eitaa logo
ماهڪ☁️🌚
3.3هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
6.5هزار ویدیو
139 فایل
ماهڪ؟ معشوقک‌ زیباروی 😌💖 تبلیغاتمون 🤍 https://eitaa.com/T_Mahak حرفامون 🌱 https://eitaa.com/mahakkkkmaannn گروه دخترانه ماهک 🌙 https://eitaa.com/joinchat/1885996099Cdbc403c584 مدیر ☕️ @Mobina_87b | @H0_art
مشاهده در ایتا
دانلود
‹📚› 8تکنیك برای داشتن مطالعه ی هدفمند 😶‍🌫 ⊱ ·—·—·—·—·—·—·—·—· ⊰ - داشتن‌ برنامه‌اۍ دقیق‌ُ‌ اصولی🐭 📚. - افزایشِ تمرکز 🧠🧁💗. - ڪاهش‌ اضطرابُ‌ فشار روانـے😵💛. - تقویت قدرت تصمیم‌ گیری🐢🌴. - خوش‌بینی به آینده💎✨. - نظم بخشیدن به ڪارها🤍🗓. - انجام خود ارزیابی‌ها 🍉♥️. - مدیریت زمان⏳🍦. ⊱ ·—·—·—·—·—·—·—·—· ⊰
‹🌱› اینارو بخون بدردت می خوره. 🍫 ⊱ ·—·—·—·—·—·—·—·—· ⊰ - توت فرنگی و جوش شیرین به سفید تر شدن دندونات کمک میڪنه .🐰🌻. - بهترین راه براۍ حفظ کردن اینه که هر 50 دقیقه درس خوندن ، 10 دقیقه استراحت کنین .🥯🌿. - شکلات خاصیت ضد باکتریایی داره و از پوسیدگی دندون جلوگیری میڪنه .🛴💛. ⊱ ·—·—·—·—·—·—·—·—· ⊰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت 40☁️ با یه حرکت خیلی سریع یورش برداشت سمتم و تا میخوردم کتکم زد. سام:آشغال عوضی، .... واسه من آدم شدي؟ منو میزنی؟آدمت میکنم. بزور سامان و دانیال و چند مرده دیگه تونستن ازم جداش کنن خر زور. از دماغ و دهنم همینجوري خون جاري بود. حالم دیگه داره از همه ي مردا بهم میخوره از دور میلادو دیدم که داره باوحشت به سمتم میاد.. میلاد:نفس...نفس خوبی؟ صداش گنگ شد. جوري که دیگه هیچی نمیشنیدم و از حال رفتم به سختی تونستم چشمم بازکنم. یه نوره خیلی بد مستقیم به چشمم میخورد تونستم چشمم رو کامل بازکنم. چشمم رو که باز کردم باقیافه ي ناراحت دنی و ناراحت و پر استرس سام روبه رو شدم. دانیال:بابا دختر توکه مارو نصفه جوون کردي اصن توکه نازك نارنجی نبودي؟ چی شده شیطون میخواستی جلب توجه کنی آرهه؟ میدونستم میخواد جو ر عوض کنه سام:خوبی نفس؟ انقدر این جملرو با ترس گفت که یه لحظه به خودم و سام شک کردم نفس:خوب اره خوبم. سام یه نفس از سره آسودگی کشید و ار اتاق رفت بیرون ادامه دارد🫀
قسمت 41🙂☁️ اتاق رفت بیرون نفس:واا این چش بود؟ من الان حالم بده این ناز میکنه؟ دانیال:بهش حق بده. نگرانت شده بود. نفس:هه...نگران؟؟ خودش زده ناکارم کرده بعدنگرانمم میشه؟ عجیبه والا دانیال:منم واقعا متاسفم. راستش...راستش سامان گفت اون گفته بشینی و خلاصه جریانو تعریف کرد من میبخشی خواهري؟ بخدا سامم خیلی پشیمونه نفس:پشیمونیتون بخوره تو سرتون راستی دنی من فردا چه جوري برم واسه ثبت نام؟ دانیال:نمیشه من برم؟ نفس:نمیدونم. نفس:دانیال برو دیگه دیرمیشه دانیال:باشه بابا انقدر غر نزن رفتم بزور این دانیاله خوابالورو از خواب نازش بیدار کردم دره اتاقم زده شد نفس:بله سام:سامم میشه بیام تو؟ نفس:آره بیا به به این کتکا انگار بهش ساخته جایه من مودب شده. خیلی آروم و سربه زیر اومد تو. و شروع کرد به حرف زدن سام:نفس؟ نگاش نکردم ورومو کردم اونور. پسره ي بیشعور هرغلطی دلش میخواد ادامه دارد
شبتون خوش🌱
هدایت شده از حرفامون🦋☁️
قسمت 42🌙 میکنه بعد میاد منت کشی سام:ببین نفس من نیومدم ازت معذرت خواهی کنم چون اصن دلیلی بر این کار نمیبینم. توام اگه جایه من بودي غلط میکردي ولی همین کارو میکردي برگشتم سمتش و باچشاي گرد شده نگاش کردم چقدر آخه این بشر پروئه. ...خدایا شفاااا روکه نی سنگه پا قزوینه. اصن سنگه پا باید جلوش لنگ بندازه سام:پاشو بریم خونه. صدامو انداختم رو سرم. نفس:بیام خووونه؟توباخودت چی فکر کردي هان؟ فک کردي یه دختره تنها وبی کس گیر آوردي که هرچی گفتی به سازت برقصه؟ نه آقا من از اوناش نیستم. حاضرم بی سواد بمونم تا باتو توي یه خونه زندگی کنم روانی. آشغال صداي ساییده شدن دندوناشو میشنیدم. اصن ایشاالله دندوناش بشکنه. آشغال عوضیه وحشی سام:تاهمینجاشم که بهت چیزي نگفتم فک کنم زیادي پرو شدي. پاشو...پاشو تاعصبانی ترنشدم نفس نفس:نمیام،نمیام،نمیام سام:چرا بچه بازي درمیاري؟ من از اولشم بهت گفتم از این کل کل ها ادامه دارد...
قسمت 43💚🍓 ولوس بازیاي بچگونه متنفرم پس پاشونمیخوام باهات دعواکنم نفس:دیگه بدتر از این میخواي چیکار کنی؟ (به زخماي صورتم اشاره کردم) بازم میخواي دعواکنی؟ سام:اهه بس کن دیگه زیادي لیلی به لالات گذاشتم هوا برت داشته. خواست بیاد سمتم ودستمو بگیره که در باز شد و دانیال اومد تو یه اخمی کرده بود که من جایه سام ترسیدم دانیال:اینجا چه خبره؟ سام:هیچی خانم ناز کرده میگه نمیام خونه دانیال:من باتوحرف نزدم با خواهرم بودم هه...چه عجب آقا غیرتی شدن تا الان که این ماست وایساده بود و فقط نگاه میکرد. سام:چته تو؟ دانیال:تازه میپرسی چته؟ زدي خواهرمو بی دلیل ناکار کردي بد میگی چته؟ صورتشو ببین به چه روزي انداختی آشغال ما به تو اعتماد کردیم فک میکردیم آدمی پسفطرت سام:حرف دهنتو بفهم دانیال نزار حرمتامون بشکنه دانیال:شکسته خبر نداري نفس:بسه. من بادانیال میرم دانیال:الهی من فدات شم ببخش منو که گیر این آشغال بی همه چیز افتادي سام:دیگه داري تند میریااا و یک بادمجون خیلی ناز بقل چشمه دانیال کاشت ادامه دارد🌱 خودمونیم چه بزن بزنی سام راه انداخته😂😂😂😂
من پیام‌هایی هستم که هرگز فرستاده نشدن آهنگ‌هایی هستم که شب‌ها تنها گوش دادم من ورق‌هایی هستم که نوشتم و پاره کردم یا همون بغض‌هایی که توی گلوم خفه شدن و حرف‌هایی که هزار بار توی مغزم تکرار شدن و گفته نشدن. من اشک‌هایی هستم که با پشت دست پاک شدن و لبخند‌هایی که هیچوقت واقعا لبخند نبودن من کسی هستم که هیچکس نمیدونه کی ام.... 🌱