#قصه_دلبری
#قسمت_بیست_و_هشتم
کمک بقیه هم بود. خیلی به زوار سالمند کمک می کرد. مادر شهیدی با دخترش آمده بود طواف و کارهای دیگر برایش مشکل بود. دخترش توانایی بعضی کارها را نداشت. خیلی هوایشان را داشت. از کمک برای انجام طواف گرفته تا گرفتن عکس از مادر و دختر .یک بار وسط طواف مستحبی شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه می کنند. مگر ظاهرمان اشکالی دارد. یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا من را کشید کنار و گفت:«صدقه بذار کنار اینجا بین خانمها صحبت از تو شوهرت که مثل پروانه دورت میچرخه .»از این نصیحت مادرانه کرد و خندید و گفت: اینکه میگن خدا در و تخته رو به هم چفت میکنه نمونه اش شمااین. دائم با دوربینش چلیک چلیک عکس میگرفت. بهش اعتراض میکردم که اومدی زیارت یا عکس بگیری؟ یک انگشتر عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی آن حک شده بود یا زهرا در مکه هدیه داد شیعه یمنی. وقتی رفتیم مکه گفت دیگه دوست ندارم بیام. باشه تا از دست سعودی ها آزاد بشه .نه تنها من بلکه جاهای دیگر در خانه هم کاری میکرد که وصل شود به اهل بیت، خواسته امام حسین علیه السلام .یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم و بعدش بهش علاقه پیدا کنم ،همین کارهایش بود. دیدم دیوانه وار هیئتی است. همه دوست دارند در هیئت شرکت کند ولی اینکه چقدر مایه بگذارند مهم است. اولین حقوقی که از سپاه گرفت ۲۵۰ هزار تومان بود. رفت با همه آنها کتیبه خرید برای هیئت.رفتیم پرده فروشی ریش ریش های پایین پرده را خرید و به هم دوخت وبه هیئت هدیه کرد. پاساژ مهستان پاتوقش بود .روی شعر پیدا کردن برای امام حسین علیه السلام خیلی وقت میگذاشت.
ادامه دارد...
#قصه_دلبری
#قسمت_سی ام
می خواست خانه را عوض کند ولی میگفت زیر بار قرض و وام نمیرم. به فکر افتاده بود پژو ای را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی عوض کند. وقتی دید پولش نمی رسد بیخیال شد. محدودیت مالی نداشتم وقتی حقوق می گرفت مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزین برمیداشت و کارت را میداد به من. قبول نمیکردنم ولی میگفت تو منی من تو. البته من بیشتر دوست داشتم از جیب پدرم خرج کنم و دلم نمی آمد از پول او خرید کنم .از وضعیت حقوق سپاه خبر داشتم. از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می کرد. بعد از ازدواج همان روال ادامه داشت. خیلی ها ایراد میگرفتند که به فکر جمع کردن نیست و شمّ اقتصادی ندارد. اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی پولی به مشکل بر بخوریم. از وضعیت اقتصادیاش باخبر بودم ؛برای همین قیده بعضی از تقاضا ها را می زدم. برای جشن تولد و سالگرد ازدواج و اینها مراسم رسمی نمی گرفتیم اما بین خودمان شاد بودیم . سرمان میرفت هیئت مان نمی رفت. رایت العباس چیذر،دعای کمیل حاج منصور در شاه عبدالعظیم علیه السّلام ،غروب جمعه ها هم می رفتیم طرف خیابان پیروزی، هیئت گودال قتلگاه.
حتی تنظیم می کردیم شب های عید در هیئتی که برنامه دارد سالمان را تحویل کنیم. به غیر از روضه هایی که اتفاقی به تور مان میخورد این سه تا هیئت را مقید بودیم .حاج منصور ارضی را خیلی دوست داشت تا اسمش میآمد میگفت: اعلی الله مقامه و عظم شأنه .ردخور نداشت شبهای جمعه نرویم شاه عبدالعظیم علیه السلام .برنامه ثابت و هفتگیمان بود. حاج منصور آنجا دو سه ساعت قبل از نماز صبح دعای کمیل میخواند.
نماز صبح را میخواندیم و میرفتیم کله پاچه بخوریم،به قول خودش:« بریم کلپچ.»
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظهوداعشهیدمدافعحرم
با دختردردونهاشـ..💔😭😔
خیلی غم انگیزه حتما ببینید😔😔😭😭
شهدا شرمنده ایم😔✋
#فوری
🔰 شناسایی پیکر مطهر هفت شهید مدافع حرم در سوریه
🔸 طبق اعلام واحد ایثارگران سپاه پاسداران، اسامی شهدای تفحصشده به شرح ذیل است:
🌷 شهیدان والامقام «رضا حاجیزاده»، «علی عابدینی»، «محمد بلباسی» و «حسن رجاییفر» از استان مازندران ، شهید «زکریا شیری» از استان قزوین، شهید «مجید سلمانیان» از استان البرز و شهید «مهدی نظری» از استان خوزستان.
➕ تکمیلی| پیکرهای مطهر این شهدا فردا در بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام طواف داده میشوند و سپس در شهرهای خود تشییع خواهند شد.