#رمان_زن_زندگی_آزادی
#پارت_چهارم
سوار ماشین شدیم. سهراب پشت فرمان نشست.
رامین: خونهتون کجاست؟
گفتم: خوابگاهیام.
رامین: چی میخونی؟
گفتم: مهندسی پزشکی
رامین: آفرین! پس بچه درس خونی.
سهراب: عه! پس توی دانشکده مایی.
حالا برای چی تو این شلوغی اومدی تو
خیابون؟
گفتم: برای گرفتن حقمون
سهراب: حالا حقتون رو گرفتین؟
رامین: مسخره نکن... این کشور انقدر
داغونه که مردمش حاضرند توی مزارع
سوئیس گاو باشن، ولی تو یه کشور درست
درمون و پیشرفته زندگی کنن.
سهراب: حقیقتاً من زیاد به زندگی گاوی شما اِشراف ندارم که با چه چیزایی حال
میکنید! اما بلا نسبت اگه گاو هم بودم،
دوست نداشتم تو مزارع سوئیس باشم،
با این وضعیتی که یه کشاورز سوئیسی
اعتراف کرده چند سال، هر روز به حیوانات
مزرعهاش تحاوز میکرده؛ بازم میگم بلانسبت من اگه اون گاو هم بودم میل به
خودکشی پیدا میکردم تا زندگی.
اما قبول دارم؛ توی کشور ماهم مثل همه
کشورهای دنیا، مشکل هست؛ فقر، فاصله طبقاتی، بی عدالتی، مسائل اقتصادی و کم شدن ارزش پول ملی بهخاطر وابستگی به دلار، با اینکه دل خوشی از این رژیم ندارم
ولی به نظرم تو بدترین شرایط تحریم، عملکردش قابل دفاعه. چرا؟ چون حتی
پرودی، از نخست وزیرهای قبلی ایتالیا که نظریه پرداز همهست گفته بود: سی ساله
که مسائل ایران رو دنبال میکنم و میبینم
کشور شما توی چه وضعیتیه؛ اما چیزی که
اهمیت داره اینهکه شما فقط مقاومت نکردید، پیشرفت هم کردید! اگه فشاری که
به ایران وارد میشه به دولت ما وارد میشد
شیش ماه هم نمیتونستیم دووم بیاریم!
رامین: ولی قبول کن؛ اگه مثل بقیه دنیا اینجا هم آزادی بیان بود، اینا تا الان حقشون رو گرفته بودن.
سهراب: دقیقا کدوم بقیه دنیا منظورته؟
رامین: آمریکا رو ببین! مردمش آزادن و
هرکی هرچی بخواد میگه، بدون اینکه
جواب پس بده.
#رمان_زن_زندگی_آزادی
*ادامه دارد.
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
مارا کسی نخواست؛ تو هم گر نخواستی در گوشمان بگو که بمیریم گوشه ای.. :)💔🚶♀"
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
سَلاٰم بَر قِبلِهیِ حـٰاجـٰاتِ ایرانی هـٰا..
کَربَلاٰیِ مَنُ تو..!❤️
#امام_رضا
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
تکیه بر دیوار ِ حرم . .
زیارت خوان جلو میرود
و کربُ و بلا میطلبد :))!
ـ آقایِامامرضا :)؟!💔