⭕️ تا آخرین نفس
🔹 سخنرانی هایش همیشه صریح بود و بی حاشیه. میگفت: «لایُکَلِّفُ اللهَ نَفساً الّا وُسعَها» را درست ترجمه نمیکنند متاسفانه. این که به قدر توانتان کار کنید، معنایش این نیست که یک پاسدار از صبح تا شب کار کند، عملیات کند، خسته که شد به این آیه پناه ببرد.
🔸 معنی توان این است که پاسدار باید آنقدر کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره به هوش آمد، باز به کار ادامه دهد.
🔺 مگر با این وضع میشود به درجه ی سربازیِ امام زمان رسید؟ مگر میشود اینطور منتظر واقعی بود و دعای فرج خواند؟!
📢 شهید مهدی باکری به روایت طیب شاهینی
📚 کتاب ۱۴ سردار
◾️ #مهدویت_و_شهدا
هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
واحد مهدویت موسسه مصاف
@mahdiaran
📌 #طرح_مهدوی
🌅 #عاشقانه_مهدوی
🔆 حتی اگر تمام قلم ها زبان شوند، حال دل شکسته ما کی بیان شود....!
یا ایها العزیز...
@Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
🏞 #عکس_نوشته 📝 #چکیده_پادکست وظایف منتظران از استاد دکتر #جعفری 📌 چقدر دغدغه داری...؟ (( قسمتِ آخ
استاد جعفری جلسه 10.mp3
3.84M
🔊 #صوت_مهدوی ( #پادکست)
📝 موضوع #وظایف_منتظران (قسمتِ آخر)
👤 استاد دکتر #جعفری
📜 #سلسله_مباحث_مهدویت
✅ کانال "مهدیاران"
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
⭕️ مهمانِ عزیز
🔹 امام جمعه ی سرپل ذهاب، توی عالم رویا میبیند، حضرت بقیه الله، قبری که کنارِ مرقدِ احمد بن اسحاق هست را، آب و جارو میزنند. آقای خامنه ای میخواهند جارو را از دست ایشان بگیرند، اما حضرت میفرمایند: «نه، این یکی را خودم جارو میزنم! امشب مهمانِ عزیزی دارم!»
🔸 حاج آقا حسین زاده خواب را برای کسی تعریف نمیکند. همان روز خبر تشییع شهیدی توی شهر میپیچد. مردم پیکر شهید حشمت الله امینی را تشییع میکنند و درست توی همان قبر دفن میکنند.
🔺 کسی نبود، نداند حشمت الله چه زود به زود به زیارت حرم احمد بن اسحاق میرود.
📢 شهید حشمت الله امینی به روایت حجت الاسلام حسین زاده
📚 کتاب وصال
◾️ #مهدویت_و_شهدا
هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
واحد مهدویت موسسه مصاف
@mahdiaran
انتظار و شناخت.pdf
459.7K
📝 فایل #پی_دی_اف
📌 #خلاصه_مکتوب و پیاده سازی شده ی تدریسِ
👤 استاد #محمودی
📝 انتظار و شناخت
🗂 #کلاسهای_مهدویت
واحد مهدویت مصاف👇
@Mahdiaran
🏞 #عکس_نوشته
📌 #مهدویت_و_شهدا
سرباز میخواست...
📝 ماجرای سربازیِ شهید جلال افشار برای امام زمان...
هفته #دفاع_مقدس گرامیباد
@mahdiaran
⭕️ سرباز میخواست...
🔹 بعد از شهادت، عکسش را بردیم محضر آیت الله بهاءالدینی. جلال را خوب میشناخت. اصلا موقعِ اذان که میشد، میگفت: «اون که اذان رو با معنی میگه بیاد بگه.»
🔸 حالا خبرِ شاگردِ عارف مسلکش را آورده بودند برایش. صورتِ جلال افشار را توی قاب نگاه میکرد و اشک میریخت. به ما گفت: «امام زمان از من یک سرباز خواستن، منم آقای افشار رو معرفی کردم. حالا این اشک ها، اشکِ شوقه.»
📢 شهید جلال افشار به روایت رضا عباسی
📚 کتاب جلوه جلال
◾️ #مهدویت_و_شهدا
هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
واحد مهدویت موسسه مصاف
@mahdiaran
⭕️ همین داغ، بس است...
🔹 توی سربازی رُسَش را میکشیدند. به آسایشگاه که میرسید، دیگر نمیفهمید کی خوابش میبرد. آن روز قبل از این که برای نماز مغرب و عشا وضو بگیرد، از هوش رفته بود. سحر که از خواب پریده بود، فهمیده بود کار از کار گذشته و نمازش قضا شده...
🔸 صبح، با هزار افسوس توی دفترش نوشته بود: «دیشب متاسفانه بدون این که وضو بگیرم، روی تخت خوابیدم. خاک بر سرم شد و از لطفِ امام عصر، دور ماندم. حالا چرا؛ خدا میداند! در این جا، پاک ماندن مشکل است و خیلی چیزها قاطی میشود... همین داغ برای یک نفر که خودش را نوکرِ حضرت میداند بس است.»
📢 شهید حسن باقری
📚 کتاب چشم جبههها
◾️ #مهدویت_و_شهدا
هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
واحد مهدویت موسسه مصاف
@mahdiaran