#لجبازی_نکن
۱۶۷
-پس لطفا به آیینه نگاه کن.
-خیلی دوست دارم، خیلی جذابی، خیلی خوشگلی، خیلی چشمات دل فریبه.
-میدونم
لبخندم عمیق تر شد
دیگه پرو می شدم اگه لوسم می کرد.
با ویبره ی موبایلم چشم بهش دوختم.
رهام بود، دکمه سبز را لمس کردم و عینک آفتابی ام رو به چشمام زدم.
-سالم، جونم؟
-به، به ببینم من باید تبریک بگم؟ من باید از سنا بشنوم؟
-بس که زن فضول داری!
-همه مثل شما بی تفاوت نیستن.
-بله حاال نمی شد بدون گله و شکایت تبریک بگی!؟
-نچ. مبارک باشه ایشالله باخودش براتون برکت بیاره.
-مرسی داداشم.
-به مامان اینا گفتی؟
-نه االن می زنگم.
،زودتر از رهام قطع کردم و شماره ی بابا رو گرفتم. بعد احوال پرسی بهش گفتم کلی خوشحال
شد و کمی با مادرم حرف زدم. داشت بال در میاورد. بی
چاره فکر می کرد اولین نمی دونست رهامم یه تو راهی داره
نوه اش.!
-مسافرین محترم پرواز ایتالیا- ایران لطفا خارج شوید(از خودم در آوردم:))
-هیراد خونه مامانت اینا دوره!؟
-نه
-کی می رسیم؟
-پنج دقیقه دیگه
-چرا نیومدن دنبالمون؟
-نمیدونن.
-یعنی چی؟
-سوپرایز.
-آها
- چه عجب دیگه سوال نکردی!
-یعنی من زیاد سوال می کنم؟
-نه، نه عزیزم تو خیلیم منزوی هستی.
-یعنی من گوشه نشینم؟
-نه گلم تو خانوم منی.
#لجبازی_نکن
۱۶۸
-فقط خانومتم؟
-بگم گ... خوردم ول می کنی؟
در حالی که بلند می خندیدم. دستای مردونه اش رو گرفتم. و باهم خندیدیم.
چون فارسی حرف میزدیم راننده نمی فهمید.
رو به روی خونه ی هیراد بودیم. خونشون نسبت به خونه تهران خیلی بزرگتر بود. اینا زندگی می
کنن ماکه...
-استرس گرفتم.
-من اینجام نگران نباش.
-چشم عشقم.
لبخندی روی لبهاش نقش بست و زنگ درقهوه ای رنگشون رو فشرد.
خانومی مسن با موهای مشکی سفید در را باز کرد و لبخ ند روی لبهایش با دیدن هیراد خشک
شدند.
هیراد لبخندی زدم؛ اون خانوم رو در آغوش کشید.
-Ciao fahim Lo sonoCome stai?
(سالم فهیم جونم حالت چطوره؟ )
-hyrad? Figlio miovoi?(هیراد؟ پسرم تویی؟)
-si
(بله)
هیچی از حرفاشون نمی فهمیدم؛ پس مثل قاشق نشسته پریدم وسط.
- اهم... هیراد ایشون کین؟
-این فهیم جونه دایه ام.
-آهان پس بزار سالم کنم.... سالم خانوم خوبین؟ من رها م از آشناییتون خوشبختم.
دیدم مثل گیجا نگام می کنه. صدای خنده ی هیراد بلند شد. با گنگی برگشتم سمتش و...
-به چی می خندی؟
-به... اینکه اون هیچی از حرفات نمی فهمه. فارسی حرف میزنی؟
دست به کمر زدم و زود جبهه گرفتم.
-نیست که مادر زاد زبونتون رو بلدم. برای اونه.
-باشه بزار حرفات و بهش بگم.
و بعدش چندتا کلمه عجق وجق گفت که نیش فهیم خانوم باز شد و بهم گه گاهی زیر زیرکی
نگاه می کرد و منم لبخندی مثال مصلحتی میزدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- مامان بزرگم امروز صبح بهم گفت :
‹ مهمنیستچندسالدیگهزندگیمیکنی . .
مهمنیستچندسالدیگهمیمیری ؛
مهماینهكنمونهبهدلتحسرتکسی ؛
حسرتچیزی! كاگهبمونه ..
هیچوقتنفهمیدیكزندگیچیبوده . . : )!🩶'📽›
ماهڪ☁️🌚
✨
#نکته ╮💠🖇╭
↜چجوری تو کلاس بهترین باشیم؟ 👩🏻💻💫
😀┊• کاری کنین که دیگران به شما حس خوبی داشته باشن نه بد
🌈┊• برای بهترین شاگرد کلاس شدن باید کاری بیشتر از کسب رتبه خوب انجام بدین باید سعی کنین انسان خوبی باشین. شـما قرار نیست زورگو یا دلقک کلاستون باشین، این قطعا شما رو بهترین کلاس نمیکنه...
🪐┊• با احترام گذاشتن به دیگران کاری کنین اونها احساس خوبی به شما داشته باشن و وقتی کار خوبی انجام میدن ازشون تمجید کنین. نسبت به بقیه بدجنس نباشین و دستتشون نندازین و یا حرفای اذيت دهنده بهشون نزنین.
↶نکات زیبایی دخترونـہ👩🏻✨..!
• · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · •
៹ ࣪همیشہ خوشبو باشید😌🍬.
៹ ࣪از تاثیر اکسسورۍ غافل نشید⛅.
៹ ࣪میکاپ لایت جایگزین میکاپ غلیظ🍓.
៹ ࣪موهات تمیز و شانه کشیده باشہ🍔.
៹ ࣪به تمیزۍ کفش هاتون اهمیت بدین🤾🏻♀️.
៹ ࣪لباس اتو ڪشیده بپوشید🌻.
↫ #روتین ֶָ֢ ׁ🌸🪿ՙՙ
• · · · · · · · · • ✢ • · · · · · · · · •
↜نکات پوستی بعد از شنا🏊🏻♀✨
• · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · •
🧴┊•بعد از شنا پوستتون رو مرطوب کنین
🧼┊•پاک کنندهی بدون صابون بزن
🛁┊•زود پوستت رو بشور
✨┊•برای از بین کلر لایهبرداری کن
🌞┊•زیر آفتاب ضدآفتاب بزن
💗┊•آب زیاد بخور
↫ #روتین ׁ ֶָ֢ ׁ🌸🪿ՙՙ
• · · · · · · · · • ✢ • · · · · · · · · •