ماهڪ☁️🌚
#دختری_که_من_باشم پارت۳۵ سرمو به علامت مثبت تکون دادم و گفتم تو فکری؟ اومد جلو و گفت نه فقط نماز خون
#دختری_که_من_باشم
پارت۳۶
یه تای ابرومو دادم بالا و گفتم من که عادت دارم روز و شب تنها باشم ولی فکر کنم شما عادت ندارین شبتونو تنهایی سر کنین
از رک بودن من جا خورد. برام مهم نبود درباره این چیزا حرف بزنم چون هیچ حسی به رابطه با پسرا نداشتم خجالت هم نمیکشیدم و صد در صد مطمئن بودم با اون قیافه ای که من واسه خودم درست کردم هیچ پسری حتی حاضر نیست منو ببوسه
ولی اون انگار از حرفی که زده بود پشیمون شده بود و معذب بود دستی تو موهاش کشید و :گفت اونجوری هم که فکر میکنی نیست
شونه هامو بالا انداختم و گفتم به هر حال اصلا به من چه ربطی داره فقط یه سوال بود
نیشخندی زد و گفت: خوب راحتیا
خندیدم و گفتم نباشم؟ نصف حرفای روزانه پسرا درباره این چیزاس مخصوصا پسرایی به سن من اخب منم با اونا میگردم دیگه وقتی از یه چیزی زیاد حرف زده بشه دیگه عادی میشه حالا اگه ناراحتی شرمنده من نمیتونم تیریپ عشوه خرکی بیام تظاهر کنم هیچی نمیدونم چون همون
دخترایی هم که حرفشو نمیزنن اندازه من که هیچ بیشتر هم این چیزا رو شنیدن
سرشو تکون داد و گفت فکر کنم تو اشتباهی دختر شدی از اول باید پسر میشدی
شونه هامو انداختم بالا و گفتم نمیگم از دختر بودنم راضیم ولی ناراضی هم نیستم خدا بهتر از منو تو میدونه کفشاشو در آورد و دراز کشید روی تخت صاف نشستم جامو و گفتم میخوای بمونی اینجا؟ روشو کرد به من ارنجشو تکیه داد به تخت و سرشو گذاشت رو دستش و گفت اره دیگه اومدم
شب بمونم
خندیدم و گفتم گفتی جایی به جز تختت خوابت نمیبره؟!
لبخندی زد و گفت: خب نمیخوابم
سر
روسریم
که حسابی اذیتم میکرد دو تا گره زدم تا دوباره شل نشه و گفتم میدونی که اینجا
بیمارستانه منم همونیم که هنوز نمیدونی دخترم
خندید و گفت اره میدونم چرا روسریتو اینجوری میکنی
#دختری_که_من_باشم
پارت۳۷
با حرص دستمو کشیدم رو سرم که باعث شد موهام و روسری بریزه به هم گفتم خب چی کار
کنم عادت ندارم خب برش دار
پوفی کردمو و گفتم یه بار خواستم برش دارم پرستار اینقد سرم داد کشید که نگو!
الان من اینجام پرستارا نمیان اگه میخوای درش بیار
نیشم باز شد با خوشحالی گفتم واقعا؟
سرشو به علامت مثبت تکون داد با به حرکت روسری رو از سرم کشیدم و پرت کردم اون سر تخت با تمام احساس گفتم اخیش ... ازادی
از حرفم خندش گرفت.
من چیه خب؟ خودت فکر کن صبح تا صب بعد صبم تا صبح به چیزی گره کنن دور سرت حوصله
ادم تنگ میشه خب
دستی کشیدم تو موهامو با انگشتام شونشون کردم
اخه من از اول زندگیم روسری سرم نکردم
من فکر کردی من سرم کردم؟ خب منم مثه تو فقط چادر سرم میکنم اونم اونقد میکشم جلو تا
خودش پوشیده باشه تازه گره هم نداره
راس میگی خب
یه ذره نگاهم کرد و گفت گوشات بلبلیه گوشی که یه کم بزرگه و به سمت بیرون متمایله)
دستی کشیدم رو گوشمو و گفتم خب هر خوشگلی یه عیبی داره
خندید و گفت: صد البته
تکیه دادم به بالشتمو و گفتم راستی تو هیچی از خودت به من نگفتی من تموم زنگیمو گفتم
خب تو کار بدی کردی ادم برای هر کسی هر چیزی رو نمیگه
راستم میگفت بیخودی جو گیر شده بودم چون یه ذره روی خوش بهم نشون داد هر چی بود براش گفتم
سرمو تکون دادم و گفتم اره خب راست میگی
May 11
خطرناکتر از دوست حسود، دوستیه که باهات رقابت پنهان داشته باشه ،مراقب انتخاب دوستاتون باشین🌱ᥫ᭡