eitaa logo
« مهارت افزایی طلاب ناب»
1.7هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
9.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
کانال پشتیبان گروه نخبگان (طلاب ناب)استان اصفهان 📪ارتباط با خادم کانال 👈👈 📩 📨 @Shahideh_kanize_Hazrate_Yas —------------------------------------ کانال معنویت افزایی طلاب ناب👇👇 https://eitaa.com/TollabeNabe_EmameZaman
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ابوالفضل ساجدی
✍️ ابوالفضل ساجدی ▪️آثار دنيوي حسيني ❤️ عزاداري هاي با شور و شعور حسيني (ع): تقويت و نهادينه سازي عشق به حضرت، در دلها ❣️ حسيني = سرمايه بزرگ و سرنوشت ساز فردي و اجتماعي اين عزاداريها بركات عظيمي در دنيا به دنبال دارد (كه صد البته اين آثار در مقايسه با نتايج اخروي آن، كمتر از قطره اي در برابر دريا است). از جمله آثار دنيوي آن، شكفتن بذر عشق حسيني ع در دلها و نهادينه سازي آن در قلوب فرزندان و بستر سازي براي استمرار آن براي نسلهاي آينده است. البته هر قدر با شور و شعور بيشتري همراه باشد آثار آن فزونتر است. آثار بي بديلي كه در فايلهاي صوتي براي پيوند عميق قلبي با خدا در اين كانال بارگزاري شده ،شامل عشق به امام حسين ع نيز مي شود؛ زيرا عشق الهي با عشق حسيني ع در طول هم هستند و پيوند ناگسستني دارند. 🔻برخي از آثار عشق الهي و حسيني عبارتند از: 1️⃣ بالا رفتن آستانه تحمل در مشكلات و لذا آسان كننده ی سختی‌های راه كمال 2️⃣ آرامش روان 3️⃣ تقويت كننده اراده حركت در مسير خدا و مقابله با عشقهاي معارض 4️⃣ رشد اخلاقي و اتصال علم به عمل 5️⃣يكي از بهترين راههاي مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام (براي توضيحات بيشتر در مورد چگونگي ترتب اين آثار بر عشق به خدا و معصومين ع، با كليك روي "" به فايلهاي صوتي مربوطه مراجعه فرماييد.) اگر دشمنان اسلام و رسانه هاي داخلي و خارجي آنها هر سال ايام محرم با طرح شبهات و ساير شيوه هاي خود در صدد تضعيف عزاداريها بر مي آيند چون از اين آثار در هراسند. 🔸شكوفا نما بذر عشق حسين // چه سان؟ با عزاداري و شور و شين 🔸 بتابان به ذهن و دلت نور او // حيات و مماتت فراسوي او (ا. ساجدي) 🆔 https://eitaa.com/sajedi_ir/ فهرست مطالب كانال:👇🏼 https://eitaa.com/sajedi_ir/672 ارتباط با ادمین کانال:👇🏼 @m_kalami https://www.instagram.com/sajedi_ir/
هدایت شده از کیمیای سعادت
🔴 🔹چون به اسم مبارک رسیدم، قلم از حرکت افتاد، و به نوشتن این کلمات متحرک گردید: 🔸قیلَ لأفْلاطُون الحَکیم :عَشِقَ ابنُک قال: الانَ تَمّ الانسانیة 🔹به افلاطون حکیم گفته شد: فرزندت عاشق گردیده، فرمود: پس اکنون انسانیتش کامل گشت. عشق گناهی بُوَد که در صف محشر منفعل است هر که این گناه ندارد 💠تذکرة المتقین، بخشی از نامه عارفانه عارف کامل، و سالک واصل آیت الحق میرزا محمد بهاری همدانی (رحمةالله تعالی علیه) https://www.instagram.com/p/CVlM6Pro7iB/?utm_medium=share_sheet https://eitaa.com/KimiyayeSaadat
هدایت شده از ابوالفضل ساجدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ «بگذار تا بگریم» 😭اشک و گریه صغیر و کبیر، و اهالی علم و هنر برای سردار دلها😭 كاركرد دنيوي و مخلصانه به مردم . Eitaa.com/Sajedi_ir/ فهرست مطالب كانال:👇 Eitaa.com/sajedi_ir/672
🔶خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب: روز بود و در مراسمی به عنوان سخنران دعوت داشتم ،مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح و البته تعدادی از مردم عادی،نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم. دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند،برای همین نمیخواستم،فعلا کسی متوجه حضورم بشود،هرچه بیشتر فکر میکردم ،کمتر به نتیجه می رسیدم،ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: ببخشید شما استاد هستید ؟گفتم:استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم خوشحال شد،شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته،بنده را از نزدیک ببیند،همین طور که صحبت میکرد،دقیق نگاهش می کردم،این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند پرسیدم:حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟گفت:سؤالی داشتم و سپس پرسید:شما به اعتقاد دارید؟گفتم:خب بله،صددرصد گفت:ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم:من چه کاری میتونم انجام بدم؟از من چه خدمتی بر میاد؟ ( مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم) گفت:خیلی دوست دارم معتقد شوم،یک زحمتی برای من می کشید؟گفتم:اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه گفت:یک برام بگیر گفتم ولی من پیشم نیست بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت:بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم،نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز ) چی می گه ؟؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال حافظ ..عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ و علاقه این مرد به حافظ چی ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 💚زان یار دلنوازم شکریست با شکایت /گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان را آبی نمی‌دهد / کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/ جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود /از گوشه‌ای برون آی ای از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم /یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست/ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم / جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت💚 🌸خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست،پس چیست؟سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل،از این زاویه نگاه نکرده بودم،این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد،طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده،حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم. بلند شدم،دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم،دستش را به نشانه ادب بوسیدم.گفت معتقد شدم، معتقد بووودم،ایمان پیدا کردم استاد،گریه امانش نمی داد! آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این را بخوانید. 📚 @DasTanaK_ir
📚 💎 قسمت نوزدهم 🔅 "انتخاب معشوقه" تکرار نام من برای ترگل ها جذاب است. نامم که می آید، ترگل ها عقل و هوش از دست می دهند و دل بسته و فریفته می شوند. آقایان هر وقت بخواهند زنی را شیفتۀ خود کنند، پای مرا وسط می کشند. آن چیزی هم که خانم ها هر وقت آرزوهایشان بر باد برود و رؤیاهایشان تعبیر نشود مرا مقصر می دانند و کاسه کوزه ها را سر من می شکنند. نمی دانم این وسط گناه من چیست؟! مگر هرکسی ادعایی کرد و از من دم زد باید حرفش را قبول کرد؟ نام من " " و زمین تا آسمان با "محبت" فرق دارم. اگر مردی به زنی ادعای محبت بکند، شاید بشود دَه در میان این ادعا را پذیرفت، اما هیچ زنی نباید ادعای عشق را از مردی بپذیرد البته محبت هم مثل من از رفتار مردان گلایه دارد و می گوید بعضی از آقایان "" را به جای "محبت" جا می زنند. (گندم نماهای جو فروش!) "محبت" راست می گوید که بعضی از مردان، نگاه جنسی به خانم ها دارند و نامش را "محبت"می گذارند. "محبت" یعنی "دوست داشتنِ صادقانه". "محبت"بین دو همسایه، بین دو دوست و دو همکار هم پیش می آید، اما"شهوت"رابطه ای است که در آن "کام جویی" حرف اول را میزند. "شهوت" فقط در دایره رابطه زن و شوهری پذیرفتنی است، چون فقط آنجاست که پرتوی از محبت و رنگی از صداقت بر آن دیده میشود. این را هم بگویم که "شهوت "همچون "محبت" خود را قربانی "هوا و هوس" می داند. چه بگویم که گفتنی زیاد است و فرصت، کم. 📑 کتاب ترگل، ص۱۹ ادامه دارد... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌿@Naghshe_rah313
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
🛑 به برای مصطفی نوجوان، من العسل بود، او کند از دنیا و که با هم از کودکی بودند، چون کوچکش، دنیا را برنمی تابید ✍️ حمید داوود آبادی، دوستی که همراه مصطفی بود تا زمان شهادتش، می خواهد برایمان از روزهایی بگوید که با او دوست بود، قسم خورده بودند که از هم جدا نشوند، اما نمی دانستند که خدا هست و دوست و همرزم دیرین حمید را از او می گیرد 🔔 روایات هایی از ؛ از رفیقی که برایش از جانش ، عزیزتر بود 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
هدایت شده از نقشه راه
📚 💎 قسمت نوزدهم 🔅 "انتخاب معشوقه" تکرار نام من برای ترگل ها جذاب است. نامم که می آید، ترگل ها عقل و هوش از دست می دهند و دل بسته و فریفته می شوند. آقایان هر وقت بخواهند زنی را شیفتۀ خود کنند، پای مرا وسط می کشند. آن چیزی هم که خانم ها هر وقت آرزوهایشان بر باد برود و رؤیاهایشان تعبیر نشود مرا مقصر می دانند و کاسه کوزه ها را سر من می شکنند. نمی دانم این وسط گناه من چیست؟! مگر هرکسی ادعایی کرد و از من دم زد باید حرفش را قبول کرد؟ نام من " " و زمین تا آسمان با "محبت" فرق دارم. اگر مردی به زنی ادعای محبت بکند، شاید بشود دَه در میان این ادعا را پذیرفت، اما هیچ زنی نباید ادعای عشق را از مردی بپذیرد البته محبت هم مثل من از رفتار مردان گلایه دارد و می گوید بعضی از آقایان "" را به جای "محبت" جا می زنند. (گندم نماهای جو فروش!) "محبت" راست می گوید که بعضی از مردان، نگاه جنسی به خانم ها دارند و نامش را "محبت"می گذارند. "محبت" یعنی "دوست داشتنِ صادقانه". "محبت"بین دو همسایه، بین دو دوست و دو همکار هم پیش می آید، اما"شهوت"رابطه ای است که در آن "کام جویی" حرف اول را میزند. "شهوت" فقط در دایره رابطه زن و شوهری پذیرفتنی است، چون فقط آنجاست که پرتوی از محبت و رنگی از صداقت بر آن دیده میشود. این را هم بگویم که "شهوت "همچون "محبت" خود را قربانی "هوا و هوس" می داند. چه بگویم که گفتنی زیاد است و فرصت، کم. 📑 کتاب ترگل، ص۱۹ ادامه دارد... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌿@Naghshe_rah313