eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
563 دنبال‌کننده
446 عکس
88 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. می‌نویسم از گفته‌های‌نگفته‌ و شنیده ‌های نشنیده؛ در‌ پیِ‌وصال می‌گردیم و مأموریم‌به وظیفه. . . -کپیِ نوشته‌های خودم با نامِ ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه:).
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هستین بخونم:)؟
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم روبروی چشم خود چشمی غزل‌خوان داشتم!-
حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیست یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم-!
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی شعر اگر می‌شد، قریب پنج دیوان داشتم(:!
بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!؟
ساده از «من بی تو می‌میرم» گذشتی؛ خوبِ من من به این یک جمله‌ی خود سخت ایمان داشتم!(:
لحظه تشییع من از دور بویت می‌رسید ‹تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم:))›
•کاظم‌بهمنی🚶🏻‍♀
هدایت شده از ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
این شعر فرا قشنگه💔:)!! یاد این جمله میفتم که خیلیا وقتی داغ یه نفر و میبینن و از دستش میدن، بین گریه هاشون میگن: «چقدر بهم یچیزایی و گفت و جدیش نگرفتم!» و چقدر اون لحظه درد آوره(:! نذارین آدمای زندگیتونو از دست که دادین، بعد به حرفایی که بهتون میزدن برسین:› این خیلی زجر آوره، خیلیییی🚶🏻‍♀☝️🏻
ادمای دور من اینجوری شدن که حق دارن از من ناراحت بشن چون فاصله گرفتم ازشون، ولی من حق ندارم ناراحت بشم ازشون بابت کارایی که کردن و باعث شد فاصله بگیرم :)☝️🏻
و باز پناه میبریم به خدا از شر سخنان انسان های بظاهر دوست و در باطن بدتر از صد تا دشمن:)♥️