#مروری_بر_زندگی_شهدا 🕊
#شهید_محمودرضا_بیضائی❤️🌿
یكى از مسئولين مستقيمش می گفت: ماه رمضان بود ، رفته بودم بادينده (منطقه اى كويرى در اطراف ورامين) كه محمودرضا را آنجا ديدم....
مهمانانى از حاشيه ی خليج فارس داشت و با زبان روزه داشت در هواى گرم آنها را آموزش می داد .
نقطه اى كه محمودرضا در آنجا آموزش مي داد در عمق ١١٠ كيلومترى كوير بود....
گرماى هوا شايد ٤٥ درجه بود آن روز ولى روزه اش را نشكسته بود در حالی كه نيروهايش هيچ كدام روزه نبودند و آب مى خوردند....
محمودرضا می گفت : من چون مربى هستم و در مأموريت آموزشى و كثير السفر هستم نمى توانم روزه ام را بخورم....
می گفت : حقا مزد محمودرضا كمتر از شهادت نبود .
راوی : برادر شهید