هدایت شده از ‹مـٰاهِ مَـڹ›
enc_16898627069296683764748.mp3
5.76M
روز و شب باید که خون گریه کنم ..‹مـٰاهِ مَـڹ›
بعد از چند روز تشویش خاطر برای نوشته های محرمی،
یه متن نوشتم.
فردا براتون میفرستمش مهمونای امام حسین :)
‹مـٰاهِ مَـڹ›
_
- بسم الله -
گفت:
این نخ هارا ببین، این رنگ ها، این آجر ها، این فرش ها، این جارو ها، این ریسه ها و چراغ ها؛ من فکر میکنم این ها همه شیعهی علی شدهاند.
«پرسیدم: چطور؟» و خندید!
از آن خنده هایی که به جان مخاطب نشسته و تمام سلول هایش را میبوسد.
گوش تیز کردم که جوابم را بدهد.
او ولی بعد از آن خندهی دوستداشتنی، اشک در چشمانش جمع شد! اولین قطرهی باران که از سفیدی ابر چشمانش بارید همانا،
و هق هق کردن های پی در پی اش همان!
نمیخواستم دلیل اشک هایش را بپرسم، بیشتر کنجکاو جواب سوالم بودم. کمی بعد اشکهایش را با دستمال اشکی که در کیفش بود پاک کرد. دستمال را جلوی چشمم گرفت. از شدت گریه، صدایش هنوز میلرزید. انعکاس صدایش هنوز در گوشم می پیچد.
گفت: این دستمال را ببین؛ قسم میخورم که در قیامت بال در میآورد و مرا نجات میدهد. این دستمال اشک هم شیعهی علیست.
هرچیز در عالم حساب و کتابی دارد و من نمیتوانم باور کنم آن خدایی که موی خطا و خوبیهایمان را از ماست عمرمان بیرون میکشد، اینهمه آفریده هایش بی علت باشد. به سبب انسان پارچه ای خلق شود، کاغذی ساخته شود، نوشتهای نوشته شود و یا حتی نخی ریسیده شود.
من میگویم هرچه در عالم که خرجِ روضهی حسین شده، شیعهی علیست. جز شیعهی علی چه کسی میتواند اینقدر پای کار مولایش بماند؟ که ریسیده شود و نخشود، رنگ سیاه عزا برتن کند، بعد پارچه شود، آن پارچه دوخته شده و سپس، یا کتیبه شود، یا پیرهن مشکی و یا حتی پرچم و چادر سیاه!!
شاید بپرسی پس آن مسیحی چرا بر حسین گریه میکند و خادم افتخاری هیئت میشود؟
که باید بگویم
- سوگند میخورم که عیسی مسیح هم شیعهی علی بود :) -
و راه و رسم دلدادگی و دلبری را از علی آموخته بود.
اشک هایش دوباره مسیر روان شدن را پیدا کردند، با دستمال اشک مانع افتادن قطره ها بر زمین میشد.
گفت این پارچه هارا ببین،
این ها میتوانستند خرج کار دیگری شوند،
اما اکنون شده اند علت فزونی غم روضه!
پرسید:
قبول داری حرف هایم را؟
و من از شدت سفتی بغضی که در گلویم سنگ شده بود، نتوانستم بله بگویم. سر تکان دادم و بعد بیاختیار شروع به شمارش کردم.
او راست میگفت.
فرق است میان جارویی که در خانه غبار میگیرد تا جارویی که روی فرش های هیئت با هر تکان خاک قدوم زائران ابن علی را میگیرد.
این دستمال های اشک، این اشک ها، این ظرف غذاها و حتی این فرش های هیئت که به احترام پسر دوم علی، قد علم کرده اند و شهادتین گفته و در شهادتینشان نوای اشهد ان علیا ولی الله سر دادند.
اکنون که مینویسم، به واژه های عاقبت به خیری فکر میکنم که همه برای نوکری ات رخت عزا پوشیده اند.
در دل دارم زمزمه میکنم:
که حسین جان؛
دست و جان و قلم و واژه هایم همه نوکر شما؛
بیا و خود خریدار این پناه آورده به درگاهت باش :).
[ #زینبِبهار| حال و هوای این روز های عالم؛ به قلم دیروز برای امروز؛ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۳ مصادف با ۳ محرم ۱۴۴۶ ]
هدایت شده از حاج سید رضا نریمانی
104.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #گزارش_ویدئویی | #شب_سوم_محرم
🔹 #واحد | اسم تو برام پرِ پروازِ
🔹 حاج سیدرضا نریمانی
___
♦️ مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۴۶
📅 شب سوم - دو شنبه ۱۸ تیر ماه ۱۴۰۳
🔻 آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام، هیئت فدائیان حسین علیه السلام
___
@banovanfadaeianhosein
@seyedrezanarimani
@Fadaeianhoseinir
‹مـٰاهِ مَـڹ›
🎥 #گزارش_ویدئویی | #شب_سوم_محرم 🔹 #واحد | اسم تو برام پرِ پروازِ 🔹 حاج سیدرضا نریمانی ___ ♦️ مراسم
یکم از قشنگی های هیئتمون ببینید >>>>>>>>>
حیفه؛
پاشید بیاین هیئتمون ببینمتون دخدریااااااا🌝
حالا که به سراغت آمدم،
آغوش برایم باز کن که من؛
به شوق آغوش تو یک سال را برای
رسیدن به محرم روز شماری کردم :)
#آقایامامحسین🫀.