#بنای_سعادت | گفتمان مسئولانه!
احساس مسئولیت یکایک ما اولین قدم برای زمینه سازی ظهور حضرت ولیعصر ارواحنا لمقدمه الفداهست.
اگر در همین حد ارادت نسبت به به آقا صاحب الامر علیه السلام در ما وجود نداره، بایست در ایمانمون و پیرو اهل بیت بودنمون شک کرد!
یکی از دلایل تعویق افتادن ظهور عام آن حضرت همین اهمال کاری سادهست که به وضوح میتونیم در جامعه رویت کنیم.
با این طرز تفکر که به من چه ربطی داره؟ کار ها پیش نمیره.. همه مون بایستی به این درجه از فهم برسیم که برای آماده سازی دولت کریمه از همه توان و ظرفیت مون استفاده کنیم. نه اینکه هاج و واج فقط تماشاچی بشینیم تا جمعه موعود برسه...!
«مهد سعادت» جمع افراد دغدغه منده، جمع افراده جویندهست.
بنظرتون وقتش نرسیده یکمی احساس مسئولیت کنیم همه مون؟ مهم نیست که دستت خالیه، مهم اینه احساس مسئولیت و حداقل دغدغه داشته باشی! دغدغهمند که باشی بالاخره راه رسیدن به هدفت رو پیدا میکنی! همینه که میگن جوینده یابنده است! جوینده آدم بی تفاوتی نیست خیلی دغدغهمنده! تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!
🌕 @MahdeSaadat
کانون مهد سعادت رضوی
✍🏻 #رهیافت_سعادت | ذکر اهداف مهد سعادت با سلام و ارادت به محضر شما هم سخنان گرانقدر و عرض تبریک عید
.
الحمدلله به لطف الهی، با عزمی راسخ و ارادهای پولادین و چشمانی سراسر شور، امید و بصیرت، در پی فتح قله های اهداف «مهدسعادت» در حرکتیم. شما چطور؟
.
.
شهادت امام جعفر ابن محمد الصادق علیه السلام رو تسلیت عرض میکنیم. به مناسبت شهادت آن امام همام، حدیث شریفی از ایشان را محضر شما پاک سیرتان بیان میکنیم.
.
.
از سَدیر صیرفی در کتاب کمال الدین صفحه ۳۵۴ روایت شده که گفت:
من و مفضّل و ابوبصیر و اَبان بن تغلب به محضر مولایمان امام صادق علیه السلام شرفیاب شدیم، دیدیم آن حضرت لباس مویین خشن وساده پوشیده و روی خاک نشسته، وهمچون شخص سوگوار و عزیز از دست داده، با حالتی سوزان و جگر سوز گریه می کند، به طوری که اندوه جانکاه از چهره اش دیده می شد، وصورتش دگرگون شده بود، و اشک از اطراف چشمانش می ریخت، و در این حال می گفت:
ای آقای من، غیبت تو خواب را از من ربوده، بستر را برایم تنگ ساخته، روح و روانم را بی تاب و پر تنش نموده است.
.
.
ای آقای من، غیبت تو مصیبت مرا، به فاجعه دردناکی تبدیل کرده، واین مصایب به مصیبت های گذشته یکی پس از دیگری، پیوسته که موجب هلاکت و نابودی من شده است، هر اشکی که از چشمانم می ریزد، و هر ناله ای که از سینه ام بر می خیزد، در مورد مصایب پی در پی گذشته، و بلاهای سابق انباشته شده، آن چنان زیاد و طاقت فرسا است که به دیدگانم آسیب می رسانند، و هر وقت که این اشک ها را می نگرم و این صدای ناله سینه ام را به خاطر مصیبت های جان سوز گذشته می شنوم، به یقین می نگرم که مصایب آینده بسی بزرگ تر و جانکاه تر از مصایب گذشته است. وسختی های آن، کمر شکن تر است، چرا که با خشم و اندوه تو آمیخته شده است.
.
.
سَدیر می گوید: از وحشت و ناراحتی، عقل از سرِما پرید، و بر اثر جزع وبی تابی، قلب های ما پـاره پـاره شد، به خاطر آن حالـت امـام صادق علیه السلام که بسیار هولناک و تکان دهنده و دردآلود بود، گمان بردیم که آن حضرت دچار حادثه بسیار تلخ وکوبنده، ناگوار و طاقت فرسا شده است، عرض کردیم:
ای فرزند بهترین مخلوقات، خداوند چشمانت را نگریاند، برای کدام حادثه آن قدرگریه کرده ای که اشک چشمانت تمام شده، وباران، اشک از دیدگانت جاری گشته است؟
وچه موضوعی این گونه شما را سوگمند و گریان و پریشان نموده است؟
.