⚜ #جامعه_مهدوی
#کلام_بزرگان
☫ رهبر معظم انقلاب:
بزرگترین وظیفهى منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند.
🔻 دیدار مردمی نیمه شعبان ۱۳۸۱
#اتحاد
#آمادگی_برای_ظهور
#خودسازی
🏛 کانون مهدویت دانشگاه فرهنگیان شهید مدنی(ره)
🆔 @Mahdaviat_255
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜ #جامعه
🔸 شما هم خسته شدید از اوضاع جامعه؟
🎬 این کلیپ یک دقیقهای رو نگا کنید❗️
#امام_صادق
#گرانی #فساد
🆔 @Mahdaviat_255
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردمند و خستهام درمانم اوست...
𝙸 𝚊𝚖 𝚒𝚗 𝚙𝚊𝚒𝚗 𝚊𝚗𝚍 𝚠𝚘𝚞𝚗𝚍𝚎𝚍: 𝚑𝚎 𝚒𝚜 𝚖𝚢 𝚛𝚎𝚖𝚎𝚍𝚢.
🧡
🔆 اللهم عجل لولیک الفرج
🆔 @Mahdaviat_255
⚜ #روایت_مادر
❇️ داستان بانو نرجس(س)
3⃣ بخش سوم: سرگذشت شگفتانگیز من
▶️ آنگاه گفت: من ملیکه هستم
دختر یشوعا و نوه قیصر روم.
مادرم از فرزندان حواریّون و دختر شمعون، جانشین مسیح(ع) است.
داستان من شگفتانگیزترین داستانهاست. من ۱۳ ساله بودم که جدم قیصر تصمیم گرفت که مرا به عقد برادرزاده خویش درآورد، به همین جهت بیش از ۳۰۰ نفر کشیش و راهب از نسل حواریّون و ۷۰۰ نفر از اشراف و شخصیتهای سرشناس کشور و ۴۰۰۰ نفر از فرماندهان ارتش و افسران و درجهداران لشکر روم و رؤسای عشائر را در کاخ خود گرد آورد و تخت بسیار بلند و پرشکوهی را که از انواع زر و سیم ساخته شده بود، در سالن بزرگ کاخ قرار داد و برادرزادهاش را بر فراز آن دعوت کرد تا طی مراسم ویژهای مرا به ازدواج او درآورد.
اما هنگامی که فرزند برادرش بر فراز تخت قرار گرفت و صلبیبها گرداگرد او آویخته شد و اُسقُفها در برابر او تعظیم کردند و انجیل مقدس گشوده شد، ناگهان صلیبها از جایگاه بلند خود فرو غلطیدند و ستونهای تخت در هم شکست و آن جوان نگونبخت از فراز تخت به زمین افتاد و بیهوش شد.
بر اثر حادثه ناگوار، رنگ اسقفها پرید و بندهای وجودشان به لرزه درآمد و بزرگ آنان به نیای من قیصر گفت:" شاها! ما را از کاری که شومی آن از زوال آیین مسیح خبر میدهد معذور دار!"
جدّم آن حادثه تکاندهنده را به فال بد گرفت و به اسقفها دستور داد تا ستونها را برافراشته دارند و صلیبها را بالا برند و به جای آن جوان نگونبخت، برادرش را بیاورند تا مرا به ازدواج او درآورد تا بدینوسیله شومی پدید آمده را با نیکبختی سعادت فرد دوم، برطرف سازد.
اما هنگامی که اسقفها به دستور قیصر روم عمل کردند، همان تلخی که برای برادرزاده اول او پیش آمده بود برای دوّمی نیز رخ داد. مردم وحشتزده پراکنده شدند. نیای بزرگم، قیصر روم، اندوهگین و ماتمزده برخاست و وارد قصر خویش شد و پردههای کاخ افکنده شد و ماجرا تمام شد و در هالهای از ابهام و نگرانی قرار گرفت.
🌙 شب فرا رسید و آن روز دهشتناک سپری شد.
من همان شب در خواب دیدم که حضرت مسیح(ع) به همراه وصیّ خود شمعون و گروهی از حواریون وارد کاخ جدّم قیصر روم شدند و منبری پرفراز و شکوهمند در همان نقطهای که جدم تخت خود را قرار داده بود برپا ساختند.
درست در همین لحظه حضرت محمدﷺ با گروهی از جوانان و فرزندان خویش وارد شدند...
⏸ این داستان ادامه دارد
🏛 کانون مهدویت دانشگاه فرهنگیان شهید مدنی (ره)
ܩܣܥویࡅ߳ߺܙ ܢ̣ܘ ܦ̈ܠܩܢ ܥߊܝ̇ߺܢܚ݅ܥܼو ✍🏻
📚 #کتاب #علم 🔰 پیامبر اکرم صل الله علیه و آله ما تصدّق النّاس بصدقه أفضل من علم ینشر؛ هیچ صدقه ای
📚 #معرفی_کتاب
🔶 نام کتاب: ترگل
🔷 نویسنده: عماد داوری دولتآبادی
🔹 چاپ شصتم
💰 قیمت: نسخه رقعی با تخفیف 44 تومان
💰 نسخه جیبی با تخفیف 20 تومان
✔️ توضیحات: بیست دلیل عقلی و روانشناسی برای پوشیدگی(حجاب)
کتاب ترگل، پرتیراژترین کتاب سالهای اخیر دربارهی پوشیدگی و حجاب است که این ایام، هر چند روز یکبار تجدید چاپ شده است.
اطلاعات بیشتر:
http://eitaa.com/joinchat/3540123659C99964b6104
🛒 جهت سفارش پیام دهید
| @Admin_255 |
❏اَلسَـلامُعَلیڪَ یـٰابقیه الله•••|♥️
❍یاایهاالعزیز🌱
🌅
⚜ زیباییهای #ظهور
❇️ امام صادق علیه السلام فرمودند:
🌏 إذا قامَ القائِمُ عليه السلام حَكَمَ بِالعَدلِ وَارتَفَعَ في أيّامِهِ الجَورُ، وأمِنَت بِهِ السُّبُلُ، وأخرَجَتِ الأَرضُ بَرَكاتِها و رَدَّ كُلَّ حَقٍّ إلى أهلِهِ
🔆 هرگاه قائم برخيزد،
🔻 به دادگرى حكم راند
🔻 ستم در روزگار او بهسرآيد و
🔻 راهها امن شود و
🔻 زمين بركتهاى خود را بيرون ريزد و
🔻 هر حقى به صاحبش داده شود.
📜 كشف الغمة: ج ۳، ص ۲۵۵
#حکومت_مهدوی
🏛 کانون مهدویت دانشگاه فرهنگیان شهید مدنی (ره)
🆔 @Mahdaviat_255
⚜ #یلدا
❤️ یا صاحب الزمان
❤️ لوایت را بلند کن
❤️ دیگر جدایی بس است
❤️ اللهم عجل لولیک فرجـــ •••| 💚
#امام_زمان
#جامعه_مهدوی
🆔 @Mahdaviat_255
⚜ #امام_زمان
❇️ دعای مولا صاحب در حق شیعیانشان
یا نورَالنّور یا مُدَبِّرَالاُمور یا باعِثَ مَن فِی القُبورِ
صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آل محمّد؛
وَالجْعَل لی و لِشیعَتی مِنَ الضّیقِ فرجاً و اَوسِع لَنَا المَنهَجَ وَاطلق لَنا مِن عِندِکَ یفَرِّجُ وافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ یا کریم.
🔆 ای روشنايی نور، ای تدبير كننده كارها، ای زنده كننده مردگان
بر محمد و خاندان او درود فرست
و برای من و شيعيانم در تنگناها گشايشی قرار ده و از غم و اندوه راه چارهاي باز كن و راه [هدايت] را بر ما وسعت بخش و راهي كه در آن گشايش ما است به روی ما بگشا و آنچنان كه تو شايسته آن هستي با ما رفتار كن ای كريم.
📜 منتخب االثر، فصل 10 ،باب 7 ،ش 6 ،ص 658
#اللهم_عجل_لولیك_الفرجـــ...💚
🏛 کانون مهدویت دانشگاه فرهنگیان شهید مدنی (ره)
🆔 @Mahdaviat_255
ܩܣܥویࡅ߳ߺܙ ܢ̣ܘ ܦ̈ܠܩܢ ܥߊܝ̇ߺܢܚ݅ܥܼو ✍🏻
⚜ #روایت_مادر ❇️ داستان بانو نرجس(س) 3⃣ بخش سوم: سرگذشت شگفتانگیز من ▶️ آنگاه گفت: من ملیکه هست
⚜ #روایت_مادر
❇️ داستان بانو نرجس (س)
4⃣ بخش چهارم: خواستگاری
▶️ شب فرا رسید و آن روز دهشتناک سپری شد. من همان شب در خواب دیدم که حضرت مسیح(ع) به همراه وصی خود شمعون و گروهی از حواریون وارد کاخ جدّم قصیر روم شدند و منبری پرفراز و شکوهمند در همان نقطهای که جدم تخت خود را قرار داده بود برپا ساختند.
درست در همین لحظه بود که حضرت محمد با گروهی از جوانان و فرزندان خویش وارد شدند.
حضرت مسیح به استقبال آن حضرت شتافت و او را در آغوش کشید.
پیامبر اسلام به او فرمود:" من آمدهام تا ملیکه، دختر شمعون را برای پسرم خواستگاری کنم."
در همان حال دیدم که حضرت با دست خویش به امام حسن عسکری اشاره فرمود.
مسیح نگاهی به شمعون کرد و گفت:" افتخار بزرگی به سویَت آمده است، با خاندان پیامبر پیوند کن و دخترت را به فرزند او بده."
و شعمون گفت "پذیرفتم"
پیامبر اسلام بر فراز منبر رفت و مرا به ازدواج پسر خود درآورد و بر این ازدواج مسیح و حواریون و فرزندان محمد گواه بودند.
از خواب خوش آن شب جاودانه بیدار شدم، اما ترسیدم خواب خود را بر پدر و جدم بازگویم.
از آن پس قلبم از محبت حسن عسکری مالامال شد، به گونهای که از آب و غذا دست شستم و به همین جهت بسیار ضعیف و ناتوان شدم و به بیماری سختی دچار گشتم.
جدّم بهترین پزشکان کشور را یکی پس از دیگری برای نجات من فراخواند، اما بیهوده بود و آنان کاری از پیش نبردند.
هنگامی که جدّم از من ناامید شد به من گفت:" نور دیدهام! دخترم! برای نجات جان و شفای بیماریت چه کنم؟ آیا چیزی به نظرت نمیرسد؟"
من گفتم:" نه! من درهای نجات را به روی خود مسدود مینگرم، شما اگر ممکن است دستور دهید اسیران مسلمان را از زندانها و شکنجهگاها آزاد و کند و زنجیر از دست و پای آنان بردارند و بر آنان مهر ورزند و آزادشان سازند، امید که در برابر این مهر به اسیران و غریبان، حضرت مسیح و مادرش مریم مرا شفا بخشند."
جدم به خواسته من جامه عمل پوشاند و برای شفای من، همه اسیران مسلمان را آزاد ساخت و من نیز خویشتن را اندکی سالم و بانشاط نشان دادم و کمی غذا خوردم و جدم شادمان گردید و بر محبت اسیران و احترام آنان تاکید.
... چهارشب از آن رؤیای. شکوهبار گذشته بود که خواب دیگری دیدم.
دخت گرانمایه پیامبر اسلام (حضرت فاطمه زهرا س) سالار بانوان گیتی به همراه مریم و هزار نفر از دوشیزگان بهشتی به دیدار من آمدند...
⏸ این داستان ادامه دارد
🏛 کانون مهدویت دانشگاه فرهنگیان شهید مدنی (ره)
🆔 @Mahdaviat_255