کجایند مردان بی ادعا...

•🥀•#مادرمظلومہ •صبحِ وصلِ گلِ یاسی که کبود است بیا• •تو بگو جایِ حسن قصّه چه بوده‌َست بیا• #لعن‌الله‌قاتلیڪ‌يا‌فاطمة‌الزهراء‌‌ۜ🔥

در میان ازدحام زندگی در امتداد عبور لحظه‌ها… در رفت و آمد قدم‌های بی تفاوت شهر! انگار… آوار می‌شود بر دلم … اضطراب نبودنت! کجایی یوسف زهرا #امام‌زمانم #استوری

انگار‌نه‌انگار🖤!! #فاطمیہ

«🇮🇷» - ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بھ‌نفس‌ها؎‌تو‌بند‌است‌مرا‌هر‌نفسۍ •اللھم‌احفِظ‌قائدَنا‌الامام‌الخامِنھ‌ا؎💣 - #رهبرانه

میگفت‌یه‌جوری‌گریه‌کن‌ که‌‌وقتی‌ردمیشن‌متوجه‌بشن‌ مادرما۱۸سالش‌بوده:)💔

🔻در هر خانه در عربستان یک نفر شیعه شده😲 #طوفان_الاقصی #امام_زمان #هفته_بسیج

#رمان_زن_زندگی_آزادی ♥️🌿 ••توضیحات‌تصویری‌‌داخل‌کتاب•• اقدامات‌کشور‌ترکیه‌بعد‌ازشورش‌نافرجام‌‌ درسال۲۰۱۶

#رمان_زن_زندگی_آزادی ♥️🌿 ••پارت‌نهم•• کارمند وزارت ورزش و جوانان، ۱۸۴ کارمند وزارت اقتصاد، ۱۸۰کارمند اطلاعاتی، ۲۱۷۰۰ معلم غیردولتی، ۱۵۲۰۰ معلم و کارمند وزارت فرهنگ، ۹۰۰۰ کارمند وزارت داخله را اخراج کرد و تمام‌آکادمیسین‌ها را تا اطلاع ثانوی ممنو‌ع‌الخروج اعلام نمود. دولت ترکیه تا تاریخ ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۶، بیش از ۱۸۰۰۰ نفر را دستگیر و زندانی کرد.در تاریخ۲۶ژوئیه ۲۰۱۶ دولت حکم جلب و حبس ۴۲ روزنامه‌نگار معروف را صادرکردهمچنین دولت ترکیه تاتاریخ ۲۹ژوئیه ۲۰۱۶ گذرنامه بیش از ۵۰۰۰۰ نفر‌را باطل‌کردتانتوانندکشور راترک‌کنند . فکر میکنم رامین برای عوض کردن بحث پرسید: راستی اسمت چی بود؟ گفتم: آنیتا صمدی. سهراب:حالا نگفتی برای چی‌تواین‌شلوغی‌هاخیابون دخترجون، مگه کلاس‌هاتون شروع نشده؟ یا نکنه میخوای چهار سال دیگه وزیر بشی؟ آنیتا: وزیر؟! سهراب: بله دخترجون، وزیر! تو کشور ما به‌جای اینکه مثل ترکیه برخورد بشه، خیلی از کسایی که تو سال 88 از شلوغی‌ها حمایت کردن، 4 سال بعد مهمترین پست‌های‌حکومتی رو گرفتن . آنیتا:پسرجون‌مگه‌خودت‌چندسالته‌که‌بهم‌ میگی‌دخترجون؟

#رمان_زن_زندگی_آزادی ♥️🌿 ••پارت‌دهم•• ما حقوق اولیه‌مون رو بگیریم، وزیر و وکیل شدن‌مون پیش‌کش . جنگ ما برای آزادیه، برای اینکه خودم در مورد لباس پوشیدنم‌تصمیم بگیرم، برا حجابی که با زور بهمون تحمیل می‌کنن، براحجاب اجباری. سهراب: حجاب اجباری؟ هه! شوخی قشنگی بود! مگه ما تو کشور حجاب اجباری داریم؟ جایی نگی اینو بهت می‌خندن... مثلا دانشجو هم هستی؟ دخترجون ما پوشش اجباری داریم مثل همه‌جای دنیا، مثل همون خانمی‌که تو هلند بالاتن‌هاش رو لخت کرده، همون خانم شیرده منظورمه، یک‌جاهایی از بالاتنه‌اش رو چسب زده بود؛ می‌دونی چرا؟ چون تو همون کشو‌رها هم قوانینی واسه پوشش دارن که اگه خلاف‌شون عمل کنی دست‌گیر میشی؛ که برا سن شما نمی‌تونم بیشتر از این باز کنم، برات مناسب نیست عمو جون. مثًلا همون‌جا تو همون کشور آزاد اگه‌کسی پایین‌تنه‌اش رو برهنه کنه، جرم‌ محسوب میشه و پلیس دست‌گیرش می‌کنه. پس قانون پوشش برای همه دنیاست وشهرام بهرامم حالیش نیست.حتی دختربچه‌های دبیرستانی تو کانادا که به زیاد بودن پوششون تومدرسه اعتراض کردن، پلیس‌دست‌گیرشون کرده چون پوشش تو کشورشون یه قانونه و کسی‌که اون رو نخواد‌آزادی‌خواه نیست، قانون‌شکنه.

#رمان_زن_زندگی_آزادی ♥️🌿 ••پارت‌یازدهم•• حجاب اجباری یعنی شما یک لاخ موت هم معلوم نباشه، ساعد دستت پیدا نباشه، مچ پا و پابندت مشخص نشه. حالا تو به این روبانی که روی سرت بستی و به این تیشرت و شلوار آب‌رفته، یا بهتره بگم شلوارک، میگی حجاب اجباری! خدایا شکرت نمردیم و معنی اجبار رو هم فهمیدیم. گرم صحبت بودیم که نفهمیدم کی به دانشگاه رسیدیم، همین‌طور در دانشگاه دور می‌زدیم و هیچکدام حوا‌سمان نبود. یک‌دفعه سهراب گفت: ای بابا... تور یونی‌گردی گذاشتیم، خب دخترجون بگو کدوم‌خوابگاهی دیگه. این دخترجون گفتنش حرصم را در می‌آورد، دوست داشتم تک‌تک موهای خرمایی‌اش را بکنم. آنیتا: آقای دکتر! لطفا منو پردیس 4 بذارید. سهراب: آقای دکتر، خِر عمه‌اش رو هم تو این دانشگاه نمی‌شناسه. حالا دانشگاه آزاد رو بگی یک چیزی؛ که اون‌جا هم بعید میدونم جایی رو بشناسه. جلوی پردیس چهار که رسیدیم، رامین مثل یک جنتلمن پیاده شد و در را برایم باز کرد و گفت: آنیتا برو حاضر شو بریم دانشکده؛ گفتی کلاس داری دیگه؟ گفتم: آره، ولی ما کلا‌س‌هارو تحریم کردیم.