🥀 #باید_شهیدانه_زیست
#شهادت یک واژه و راهِ تمام نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند،
آرزویش را داشته باشد
و امیدش را هم به دل، که حتما به آن دست خواهد یافت ...
و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ...
بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند
و ما با جان ...
و جان دادن، لایق شدن میخواهد
خالص و مخلص شدن میخواهد ...
سختی و درد کشیدن می خواهد!
و همه ی اینها ...
خلاصه می شود در شهیدانه زندگی کردن...
شهیدانه زندگی کنیم شهید می شویم...
🌸 شهدا این گونه زیستند...
🌸 و اینگونه #شهید شدند...
#پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
🌱کـٰانُـون مَـهدویَّـت دانشکده علوم قرآنی شیراز 🌏✨
ای خدا ای معشوق من ای ايدہ آل آرزوهای مردم عارف بہ من توفيق ده تا مثل مخلصان و شيفتگانت در راهت بس
❤️شهید مصطفی چمران❤️
🍂از در آمد تو. گفت "لباسای نظامی من کجاست؟ لباسامو بیارین. "
رفت توی اتاقش، ولی نماند. راه افتاده بود دور اتاق. شده بود مثل وقتی که تمرین رزم تن به تن می داد. ذوق زده بود. بالاخره صبح شد و رفت.
فکر کردیم برگردد، آرام می شود. چه آرام شدنی! تا نقشه ی عملایت را کامل کند. نیروها را بفرستد منطقه، نه خواب داشت نه خوراک. می گفت "امام فرمودن خودتون رو برسونید کردستان. " سریک هفته، یک هواپیما نیرو جمع کرده بود.🍂
منبع:کتاب یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران، ص 38📚
#شهید #مصطفی_چمران
#ﺷﻬﻴﺪﻱ ݣہ ﺷﻬﻴﺪ ﺻﻴﺎﺩ ﺷﻴﺮاﺯ ﻣﻴڴﻔﺖ ﺩﺭﺟھ ﻫﺎۍ ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ بہ اﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ . .😊. .
•✿•
از شناسایے منطقہ عملیاتی والفجر ۲
بر می ڴشتیمـ هلیکوپتر ݢہ روێ زمین نشست. #شهیدصیاد شیرازے پیاده شد.
پشت سرش هم کماڸ . . .
کماڵ دږ بیڹ فرماندهاڹ عالے رتبہ ا؎ ڪھ حاضر بودند رو؎ دو زانو نشست و شروع کرد به یک چوب موقعیت محور؎ که باید عمل می شد را به دقت تشریح کرد•😊•
کلامۺ که تمام شد.
صیاد رو دوش او زد و گفت: باید درجه های مݧ را بزنݩ ڕو دوش این کیهاڹ فرد!😳!
ادامه داد: چنین نیرویۍ را باید تو هفټ سنڴࢪ پنهون کرد تا دسٺ دشمن بهش نرسه!👌🏻
قبل از رفتن به عملیات خواب دیده بود از هلیکوپتر سقوط می کند.
تو؎ هلیڪوپتر بود ݤہ شهید شد..😭..
#شهید محمد امین"کماڶ" ڪیهاڹ فرد
#ﺷﻬﺪایﻓﺎﺭښ
شهادت:۱۳۶۲/۵/۲ عملیات والفجر ۲- حاج عمران
#شهیدی که دوست داشت بی سر شهید بشود
🌷برادرش رسول کربلای ۴ شهید و مفقود شد. حاج رضا روی برگشتن نداشت. مراسم چهلم رسول را گرفته بودیم که امد.
طاقت برگشنش را نداشتم. گفتم نرو. ما دین خودمان را به انقلاب دادیم. فردا فرزند تو سرپرست می خواهد!
گفت من باید راه برادرم رسول را ادامه بدهم.
برای بدرقه اش تا ترمینال رفتم.
گفت مادر من دوست دارم مثل _امام_حسین شهید شم. دوست دارم تو هم مثل حضرت زینب گلویم را بوس کنی.
گفتم جلو مردم زشته!
گفت: این وداع آخره.
گلویش را بوسیدم جایی که چند روز بعد با ترکش ها بریده شد و پیکر بی سرش چند روز در آفتاب بود تا برگشت...
🌿🌺🍃🌺🌿
#شهید محمد رضا ایزدی
سمت: فرمانده تخریب و فرمانده آموزش لشکر 19 فجر
#سالگردشهادت
#شهدای_فارس
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
همه به آب کارون زده بودند جز جواد. هر چه اصرار کردیم نمی آمد. وقتی دید خیلی اصرار می کنیم گفت: «شما خیلی خامید، من الان حوریه های بهشتی را می بینم که با لیف و صابون منتظر ایستاده اند تا من شهید شوم و مرا غسل بدهند!»
زدیم زیر خنده😅
بعد از آب تنی، رفتیم تا نسبت به منطقه عملیات توجیه شویم. یک کالک عملیات را روی زمین پهن کرده، دور آن حلقه زدیم. چند دقیقه نگذشته بود که خمپاره شصتی کنار ما به زمین نشست و منفجر شد.
فقط جواد بود و هاشم نظر علی شهید شدند
***
شهید عباس کامیاب حال و هوای تشیع پیکر جواد را اینگونه می نویسد:« گفتند وصیت کرده در کنار نظرعلی باشد، نظرعلی را نمی شناختم. بالاخره پیدایش کردیم، آنها را کنار هم آوردیم، جنازه ها را گشودیم. انگار از مادر متولد شده، پارچه را کنار زدم، صورت نورانی بخون خفته اش را دیدم که همچون عباس(ع) دست از بدن جدا بود، تکه تکه شده بود، خودش می خواست. نظر علی هم خواسته بود، هر دو با هم همچون حسین(ع)، خدا هم اینها را دوست دارد...»
#شهید جواد کامیاب*
#شهید هاشم نظرعلی*
#شهداے_فارس*
#سالروز شهادت*
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#کانون_مهدویت_دانشکده_علوم_قرآنی_شیراز
#شهید کر و لالی که قبر خودش را نشان داد...
🌷سر قبر پسرعموی شهیدش نشسته بود. با زبون کر و لالی خودش با ما حرف میزد، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﻳﻢ
وقتی دید ما نمیفهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد و گفت: نگاه کنید! خندید
ﺧﻴﻠﻲ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩﻳﻢ
اﺧﻪ ﭼﻂﻮﺭﻱ ﻛﺴﻲ اﺩﺭﺱ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻴﻜﻨﺪ! ! ....
هیچی نگفت؛ یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش را پاک کرد. سرش را پائین انداخت و آروم رفت...
فردایش هم رفت جبهه.
بعد ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﻭﻗﺘﻲ جنازه عبدالمطلب را آوردند و دقیقاً توی همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند ﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ.اﻭ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﺭا ﻣﻴﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻴﺪﻳﻢ.....»
🌾🌷🌾🌷🌾
#شهید عبدالمطلب اکبری باصری
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎدت
#پنج_شنبه_های_شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
شهیداحمدمشلب
یــادتباشــد
#شهیــد اسـمنیست
رســـماست...!!!
شهیــدعکسنیست✖
ڪـهاگـرازدیواراتاقتبرداشتــی
#فراموشبشـــود!!!💔
شهیــد #مسیــر است
~زندگیـست
~راهاست
~مراماست
دانشکده علوم قرآنی شیراز📿
⭕️ سر جدا شده ی شهیدی که پنج دقیقه #یاحسین میگفت🌷
🔹درجاده بصره-خرمشهر وقتی که #شهید #علیاکبردهقان به شهادت رسید، ایشون همان طور که میدوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش جداشد.
در همان حال که تنش داشت میدوید سرش روی زمین می غلتید...
سر این شهید بزرگوار حدود پنج دقیقه فریاد یا حسین یا حسین سر میداد...
همه داشتند گریه میکردند...
🔹چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش رو برداشتند نوشته بود :
🔅خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم.
خدایا شنیده ام که سر امام حسین را از پشت بریده اند؛ من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه...
خدایا شنیده ام سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه قرآن خونده؛ من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم ولی به امام حسین علیه السلام خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یا حسین یا حسین باشه.
📚نقل از ڪتاب روایت مقدس، ص300
#کانون_مهدویت_دانشکده_علوم_قرآنی_شیراز
@mahdaviat_uniquran