eitaa logo
🤍•مَــہدے‌فــٰاطِـمـہ•🤍
1.4هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
40 فایل
••بـسم‌ࢪبِّ‌مھد؎‌فـٰاطمہ•• 🕊 حضرت مهدی (عجل) : 🌱 برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که فرج من ، فرج و گشایش کار شماست 🙂 ______ خداوندا ! به درگاه تو شکایت می آوریم از هجران آخرین پیامبر و از فراق آخرین جانشین او خادم کانال 🦋✨️ @Mahdie_fateme_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-دعایِ‌روز‌یازدهم‌ماه‌مبارک‌رمضآن✨🪴
علی فانی1_1483813040.mp3
زمان: حجم: 8.36M
🌸دعــــــــــاۍ‌عــــــــــــــــــــــھد🌸 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ دݪتنگۍ💔 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ تنهایۍ💔 قرار‌صبحگاھے‌موݩ💕:) العجݪ‌‌العجݪ‌یآ‌صاحب‌الزماݩ 🍀
اول صبح جمعه با یه مناجات حال دلمون رو خوب کنیم 🥲✋
🤍•مَــہدے‌فــٰاطِـمـہ•🤍
امام رضا (ع) فرمودند: هر كس ماه رمضان یک آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل این است كه در ماه هاى دیگر تمام قرآن را بخواند✨ بحارالانوار، جلد ۹۳، صفحه ۳۴۶
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
زمان: حجم: 8.41M
صوت زیارت عاشورا🌿♥️ 🎙با صدای علی فانی ••🗓یازدهمین‌روز‌از‌چله‌زیارت‌عاشورا•• التماس دعا 🕊 مثل حُر منو بخر امام حسین...🌱
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| هشدار جدی به شما که بخاطر اشتباهات فامیلت باهاش قطع ارتباط کردی! منبع: خانواده آسمانی جلسه ۲۳۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎬 ناخوداگاه از زبانم پرید,ابوعماد,نامش عمرازقبیله بنی شباب بود از نیروهای مردمی که به داعش پیوستند ودرحمله به یکی از روستاهای ایزدی اطراف موصل کشته شد. خودم هم خنده ام گرفته بود...کی فکرش رامیکردم روزی به عمر ناکام افتخاررر کنم انهم همچین افتخاری.... ناریه که انگار خیالش راحت شده بود که اشتباه نکرده,سری تکان دادوگفت:خدارحمتش کند,دوست داری خودت به داعش بپیوندی؟؟ از پیشنهادش جا خوردم وبالکنت گفتم؟م م من؟!!راستش اگر عمادرا پیدا کنم ,شایدبتوانم خدمتی کنم. ناریه:ببین کارسختی نیست,خیلی از زنها ازکشورهای مختلف,حتی کشورهای اروپایی برای جهاد نکاح به داعش پیوستند ,اما من از این خدمتها خوشم نمیاید,اگر بخواهی میتوانم کاری کنم که کنارخودم درگروه آمران به معروف باشی,دوهفته اموزشت میدهند,یکهفته اموزش نظامی ویکهفته هم اموزش عقیدتی_دینی,بعدش هم باحقوق خوب مشغول کار میشوی. باخودم فکر کردم اگر بخواهم به هدفم برسم,بهترین راه همین پیوستن به داعش است ,شاید اینجوری بتوانم خدمتی علیه داعش وبه شیعیان مظلومی که درچنگال این دیوسیرتان میافتند بکنم,بعدش اگر عماد راهم پیداکنم,الان امکان فرار ندارم,پس بهترین راه همان کلام خداست(ومکرو....) سرم راتکان دادم وگفتم:اگر شما میگویی اینجوری خوب است پس خوب است دیگه😊 ناریه:فقط باید با مردان داعشی باتحکم برخوردکنی که خیال بدبه مخیله شان نرسد,چون شوهرت شهید شده ,اگر ملایم با انها برخورد کنی ,فکرمیکنند از زنانی هستی که مشتاق جهادنکاح هستی واینجور هرروز اشخاص مختلف بایک الله اکبر صاحبت میشوند وخودرامحرمت میخوانند. از شنیدن این حرف تمام تنم لرزید .... از شهرخارج شدیم و سیاهی اردوگاه تموز درپیش چشمم بود. ایا عماداینجاست؟؟ مشخص بود ناریه اردوگاه راکامل میشناسد ,محلی رانشان داد که تعداد زیادی کانکس بود وگفت :اینها سویتهای قابل حمل هستند که توسط دولتهای حامی داعش,برایشان فراهم شده وهرکدام ازاین واحدها به مسولین داعش که باخانواده هستندیازن جهادی دارند, تعلق دارد ویک طرف هم سوله های بزرگی شبیهه سوله هایی که ما درانجا اسیربودیم ,وجودداشت که ناریه انها رانشان داد وگفت ,اینها هم محل استراحت سربازان داعشی است,ازبیرون مثل سوله است اما داخلش زیادی لوکس است ودراخر چادرهایی رانشان دادوگفت ,معمولا برای اموزش دادن بچه ها چادرهای کوچک تر وبرای اموزش بزرگترها,چادرهای بزرگتر رااستفاده میکنند یعنی اینها یه جورمدرسه هستند . ماشین را نزدیک کانکسها پارک کرد وگفت:من فیصل را به سوییت خودم میبرم ویک چادر رانشان داد وگفت:ان چادر رامیبینی,محل اموزش کودکان چهار تا ده ساله است,اگر پسرت زنده گیرمامورین افتاده باشد,احتمال زیاد باید درانجا باشد... ناریه به سمت کانکس رفت,اما من دیگر طاقت نداشتم به سمت چادری که اشاره کرده بود رفتم,تقریبا دویست ,سیصدمتری با کانکسها فاصله داشت. چندتا پسربچه اطراف چادربودند...حرکاتم قابل کنترل نبود,نزدیک چادر شدم دوپسربچه ایستاده بودند ویک پسربچه هم پشت سرشان نشسته بود وسرش روی زانوهایش درحال گریه بود. رفتم جلو... روبنده ام رابالازدم ونشستم تا قدم هم قد پسربزرگتر,شود,دستش را دردستم گرفتم وگفتم:بزرگتر اینجا کیست؟یعنی معلمتان کیست عزیزم؟تا این حرف از دهانم خارج شد,ناگهان... .. 💦⛈💦⛈💦⛈