چشماش خیلی درد میکرد .
یهو دستشو گذاشت روی قلبش و گفت:
«السلام علیک یا اباعبدالله»
پرسیدم:
چشمات درد میکنه سلام میدی؟
خندید گفت:
آخه من اینجوری دردام تسکین پیدا میکنه(:′.
-عزیزمحسین .
هدایت شده از بیرون پراکنی درونییاتم!
و دوای قلبهای مریض هم حسین (ع) است؛
از جمله نعمتهای بسیار دوستداشتنیِ خدا؛
انسان های ادبی و اهلِ سکوتن .
اصلا صحبت کردن باهاشون روحِ آدم رو جلا میده(:′
‹مـٰاهِ مَـڹ›
-
حکایـتِ بارانِ بـی امان است
این گونه، که من دوستت دارم؛
امروز هوا سرده .
و خب اصلا جزوِ واجباتِ بیرون رفتن توی روزهای سرد′!
بقولِ مامان آدمای عاشق فقط روزای سرد حاضر میشن بیان از خونه بیرون و خب ما عاشق بودیم .
واسهی همین با حالِ بدِ مامان و صدای نیمسوزِ من حاضر شدیم بیایم بیرون .
شاید بپرسی این عکس چیه؟
میخوام بهت بگم امروز من عاشقزیاد دیدم؛ با هراعتقاد و پوششی .
قشنگیش میدونی چی بود؟
اینکه نقطهی متمرکزِ قلبِ همه یه نفر بود؛
کسی بود که این هوای سردِ مهآلود و سوزِ بیرحمش هم جلودارش نبود′!
من امروز توی چشمِحضار، داستانِ دلیلِ عشقِ هرکس رو برای خودم میساختم و لبخند میزدم .
مثلا این خانم که توی عکس عقبتر از همه داره میره رو نگاه کن،
این چشماش رنگِ دریا بود .
البتهبهتره بگم دلش دریا بود و چشماش رنگِ دلش(:″
داستانش میدونی چیبود؟
داشت تعریف میکرد زانودرد و دیسک کمر و گردن درد داره؛
تازه خیلیم سرماییه،
ولی خب اومده بود چون عاشق بود′!
یا اونیکی آقارو ببین که کلاهِ کامواییِ سفید پوشیده و رو موتور نشسته؛
اون نو عروسشو آوورده بود و منتظرش بیرون ایستاده بود توی سرما .
حالا فکر کن، نوعروسِ عاشق که اومده و این مردِ عاشقتر که توی سرما منتظرِ نوعروس وایساده؛ خیلی قشنگِ؛ مگهنع؟
همه اومده بودن تا فقط اسمِ خودشونو بنامِدخترِحاجقاسم ثبتِ تاریخ کنن .
عشق بود امروز که موج میزد توی چشمایهمه .
از اونی که بچهی نوزادشو آوورده بود تا اونی که با عصا خمیده و آروم آروم راه میرفت، همه عاشق بودن′!
هرکس که اومده بود امروز؛ فقط میخواست یجوری خودشو به تو″ نسبت بده .
آخه میگن شهدا خویشان و بستگانشون رو اون دنیا شفاعت میکنن؛
امروز همه میخواستن یجوری خودشونو به تو بچسبونن و باهات خویش و قوم بشن ..
و منِ وصلهی ناجور هم اومدم تا تو بشی بابایمن؛ بابایِحاجقاسم(:″
اومدم بهتون بگم همه امروز بخاطرِ شما توی سرما اومدن؛
لطفاً اون دنیا به ما یه سری بزنید و وقتی که همهی خویشانمون آشناییِ خودشونو باهامون انکار میکنن، بیاین و بگین که
ما اهلِ شماییم؛بابایِحاجقاسم′:).
باشه؟
[ #زینبِبهار| عاشقانهیهوای برفیِ مراسمِ امروز| ۲۱ دی ۱۴۰۱ ]