eitaa logo
ماهڪ☁️🌚
3.3هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
6.6هزار ویدیو
139 فایل
﷽ تبلیغاتمون 🤍 https://eitaa.com/T_Mahak حرفامون 🌱 https://eitaa.com/mahakkkkmaannn گروه دخترانه ماهک 🌙 https://eitaa.com/joinchat/1885996099Cdbc403c584 مدیر ☕️ @Mobina_87b | @H0_art کپی؟فقد‌استفاده‌شخصی 💚 ماهڪ؟ معشوقک‌ زیباروی 😌💖 شروعمون ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
مشاهده در ایتا
دانلود
ایده سیو کردن دوست صمیمی.......✨ Chocolaty : شکلاتی Troubler : مشکل ساز Minion : مینیون Radish : تربچه Queen Bee : ملکه زنبور عسل Bestie : بهترین Clumsy : دست و پا چلفتی Bum-bum : وراج Carrot : هویج Bubble Gum : آدامس بادکنکی Sweet Tea : چای شیرین Strawberry : توت فرنگی
‌ ‌  ‌‌بهت قول میدم روزی که برگردی طوری کنارت بمانم و طوری برایت خاطره بسازم که حتی اگر بخواهی هم نتوانی ترکم کنی آخر من فکر میکنم هیچ رفتنی حریف خاطره‌ هایمان  نمیشود. ....✨🌱
‌ ‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ *‌‌The more we rely on God, the more we understand that God is the only one that can be trusted هرچقدر بیشتر به خدا تکیه کنیم  بیشتر میفهمیم خداوند تنها چیزیه که قابل تکیه است 🤍 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به به سلامممم صبح پنجشنبه تون بخیررر🤌🏻🥺 اومدمممم نزدتاننن پررر انرژیییی😂
از اونجایی که میخوام به شمام انرژی بدم یه دو سه پارت مهمونتون میکنم ببینید چقد خوبممم🤌🏻🥺🥲 قدر بدونید😂🤣
صدوچهل‌و‌یک -باغچه -چیکار؟ -هواخوری -باکی؟ -اه بسه دیگه سنا مگه اتاق بازرسیه؟ -وا -وا نداره دیگه نامزدیته پاشو برقص ولم کن. -رها این چه طرز صحبته؟ -اوفف نمیدونم رهام، نمیدونم االن با هیرادم بحثم شد. کارام دست خودم نیست. -میخوای بری دکتر اعصاب؟ شاید باز باید قرص بخوری! -نمیدونم. هه بازم اون قرصای لعنتی. فردا یه سر میرم دکتر. سناجون توام ببخشید - عیب نداره. عزیزم درکت میکنم ولی بهتر باهیرادم حرف بزنی اخماشو نگاه کن. به سمت مامان اینا نگاه کردم راست می گفت اخماش بد تو هم بود از رهام و سنا جدا شدم. رفتم پیش مامان اینا. -ببخشید من شدهرم رو یک لحظه قرض بگیرم؟-اره -نه مادرجون شما چی مس گفتین رها بعد ا حرف می زنه. -نه االن باید حرف بزنیم. -برو پسرم ببین زنت چی میگه. ناچار بلند شد. و همراهم اومد. -چیه؟ -هیرادمن معذرت میخوام. -خب.... -خب... خب همین دیگه من اعصبان.... -فکر کردی فقط تو اعصبانی میشی؟ تو فقط دل داری؟ -نه ولی... -ولی و اما نداره رها میفهمی چت شده؟ اشکای لعنتیم روی صورتم جاری شدن از اینکه بخوام دوباره اون قرصا رو بخورم متنفر بودم. -رها؟ -هیراد فک کنم باز باید قرص بخورم. فردا میرم دکتر توروخدا ببخشید من دست خودم نیست. سفت بغلم کرد. سرم رو گذاشتم روی شونه هاش. آغوشش دلگرمیم بود
صدوچهل‌دو -باشه عشقم گریه نکن ببین آرایشت خراب شد. بدو برو تمیزش کن منم برم قسمت مردونه. -چشم -بی بال رفتم سمت دستشویی و با دستمال ریمل های رو که تو صورتم ریخته بود رو پاک کردم . بعد از تمیز شدن صورتم نفس عمیقی کشیدم و رفتم بیرون -هی رها بیا وسط -من بلد نیستم. -خودت رو خر - باور کن. پس بهتربیخیال من شی -نچ بدو بیا به زور دالرام و سنا رفتم وسط دستام و کمی تکون دادم و آهنگ تموم شد منم از فرصت استفاده کردم و رفتم پیش مامان اینا. دیگه کم کم شام رو آوردن خودم اصال وقت نکردم چیزی بخورم. اینقدر شلوغ شده بود. هی به این آب بده. به اون غذا بده. کالفه شدم. مهمونی تموم شد و مهمون ها رفتن. خودم رو روی مبلی پرت کردم -وای خدا دیگه جون ندارم.-ای منم خیلی خسته شدم. منو دالرام مثل جنازه پرت شده بودیم روی مبال که با ورود ماکان و هیراد و رهام خودمون رو جمع و جور کردیم -سالم آبجی خانم -یالم خان داداچ. خوبی؟ - عالی تبریک میگم -مچکرم بیاید بشینید -نه دیگه ما بریم، دالرام؟ -وسایالم رو بیارم اومدم. صبر کن دالرام رفت تا از اتاق خواب ویایلش رو بیاره. -شب بمونید اینجا االن دیر وقته -نه ممنون بریم دیگه -خب دیگه رهاجونم خدافظ برگشتم و با دلی خدافظی کردم. بعد رفتنشون. منم باکمک مامان و زن عمو کمی از آشغال های حال رو جمع کردیم و رفتیم برای خوابیدن ادامش برای فردا بمونه. -وای خدا جون بگیر منو. پاهام گز گز می کنه -از بس تو کفش بوده