#شهیدانه🌷🕊
اگرمۍ خواهیدشهید بشیوید
همسری خوب برای شوهرتان
ومادری خوب برای فرزندانتان باشید انگاه شهید میشوید
#شهید_محمد_بلباسی
لبیک یازینب❤️🌺
#شهادت 👇🏻
🌼بھخونوتیروترڪشنیست❌
آن روز ڪھ خداࢪا با همه چیز و
🌸 در همه جا دیدیم نشان دادیم،
شهید شدهایمشــهادت یعنی:
💫 #زندگیمانراکجاخرجکنیم💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبــــــــــــــــــــرانہ😍💚
شخصی که در تصویر میبینید....🤔
#پیشنهاددانلود🌹👌
#قصه_دلبری
#قسمت_چهلم_و_ششم
چند بار زنگ زدم اصفهان،جواب نداد.
خودش تماس گرفت.وقتی بهش گفتم پدر شدی بال درآورد.برخلاف من که خیلی یخ برخورد کردم.گیج بودم .نه خوشحال نه ناراحت پنجشنبه جمعه مرخصی گرفت و زود خودش را رساند یزد.با جعبه کیک وارد شد ، زنگ زد به پدر مادرش مژده داد.
اهل بریز و بپاش بود،چند برابر شد.از چیز هایی که خوشم میومد دریغ نمیکرد:از خرید عطر و پاستیل تا موتور سواری.با موتور من را میبرد هیأت.حتی در تهران با موتور عمویش از مینی سیتی رفتیم بهشت زهرا (س).
هرکس میشنید کلی بدبیراه بارمان میکرد که مگه دیوونه شدین،میخواین دستی دستی بچتون رو به کشتن بدین.حتی نقشه کشیدیم بی سروصدا بریم قم ، پدرش بو برد و مخالفت کرد.پشت موتور میخواند و سینه میزد.حال و هوای شیرینی بود،دوست داشتم.
تمام چله هایی که در کتاب ریحانه بهشتی آمده بود،پا به پایم انجام میداد.بهش میگفتم این دستورات مال مادر بچست.میگفت خب منم پدرشم ،حای دوری نمیره که.
خیلی مواظب خوردنم بود.اینکه هرچیزی را از دست هرکسی نخورم.اگر میفهمید مال شبهه ناکی خوردم سریع میرفت رد مظالم میداد.
گفت بیا بریم لبنان.میخواست هم زیارتی برویم هم آب و هوایی عوض کنم.آن موقع هنوز داعش و اینا نبود.بار اولم بود میرفتم لبنان.اون قبلا رفته بود و همه جا رو میشناخت.
ادامه دارد...
#قصه_دلبری
#قسمت_چهلم_و_هفتم
هر روز پیادهروی میرفتیم روضه الشهیدین. آنجا مسقف، تزیین شده و خیلی با صفا بود.بهش گفتم کاش بهشت زهرا هم اجازه میدادن مثه اینجا هر ساعت از شبانه روز خواستی بری
شهدای آنجا را برایم معرفی کرد و توضیح داد که عماد مغنیه و پسر سید حسن نصرالله چطور به شهادت رسیدند.
وقتی زنان بی حجاب را میدید ناراحت میشید.
ناراحتی را در چهره اش میدیدم.کلا به چشم پاکی بین فامیل و دوست و آشنا شهره بود.
سنگ تمام گذاشت و هرچه به مزاجم جور می آمد،میخرید.
تمام ساندویچ ها و غذا های محلی آنجا را امتحان کردم، حتی میوه های خاص آنجا را.
رفتیم ملیتا،موزه مقاومت حزب الله لبنان.ملیتا را در لبنان با این شعار میشناسند:ملیتا،جکایت الارض للسماء؛ملیتا حکایت زمین برای آسمان.
از جاده کوهستانی و از کنار باغ های سیب رد شدیم.
تصاویر شهدا، پرچم های حزب الله و خانه های مخروبه از جنگ ۳۳ روزه.محوطه ای بود شبیه به پارک.از داخل راهرو های سنگ چین جلو رفتیم.دو طرف ،ادوات نظامی،جعبه های مهمات،تانک ها و سازه های جاسازی شده بود.از همه جالب تر مرکاوایی بود که لوله اش را گره زده بودند. طرف دیگر این محوطه روی دیوار نارنجی رنگی ، یک تصویر از یک کبوتر و یک امضا دیده میشد. گفتند نمونه امضای عماد مغنیه است.
ادامه دارد...