#ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿
#جبرانی
#پارت15
- واییی شوخی نکن،تو کی عاشقش شدی من نفهمیدم؟!!
امیر: ول کن این حرفارو ،الان کمکم میکنی یا نه؟
- خیر.
امیر: چرا؟
- حیف دوست من نیست که بیاد زن تو بشه؟..
امیر یه دور چرخید : مگه من چمه!؟؟
- یه دور دیگه بزن.( امیرم دوبار چرخید)
- حالا که دقت میکنم ،خدا در و تخته رو عین هم
ساخته ،یکی ازیکی....
( صدای زنگ آیفون اومد)
- بریم مهمونا اومدن.
امیر: عع پس تکلیف من چی میشه ؟
- هیچی،یه دورازروی درس تصمیم کبری بنویس تا بهت
بگم😁
وارد پذیرایی شدم ،چادررنگیمو روی سرم مرتب میکردم.کنار در ورودی ایستادم
که درباز شد و زن عمو و معصومه وارد خونه شدن.در حالیکه بازن عمو احوال پرسی میکردم چشمم به در
بود و منتظررضا ...
معصومه نگاهی کرد به قیافه تابلوی من لبخندی زد.
معصومه: تو حیاطه داره با امیر صحبت میکنه.
لبخندی زدمو رفتم سمت آشپز خونه
بابا و عمو هنوزنیومده بودن
،سینی چایی رو آماده کردم
استکانارو داخلش مرتب چیدم، یه دفعه چشمم به پنجره افتاد.
رفتم نزدیک پنجره شدم و به امیر و رضا نگاه میکردم
مامان : دنبال چیزی میگردی اون بیرون ؟
- هاااا...نه ..چقدرامشب ماه قشنگه تو آسمون
مامان: آها ماه آسمون یا ماه زمین؟؟
با شنیدن حرف مامان خجالت کشیدمو رفتم سمت سماور.
چایی رو داخل استکانا ریختم داشتم ازآشپزخونه
میرفتم بیرون که
در خونه باز شد و امیرو رضا وارد خونه شدن.
رضا مثل همیشه خوشتیب وخوش لباس بود
رضا : سلام
مثل ندید بدیدااا که انگار صد ساله ندیده بودمش داشتم
نگاهش میکردم.
- سلام
امیر: خواهر من چاییت سرد شده هاا...
با حرف امیر فهمیدم باز دوباره گند زدم.
نمیدونم چرا هر موقع رضارو میبینم خرابکاری میکنم.
چایی رو بردم گذاشتم روی میز که امیرزحمت دورزدنش وکشید. بعد رفتم کنار معصومه نشستم.
معصومه اروم زیر گوشم گفت:راستی یه خبر خوب دارم
برات...
☔️🍂
🍂☔️🍂☔️
☔️🍂☔️🍂☔️🍂
🍂☔️🍂☔️🍂☔️🍂☔️
☔️🍂☔️🍂☔️🍂☔️🍂☔️🍂
🍂☔️🍂☔️🍂☔️🍂☔️🍂☔️🍂☔️
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
j๑ïท➺ @Maghsad
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
7847865_219.mp3
4.92M
🎵🌿°•
یهـکاریکن؛ آقایِمَـن! ،
برایِرزقاشكوگریهـهـٰایمن . .
دلممیخوادشھیدبشم؛ میخوامخودتدعاکنےبرایِمَـن:))💔🌱'!
#شهادت_امام_موسي_كاظم[؏ ! تسلیٺ🖤'
#برادرپویانفر
.
j๑ïท➺ @Maghsad🌱
#جامِعشـق ﴿🍷🌼﴾
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی!
جهان و هرچه دراوهست، صورتند و تو جانی!
#سعدی
j๑ïท➺ @Maghsad🌱
#جامِعشـق ﴿🍷🌼﴾
ندانمت بهحقیقت که درجهان به که مانی!
جهانوهرچه دراوهست، صورتندوتو جانی!
#سعدی
j๑ïท➺ @Maghsad🌱
#بہـارآݪـود •🌼🐚•
تمام روزهای بهارم را گره میزنم به" تو و چشم هایت"...
میخواهم یکسال دیگر تمدید کنم زندگی ام را حوالیِ خیابانِ بی انتهای خیالت...
j๑ïท➺ @Maghsad🌱
#تکحرف🥀
منهنـوزهم دركنمیکنم!
چرا وقتینمـاز میخونم و باخـداحـٰٖرف
میزنم آرومم؟
چرا احساس خوشبختی بیشترىـ دارم؟
_خیلی جوابسختینداره
فك کن یه بچهشیرخواره رو از مادرش جدا کنی!
چقدر بچه فریاد میزنهاما به محض اینکه بوىـ تنمادرش رو حس کرد آروم میشه و میخوابه!
وقتی از خدا دوریم مثل یه بچه شیرخواره هستیم که مادرش رو گم کرده ...
نمیدونیم باید کجا بریم!همش احساس بدىـ داریم!
امـّابه محض اینكهبرسیمبه مادرمون شاد میشیم...
(منظور در اینجا خداست)
پس این سؤال شما مث اینه کهبپرسی چرا این بچه کنار مادرش خوشحاله ...
خب گفتن نداره کـ🌼
j๑ïท➺ @Maghsad🌱
🔺 #زنده_از_حرم
حال و هوای حرم مطهر امام رضا علیه السلام
📸امیر دهنوی
#جای_شما_خالیست 🌺🦋
#اللهمالرزقناتوفیقالزیارة
___________________
j๑ïท➺ @Maghsad🌱