آدم شوت برخورد کرده بودم😅 بازم تلاشمو کردم و گفتم: - رشید جان! از همون ها که چرخ دارند!🛞 - چی میگی؟ درست حرف بزن ببینم چی می خوای؟🤔 - بابا از همون ها که سفیده⚪ - هه هه. نکنه ترب می خواهی؟😁😐 - بی مزه!😒 بابا از همون ها که رو سقفش یه چراغ قرمز داره🚨 - دِ لا مصب زودتر بگو آمبولانس می خوام دیگه!🚑😐 کارد می زدند خونم در نمی اومد😐🤦🏻‍♂️🙄 هر چی بد و بیراه بود پشت بی سیم بهش گفتم😶 اونهمه تلاش کردم دشمن نفهمه چی می خوایم ، اما این بنده خدا...😂😂😂😂 --------------○●○🕊○●○-------------- ‹💠⃟🇮🇷› بسیج دانش آموزی ‹💠⃟🇮🇷› 🆔@madreseyeEshgh
-----------°"༺🕊༻"°----------- 💣شیمیایی ایرانی💣 💎توے خط مقدم فاو بودیم بچه ها سرآرپی جی رو باز میڪردند و داخلش سیر میریختند شلیڪ ڪه میڪردیم براثرانفجار و گرما،بوے تند سیر فضا رومےپوشاند بیچاره عراقے ها فڪر میڪردند ایران شیمیایے زده! یه ترسے وجودشون رو مےگرفت ڪه بیا و ببین...😂😂 -----------°"༺🕊༻"°----------- ‹💠⃟🇮🇷› بسیج دانش آموزی ‹💠⃟🇮🇷› 🆔@madreseyeEshgh