eitaa logo
- ماھ‌ِحرم‌ .
1.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
أفتقد زيارتك يا سيدي ؛ خذني إلى الضريح لأعبدك أريدك أن تعلم أنني أريد المحال . - @Information_00 - صلوات بفرست مومن .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو نمیتونی قبول کنی واکسن ایرانی که اینهمه تخریب از داخل و خارج بهش وارده رو تزریق کنی چون تو سید علی خامنه ای که رهبر یه کشوره نیستی ! 🇮🇷
هدایت شده از منھاج|Menhaj!
❪💬.وخداگفتـ ـ : تۅرٻحانۂ‌خلقٺ‌منے♡🌿° ⌗دخٺرخانوماي‌مشٺے😎🖐🏼 ▾سرزمین دخترونه🌱📲
- ماھ‌ِحرم‌ .
رفقا حمایتشون کنید یه جورایی کانال دوممونه☺️
•|{🔔} عالم‌منتظر‌امام‌زمانہ، و‌امام‌زمان‌"عج" منتظرِ آدمایےکہ‌بلندبشن‌و خودشون‌را‌بسازن... :) 👤
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سربلندیم؛ اگر تڪیه بہ دنیا نڪنیم✌🏿♥️🌱
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سربلندیم؛ اگر تڪیه بہ دنیا نڪنیم✌🏿♥️🌱
Γ•.🕌| اول صبح سلامے بدهیم خدمت ارباب 🖤✋🏻 السلام علےٰ ساڪن ڪربلا ..... "السلام علے الحسین و علے ، علے بن الحسین و علے اولاد الحسین و علے اصحاب الحسین "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه توجه؛ دو دقيقه اقتداررر رجــز خوانى يك جـــوان ايرانى در ســـوريه حرم حضرت زينب . اگه ميخواين از اتفاقات تو منطقه باخبر باشين؛ اين كليپ رو حتما ببينين .
دل بھ اعجاز تبسم بسپار و خوش باش ࢱ!
- ماھ‌ِحرم‌ .
برای ارسال عڪس به این ایدی پیام بدید🌱 @Sarbazgomnam255
ارتباط با مدیر یا ادمین هم میتونید به ایدی زیر پیام بدید🌿
همه‌چیزایی‌که‌یه‌زمانی‌خوشحالمون‌ میکرد الان‌فقط‌درحدِ‌چندساعت‌ خوشال‌نگهمون‌میداره(: -‌ - یکم‌‌کربلا‌حالِ‌دلمونو‌درست‌میکنه‌عا ..💔 ؟!
‏من کفن هم بخوام بخرم مامانم میگه تو قبر خاکی میشه سفید نخر😐😂 .خنده
◈ ✍️ 🌿 آیت الله بهاءالدینـے(ره) : اگر انسان دلخواهـے و خود را کنار بزند و دور بیـندازد همه‌ کارهای او درست مےشود.
میگُفت:👇🏻💫 🌸همیشـه تویِ عبـادت متوجـه باش . . . ! ↓ عاشـق می‌خواد💞 نـه مشتریِ بهـشت :)🌼 •|خدآ عاشـق‌ میخواد|• حواسمون هست؟ دنبال خداییم یا بهشت؟
توجھ داشټھ باشیــم ❗️ ⇩⇩⇩⇩⇩⇩ هــر پوششے پوشیدگے نیسټ🚫 حیــــف نیســــٺ🙁 شمــا کھ چادر می پوشے ❗️ موهــاتــو بیرون بندازے❌ آرایش غلیظ بکنے❌ لبا‌ساے رنگارنگ بپوشے❌ بھ همھ نگاھ کنے❌ بلند بلند حرف بزنے❌ بلند بلند بخندے❌ کفش هاے پاشنھ بلند بپوشے تا با هر قدمټ همھ بهت نگاھ کنن❌ آخھ براے چے ؟🙁 نقش چادر این وسط چیــھ ؟😔 این همــھ بی احترامے بھ چادر 😥 چرا❌😞 بــراے جلب توجــھ ؟😢 براے اینکھ هر جا رفتے بگے منم چادر میپوشم و چادرے ام؟😞 مراقبــــ‌باش‌بانــــو🌻 چــــادرټ‌ارزش‌اســټ🌹 باورکن🌙 مراقــب باشیــــم🌸 ‍‎‌‌‎
Γ‌📷ꜛꜜ ‌• دوسٺ‌ و دشمـن بدانند..! اگر زِ سَرهایـمان ڪوهـ بسازنـد هرگـز نخواهیم گذاشـٺ فرزندانمانـ در تاریخ بخوانند: خامنہ‌اے ټنــہا ماند🕊💔
Γ‌💌‌ꜛꜜ ‌• این‌شہـ♥️ـدا‌ اول‌مراقبٺ‌از‌دلشون‌ڪردند بعد‌مدافع‌حرم‌شدند... از‌حرم‌خدا‌خوب‌دفاع‌ڪردند ڪه‌بهشون‌لیاقٺ‌ دفاع‌از‌حرم‌حضرٺ‌زینب‌ۜ‌رودادند.../ حاج‌حسین‌یڪتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱 •••• ‌‌‌⁴⁵روز تا ماه محرم🌱🖤 بيمارفَـقَـطْ‌ دَرْ طَلَبِ‌ لُطْفِ طَبـیبْ اَسْتـــ ... مامُنْـتَـظِرِنُسْخه‌ۍدَرْمانِ حُـسِـینےم ...♥️ شبتون حسینی🌙 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از منھاج|Menhaj!
از لحاظ صبح. . . ((:
🌷 . 💕💕💕💕💕💕💕💕 "ناصر…؟؟؟❤️" _جانم...💕 امشب چقدر خوشگل شدی...❤️ .️ خندید... صورتشو برگردوند... رفت سمت ساکش و گفت... "امشب چت شده اکرم…؟" راه رفتنش با همیشه فرق داشت… حرف که زدنش... منو یاد اولین باری مینداخت که خونه حاج آقا دیده بودمش... . "ناصر…؟❤️" _جانم...💕 "بهم قول میدی رفتی شفاعتمو بکنی...؟😢" زل زد تو چشام و گفت... "اونی که باید شفاعت ڪنه تویی خانومم...❤️ اما اکرم جان...💕 جووون ناصر... اگه نیومدم دنبال جنازم نگرد..." سرمو گذاشتم رو پاش... باهق هق گریه گفتم…😭 "بس کن ناصر... اینو ازم نخواه...💔 بذار یادگاری داشته باشم...😔" مکثی کرد و سرمو گرفت بالا... سفیدی چشاش سرخ شده بود... گفت: "میدونستی شهدایی که جنازشون برنمیگرده... حضرت زهرا(س) میاد پیش جنازشون...😭 دوست داری تو تشییع ناصرت...💕 حضرت زهــرا(س) باشه یا آدمای دیگه...؟😢" بغضمو قورت دادم... "باشه...قبول… ولی یه شرط داره... قول بده... حوری های بهشتی رو که دیدی... دست و دلت نلرزه...!"️ زد زیر خنده و گفت: "امون از دست تو...❤️ حوری کیه بابا... من اکرممو با دنیا عوض نمیکنم...💕" گفتم:"آره میدونم ناصر… صورتاشونو که ببینی... با اون لباسای حریر... دیگه اسم اکرمم یادت نمیاد...💔" گفت: "همه شونو میزنم کنار و میگم... "برید...من فقط خانومم...💕 اکرممو میخوام...❤️" دیگه نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم... چشاشو ریز️ کرد و گفت: "اکرم...❤️ شهید شدم...گریه نکنیاااا..." قول ندادم…گریه کردم و گفتم : "بسـه…مگه میشه آدم تو یه روز... همه کسشو از دست بده و گریه نکنه...😭" دلم میخواست صبح نشه... دلم میخواست تا ابد کنارش همینطوری بشینم و…نگاش کنم…️ صبحونه شو که خورد... سمیه رودبغل کرد و بوسید...❤️ گفتم: "میذاری چادر سر کنم، باهات بیام دم در...؟" خندید و گفت: "من که حریفت نمیشم خانوم خونه م...💕" وقتی رفت...دلم آشوب شد... تو گوش سمیه گفتم: "مامانی...بابا ناصر رفتااااا... خوب نگاش کن...💔