eitaa logo
مَــہدے‌فــٰاطِـمـہ :)🤍
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
40 فایل
••بـسم‌ࢪبِّ‌مھد؎‌فـٰاطمہ•• 🕊 حضرت مهدی (عجل) : 🌱 برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که فرج من ، فرج و گشایش کار شماست ______ خداوندا ! به درگاه تو شکایت می آوریم از هجران آخرین پیامبر و از فراق آخرین جانشین او خادم کانال ✨️ @Admin_safinatonnejat
مشاهده در ایتا
دانلود
فردا در کل کشور عزای عمومی اعلام شد
راس گفتن از وقتی حاجی رفته روز خوش ندیدیم:) -کرونا .. -بسته‌شدن راه کربلا .. -شاهچراغ .. -اغتشاشات .. -شاهچراغ2 .. -غزه .. -کرمان ِ امروز ..💔
📲💭 می‌گفت: «با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.» علیرضا که به اینجای حرف‌هاش رسید، مادر گریه‌اش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد... پسرک چشم‌ش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهن‌ش بازسازی می‌کند. -‌ «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...» مکث می‌کند. چشم‌ش دارد همین چند ساعت پیش را می‌بیند! - «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشم‌هام بد جور سوخت، افتادم زمین...» پاچه‌ی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن می‌ریخت پایین: -‌ «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!» از پیش آن‌ها می‌روم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را می‌بینم. علیرضا را به‌ش می‌شناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛ -‌ بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!» ✍️ به روایت محمدحیدری؛ از شاهدان حادثه تروریستی امروز
مَــہدے‌فــٰاطِـمـہ :)🤍
📲💭 می‌گفت: «با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.» علیرضا که
📲💭 هیکلِ کشتی‌گیری داشت با انبوهی ریشِ روی صورتش. صدای‌ش شده بود مثل آدمی که از بس فریاد زده، گرفته و بم شده! اشک راه کشیده بود از چشم‌هاش و می‌ریخت به ریشِ پُر پشت و بلندش. دست‌هایش را بالا آورد مثل حالتی که بخواهد قنوت بگیرد برای نماز. خیره مانده بود به آنها و می‌گفت: -‌ «دستِ جدا شده‌ی یه بچه رو برداشتم، با همین دست‌هام! همه‌ش نصفِ کفِ دستِ من بود...!» قنوتش را انگار به جا آورده باشد، دست‌ها را گذاشت روی صورتش و صدای گریه‌اش بلندتر از قبل شد... ✍️ به روایت محمدحیدری؛ از شاهدان حادثه تروریستی امروز
🌹💔 زن زندگی شهادت... مادرانی که در روز مادر به همراه دخترانشان آسمانی شدند... 🕊🕊🕊🕊 🌹تصویر سمت راست: آیدا قاسمی و مادرش اکرم کمالی 🌹تصویر سمت چپ: زینب رحمت‌آبادی و مادرش معصومه بدرآبادی
⭕️‏دختری با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی 💔 شهیده ریحانه سلطانی نژاد 🕊️ مظلومیت دختر کاپشن صورتی علی کریمی‌ها رو به خاک سیاه خواهد نشوند...
3.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر سرتان خراب خواهیم شد! گور خودتان را هر چه سریعتر بکنید!!!
۲۰ دانش آموز کرمانی فردا در مدرسه جایشان خالی است 🥀🥺
‏اتوبوسشون توی جاده خراب میشه ،وقتی میرسن همه اسکان گرفته بودن و داشتن حرکت میکردن به سمت گلزار شهدا. بدون اینکه بره اسکانشو درست کنه سریع سوار یه اتوبوس دیگه میشه که زودتر بره زیارت . توی مسیر پیاده روی از همه عقب تر میرفته که کسی جا نمونه. ‏بعد از انفجار یکی از بچه ها ترکش میخوره و همه دنبال کارای اون بودن وقتی همه جمع میشن خوابگاه متوجه میشن خانم رحیمی نیست! اولش فکر میکردن چون نزدیک انفجار بوده رفته برای کمک ساعت ۱۱شب خبر شهادتش به خوابگاه میرسه یکی از دوستاش داد میزده چرا ما رو تنها گذاشتی؟ مگه قرار نبود بریم مشهد 🕊شهیده فائزه رحیمی
@Maddahionlinمداحی آنلاین - نماهنگ سید شهیدان خدمت - ابوذر روحی.mp3
زمان: حجم: 3.36M
‹🕌✨› یه چشمم اشکه یکی خونه گفتنش به حرف آسونه ولی مطمئنم اینو که پرچم رو زمین نمیمونه 🎙 💔 🏴 🌿
فقط یک عکس فقط یک خبر فقط یک حادثه امروز کارگر مقدس تر از هر تیتری خواهد بود... ♦️‏و تن هایی که زیر فشار معدن سوخت...