eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
💥قسمت دوازدهم💥 از بچه های لشکر نجف اشرف بود. چند روزی بود که توی شهید شده بود. با محسن رفتیم تشییع جنازه‌اش. توی مراسم بدجور گرفته بودم و بق کرده بودم. همش فکر می کردم محسن توی آن تابوت خوابیده است.😭 وسط مراسم تشییع محسن پیام بهم پیامک داد:"زهرا دعا کن من هم مثل علیرضا شهید بشم." جواب دادم: "محسن از این حرف‌ها نزن قلبم داره آتیش میگیره." مقداری از مراسم که گذشت، برگشتم خانه. دیگر نمی توانستم آنجا بمانم.😖 همه‌اش تصویر شهادت محسن می آمد جلوی چشمانم.😭 آخر شب محسن برگشت وقتی آمد حال عجیبی داشت بهم گفت: " زهرا دیدی؟ دیدی چه جمعیتی اومده بود؟ اگه بخواهیم بمیریم به زور ده نفر میان زیر تابوتمون رو می گیرن. اما امروز دیدی مردم چه جوری خودشونو برای شهید نوری می‌کشتن؟" آن شب تاصبح یک بند حرف می زد و گریه می‌کرد. گفت: "زهرا، اگه شهید بشم برای همیشه هستم. اما اگه بمیرم دیگه نیستم!" بهش گفتم:" محسن شهید بشی و من تابوتت رو ببینم دق می کنم. من دوریت را برای لحظه هم نمیتونم تحمل کنم." گفت: "میتونی خانومم." بعد نگاهی تو چشمانم کرد و گفت: "حالا ببین اصلا پیکری میاد یا نه!"😢 💚💚💚💚💚💚💚 گرمابه و گلستانش بودم. همیشه پیشم حرف از شهادت می زد. دیگر حوصله ام را سر برده بود.😩 یک بار بهش توپیدم و گفتم: " مگه تو اینقدر دم از شهید کاظمی نمی زنی؟ حاج احمد تا خیلی بعد از جنگ موند و به انقلاب خدمت کرد، بعد به شهادت رسید. تو میخوای همین اول کاری بری سوریه به شهادت برسی و تموم؟"😑🤨 گفت: "نه. من می خوام برم سوریه جنگ بکنم ان شاءالله شهید بشم.😌 وقتی هم که آقام امام زمان ظهور کرد ازش خواهش کنم که دوباره بیام تو این دنیا و باز در رکابش شهید بشم."😍 فکر کجاها را که نکرده بود. برای بعد از شهادتش هم برنامه ریزی کرده بود.😔👌🏻 💙💙💙💙💙💙💙 دو هفته قبل از محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊 خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."😇 لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه." گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه." روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم. همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای علیه السلام نوشتم. به آقا نوشتم…..😉 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
(ع) 🌷ولی من خواهش می کنم که گریه بکنید ولی برای من نه، بلکه برای که بهترین نمونه انسانیت است گریه کنید امام حسین از من بیشتر رنج کشید و من هیچ رنجی نکشیده ام. و سعی کنید زود عزای مرا فراموش کنید.🌷 💫💫 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا جادَّةَ الله‏... 🌱سلام بر تو ای راه روشن خدا. ای که هر چه غیر توست بیراهه است. سلام بر تو و بر روزگاری که همه خلق در مسیر تو، شیرینی بندگی را خواهند چشید. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها ┄┅═✧❁✧═┅┄ مولای من 🥀در فراقتان روزها می‌گذرد.... موهایمان سپید می‌شود و دیدگانمان کم سو...🥀 عمری است که پناهمان هستید، بی‌آنکه بدانیم ... بی‌آنکه بخواهیم ... عمری است نگاه گرم و نافذتان، تیرهای بلا را از ما دور کرده است ... «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کانال کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۴_۱۹_۲۲_۱۰_۴۲_۲۲۸.mp3
1.59M
هر روز با امام زمان عج عهد ببندیم🌱 💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای استاد فرهمند دعای عهد امروز به نیابت از 🌷🌷🌷 🌱نشرمیدهم به عشق صاحب الزمان🙏 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ امام حسین علیه السلام : هر کس تو را دوست بدارد از بدیها تو را نهی می کند و هر که دشمنت باشد به بدیها تو را تشویق می کند. ۩؎اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده 😢😭🤲🏻 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
سال نمای زندگی با نام جهادی مهدی ؛ ملقب به ۱۳۶۱؛ (۱۵ خرداد) ولادت در کرمانشاه ۱۳۶۷؛ رفتن به جبهه (عملیات مرصاد) در شش سالگی به صورت مخفیانه و پشت وانت دایی اش. ۱۳۷۲؛ عضویت رسمی در بسیج و در پایگاه شهید تیموری کرمانشاه ۱۳۷۹؛ اعزام به خدمت سربازی و خدمت در بندر عباس و کرمانشاه و مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر که منجر به انتقام گیری از مهدی شد. ۱۳۸۲؛ اولین سفر زیارتی امام حسین (ع) پس از سقوط صدام و ریشه دوانی عشق کربلای حسینی در دل مهدی            ؛اشتغال به کار به عنوان راننده سفیر ایران در بغداد.           ؛استخدام در نیروی انتظامی و اعزام به مبارزه علیه تکفیری های شرق کشور به رهبری عبد المالگ ریگی. ۱۳۸۵؛ (۲۸ بهمن) حضور بدون نقاب در مراسم اعدام نصر الله شنبه زهی؛ عامل بمب گذاری اتوبوس سپاه در زاهدان و از عوامل تروریستی گروه ریگی. متعاقبا عبد المالک ریگی برای سرش جایزه گذاشت. ۱۳۸۸؛ (۲۲ خرداد) از عوامل اصلی (به عنوان ضابط قضایی) پلمپ ستاد انتخاباتی و رسانه ای میر حسین موسوی معروف به ساختمان قیطریه. رسانه های معاند با انتشار عکسی از وی، او را حسین برادر شهید علی منیف اشمر نامیدند و پای حزب الله لبنان را به فتنه ۸۸ باز کردند. ۱۳۹۰؛ (یکم تیر) وفات پدر. ۱۳۹۰؛ انتقال به قوه قضائیه برای کشف و مبارزه با فساد اقتصادی آقا زاده ها و رانت خواران. ۱۳۹۱؛ (۵ خرداد) خواستگاری از خانم مریم عظیمی. ۱۳۹۱؛ (۲۸ خرداد) جاری ساختن عقد دائم با خانم مریم عظیمی که حاصل این ازدواج تک فرزندی است به نام محمد هادی. ۱۳۹۱؛ (تیر) برگزاری جشن ازدواج. ۱۳۹۱؛ (۲۲ مرداد) سفر زیارتی کربلا به همراه همسر. ۱۳۹۲؛ (۲۲ اسفند) ولادت تنها فرزندش محمد هادی. ۱۳۹۳؛ (۲۳ خرداد) سفر زیارتی دو روزه به کربلا که به سفر ۲۱ روزه جهادی در سامرا منتهی شد. در این سفر توسط سردار سلیمانی به فرماندهی عملیات ویژه سامرا منصوب شد. ۱۳۹۳؛ (۱۲ آبان) اعزام ۲۸ روزه به سامرا برای جهاد با داعش. ۱۳۹۳؛ (۱۷ آذر) شرکت در آخرین سفر پیاده روی اربعین به همراه مادر و همسرش. ۱۳۹۳؛ (۲۷ آذر) خداحافظی از مادر و همسر در مرز مهران و بازگشت به سامرا. ۱۳۹۳؛ (۲۰ دی) شهادت در العوینات در ۴۰ کیلومتری سامرا و تشییع د رکربلا و بیتوته در حرم حضرت علی (ع). ۱۳۹۳؛ (۲۳ دی) تشییع در تهران. ۱۳۹۳؛ (۲۴ دی) تشییع در کرمانشاه و تدفین. مزار: گلزار شهدای کرمانشاه، قطعه شهدای مدافع حرم «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💠زندگی نامه وخصوصیات اخلاقی💠 قبل از به دنيا آمدن مهدي، خواب امام خميني را ديدم، برايم تحفه‌اي آورد و گفت كه من كنار شما هستم. 15 خرداد، نيمه شعبان 1361، ‌مصادف با قيام خونين، مهدي به دنيا آمد. فرزند سوم خانواده نوروزي بود اما پدرش علاقه عجيبي به مهدي داشت و مي‌گفت او با بچه‌هاي ديگرم فرق دارد. مهدي خيلي زودتر از آنچه بايد بزرگ شد. از همان دوران هم وارد بسيج شد و فعاليت‌هاي خودش را آغاز كرد. سن او براي عضويت در بسيج كم بود و مي‌خواست كه شناسنامه‌اش را دستكاري كند كه با وساطت پدرش بالاخره عضو بسيج شد. همه كارهايش را طوري برنامه‌ريزي مي‌كرد كه به مسجد و مكبر بودنش برسد. مهدي 6سالش بود كه مخفيانه به جبهه هم رفت. يك‌بار كه برادرم براي خداحافظي آمده بود خانه ما، مهدي رفت و پشت وانت برادرم ميان وسايل و پتوها پنهان شد. با برادرم رفته بود خط. ما هم خيلي دنبالش گشتيم، نگرانش شده بودم. تا اينكه ديديم برادرم مهدي را آورد به من گفت: «اين بچه را كنترل كن.» مهدي اما چندباري با همين شگرد، خودش را به عمليات‌ها رسانده بود. آخرين عملياتي هم كه رفت، عمليات مرصاد بود. از مهدی مهدي نترس بود و شجاع. از همان بچگي هم روحيه مبارزه داشت. وقتي هواپيماها بمباران هوايي مي‌كردند، همه پنهان مي‌شدند و مهدي با اسلحه چوبي كه براي خودش درست كرده بود به حياط خانه مي‌دويد و هواپيماهاي دشمن را نشانه مي‌گرفت و مي‌گفت «من بروم اين هواپيما را بندازم.» من هم به دنبالش تا نكند آسيبي ببيند. هر چه بزرگ‌تر مي‌شد، فعاليت‌هايش بيشتر مي‌شد. نگران حضرت آقا بود و بارها براي آقا گريه مي‌كرد و مي‌گفت امام‌مان تنهاست. در فتنه 88 جگر مهدي خون شد. وقتي بعد‌ها از مجاهدت‌هايش در دفع فتنه شنيدم به او تبريك گفتم. به مهدي گفتم: «روله الهي خدا آنقدر به تو عمر بده كه خدمت به رهبر و نظامت كني.» مهدي هم مي‌گفت: «مادر براي شهادتم و براي اينكه من هرگز امامم را تنها نگذارم، دعا كن.» مي‌گفت دعا كن از خط ولايت فقيه خارج نشوم. خبر را چه كسي به شما داد؟ سه روز قبل از شهادت مهدي از عراق به من زنگ زد و گفت كه شما ناراحت من هستيد و مي‌خواهيد من بر‌گردم؟! من هم گفتم هر چه كه تكليف است همان را انجام بده. اگر حضور تو آنجا نياز است بايد بماني! مهدي گفت مادر‌جان خيلي نياز است كه بمانم. گفتم پس حق برگشت نداري. تا زماني كه خدا مي‌خواهد آنجا بمان. من راضي‌ام و حلالت مي‌كنم. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽مستند زندگی نامه 🌷🌷 😢🥀💔 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
( ) 🌷محمدهادی 20 روزه بود که گریه عجیبی می‌کرد. آن موقع در تهران تنها بودیم، خانواده‌ام نزدیک‌ام نبودند و مادر هم تهران نبودند. زنگ زدم که ! بچه دارد عجیب گریه می‌کند. از وقتی که به دنیا آمده بود آرام بود و اصلاً گریه نمی‌کرد. آقامهدی همیشه می‌گفتند چون من را می‌کنم، خدا به این بچه آرامش داده است که بتوانی دست تنها به کارهای‌ات برسی. آن روز به ایشان گفتم بچه دارد گریه می‌کند و کاری از دست‌ام برنمی‌آید. به من گفتند گوشی را روی آیفون بگذار تا صدای‌اش کنم و بچه پس از شنیدن در آغوش‌ام خوابید، بدون اینکه شیری بخورد یا لازم باشد تکان‌اش بدهم.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دیدار با خانواده 🌷🌷🌷 🍃 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🥀قسمتی از وصیت نامه 🌷🌷🌷 روحشان_شاد🕊 🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷️به مهدي لقب داده بودند. و مثال‌زدني مهدي، دليلي شد تا او را با نام « » بشناسند. در كه در و نواحي آن انجام مي‌شد، هر‌جا بچه‌ها تحت فشار قرار مي‌گرفتند و به تنگنا مي‌رسيدند، از مي‌خواستند تا با نيروهايش به كمك آنها برود و غائله را ختم كند. خط‌شكن بود، هميشه در وسط معركه بود. مي‌گفت: ما بايد اولين نفر در جلو و نبرد باشيم تا هر زمان به بچه‌ها گفتيم بيايند ما را ببينند و بدانند كه ما نيز در معركه نبرد حاضريم. حضورش هم همواره با و همراه بود. 🌹 🍀حسن ختام🍀 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💥قسمت سیزدهم💥 دو هفته قبل از محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊 خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."😇 لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه." گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه." روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم. همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای علیه السلام نوشتم. به آقا نوشتم: "آقاجان.منتی ندارم سرتون. اما من محسنم رو سالم فرستادم،باید هم سالم بهم برگردونی ما بچه توی راهی داریم. این بار محسن برگرده،دفعه بعد شهید بشه!"😲 . از سوریه برام زنگ زد و گفت: "خانم، میخوان ما رو برگردونن. دارم میام ."😇 از خوشحالی بال درآوردم می خواستم جیغ بزنم.😍 فردا پس فرداش دوباره بهم زنگ زد گفت:" تهرانم. دارم میام سمت نجف آباد." ذوق زده بهش گفتم: "محسن می خواهیم تو کوچه برات بنر بزنیم."😉 فکر میکردم خوشش میاد و خوشحال میشود یکدفعه لحنش تغییر کرد.😶 گفت: "نکنین این کارو خانم. اگه بیام ببینم بنری یا پارچه ای زده اید و مردم چیزی از سوریه رفتن فهمیده‌اند از همون مسیری که اومدم برمیگردم."😔 می‌دانستم توی این جور چیزا محکم و روی حرفش می ایستد. تند تند گفتم: " باشه باشه. هرچی تو بگی."😉😇 بنر را نزدیم. فقط برایش یک گوسفند قربانی کردیم. 🙃 گوشتش را هم دادیم به فقرا.🤩💝 💢 همین که پایش را توی خانه گذاشت و سلام و احوالپرسی کرد شک کردم که اتفاقی برای گوش هایش افتاده‼️🤨 می‌گفتم: " خوبی محسن؟" الکی و بی ربط جواب میداد: "منم دلم براتون تنگ شده بود!"🤔 همانجا فهمیدم بله. کاسه ای زیر نیم کاسه است. تا اینکه یک اش را دعوت کرد خانه. آن بنده ی خدا هم یکهو سوتی داد و جلوی همه ما گفت: "محسن یادته اون موقع که تانکت موشک خورد؟ خدا بهت رحم کردها. "😅👌🏻 ما همه کپ کردیم. نفسمان بند آمد. تانک محسن و موشک‼️ یک دفعه محسن شد حسابی رنگ به رنگ شد. نمی‌خواست ما چیزی درباره مجروحیتش بدانیم. 😔نمی خواست بفهمیم که شنوایی یکی از گوشه هایش را را از دست داده.می دانست اگر بویی از این مسئله ببریم، دیگر نمی گذاریم به سوریه برود. 😭💙 پ.ن: سلام رفقا..از اونجایی که از اول قرارم بر این بود که فقط بخش هایی از کتاب رو بذارم، واسه همین دیگه ماجراهای که تو سوریه واسه آقا محسن پیش اومد رو نمیذارم😊 پس اگه دوست داشتین کامل بخونین کتابش رو تهیه کنید..یاعلی «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
شده و روضه مرا ریخت به هم فاطمه آمده و”کرب وبلا" ریخت به هم 🌹 مهدی زین الدین هرگاه شهدا را شب جمعه یاد کردید، آنها شما را نزد سیدالشهدا (ع) یاد می کنند... «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی...🤚🌿 🌱سلام بر تو و آن هنگام که ظلمت هزاران ساله ی جور و ستم را تنها بارقه ای از خورشید نگاهت، صبح می کند. 🌱سلام بر تو و بر مطلع الفجرِ آمدنت که پایان تمامی ستمگری هاست... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 🤲🌱 🖤 ارواحنا فداه «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
کانال کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۴_۱۹_۲۲_۱۰_۴۲_۲۲۸.mp3
1.59M
هر روز با امام زمان عج عهد ببندیم🌱 💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای استاد فرهمند دعای عهد امروز به نیابت از 🌷🌷🌷 🌱نشرمیدهم به عشق صاحب الزمان🙏 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
✍امام حسین علیه‌السلام: ◾️والله تا ظهور مهدی علیه‌السلام، خون من از جوش و خروش نمی‌افتد. 📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۵. ✨ ۩؎اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده 😢😭🤲🏻 😭😭 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💠آشنایی با زندگی اتابه؛ 💠 🍀گروه جهاد و حماسه:🍀 ؛ پس از ۸ ماه درحالیکه تنها ۲ روز بود که از مأموریت قبلی خود بازگشته بود برای بار دوم عازم سوریه شد و سرانجام در منطقه آکادمی نظامی۳هزار(همدانیه) شهر در ۹ آبان ماه سال ۱۳۹۵ در روز یکشنبه بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به همرزمانش پیوست و به آرزویی که سال‌ها برای آن تلاش کرده بود رسید. به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، فرزند علی در پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۶ در شهر گوراب زرمیخ از شهرستان صومعه سرا استان گیلان و در خانواده ای مذهبی و با عشق به اهل‌بیت(ع) دیده به جهان گشود. پدرش کشاورزی ساده دل و متدین بود که بیش از همه چیز به رزق حلال اهمیت می‌داد. دوران تحصیل خود را در زادگاهش شهر گوراب زرمیخ سپری کرد. این دوران ابتدایی را در مدرسه حافظ و دوره راهنمایی را در مدرسه پورنصیری درس خواند و همچنین دیپلم خود را نیز از دبیرستان خداپرست اخذ کرد. در دوران نوجوانی و جوانی فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی زیادی را در مسجد جامع محل و حوزه بسیج داشت. او در برگزاری یادواره‌های به صورت ویژه کمک می‌کرد و نقش به سزایی در زنده نگه داشتن یاد و خاطره ایفا می‌کرد. پس از گرفتن دیپلم در آزمون ورودی دانشگاه افسری امام حسین (ع) شرکت کرد و پس از فارغ‌التحصیلی در مقطع لیسانس در سال ۱۳۸۹ به عضویت رسمی لشکر عملیاتی ۱۶ قدس گیلان درآمد. محمد اتابه در سال ۱۳۸۹ ازدواج و درسال ۱۳۹۳ تنها یادگار او، امیرحسین به دنیا آمد. این در طول مدت خدمت همواره درحال انجام مأموریت در جبهه های شمالغرب بود. در دی ماه سال ۱۳۹۴ برای اولین بار عازم سوریه شد و پس از دوماه دوری از خانواده و فرزندش به دیار خود بازگشت،ولی عشق به اهل‌بیت(ع) به ویژه حضرت زینب(س) اجازه نداد که او را از سوریه و حریم عمه سادات دور نگه دارد. او حدودا پس از ۸ ماه درحالیکه تنها ۲ روز که از مأموریت قبلی خود بازگشته بود برای بار دوم عازم شد و سرانجام در منطقه آکادمی نظامی۳هزار(همدانیه) شهر حلب در ۹ آبان ماه سال ۱۳۹۵ در روز یکشنبه بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به رفقای خود پیوست و به آرزویی که سال ها برای آن تلاش کرده بود رسید.😔 پیکر مطهر این پس از یک روز به خاک میهن بازگشت و به زادگاهش منتقل شد و در جوار آستان مقدس آقا سید ابراهیم(ع) و چند تن از دفاع مقدس واقع درگلزار شهر گوراب زرمیخ آرام گرفت و توفیق اولین مدافع حرم شهرستان صومعه سرا، هفدهمین مدافع _حرم استان گیلان و هشتاد و نهمین بخش میرزاکوچک نصیب او شد.🥀💔😢 🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🌷🌷😢😭 🌹🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
سخنی با پدر و مادر همسر عزیزم 🌷امیدوارم که حقیر را میبخشید چه کنم که عشق به و و بیش از این اجازه نداد در خدمت شما باشم و امیدوارم که این حقیر را حلال کنید و از همه محبتها و زحماتتان که برای زندگی مان کشیدید سپاسگذارم و از همه نزدیکان و اقوام شما نیز می طلبم.🌷 🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀تقدیم به روح پاک 🥀دلم یه جوریه،ولی پراز صبوریه😔 🥀چقدر تو سوریه😢 🥀منم بایدبرم،آره برم سرم بره😭 🥀نزارم دشمنی به طرف حرف بره😭 🌹 🍃حسن ختام🍃 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀زیارت آل یاسین 🍀 🎙علی فانی ♨️محبوب شدن نزد عجل الله فرجه 💠 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: 🔅هر کس چیزی را دوست بدارد،همواره نام او را بر زبان جاری می‌ کند.(بحار الانوار ۵۳:۱۵۷) 🔸سعی کنیم در هر جایی که هستیم و در هر حالتی که هستیم چه ایستاده، نشسته، خوابیده…و با بهتر از آن بیائیم تصمیم بگیریم هر موقع که خواستیم از جا بلند شویم همیشه ذکر یا صاحب الزمان در سر زبانمان باشد. 💠 امام صادق علیه السلام می فرمایند: 🔅در زمان غیبتش، دیدگان مومنان بر او بسیار گریان است.(بحارالانوار ۵۲:۲۸۱) 🔸اگر محبی از محبوب خویش دور بیفتد و به هجران او گرفتار شود بیقرار خواهد شد،گریه سر خواهد داد و به دنبال او خواهد گشت.سعی کنیم در مجالسی که از امام زمان یاد می‌کنند شرکت کنیم. 🔸از میان زیارتهای امام زمان عجل الله به چند زیارت بیشتر اهتمام بورزیم: 🔸یکی زیارت آل یاسین که خود آقا فرموده اند هر وقت میخواهید توسل کنید و با من سخن بگویید این زیارت رو بخوانید، دوم زیارت جامعه کبیره که حداقل هفته ای یک بار بخوانیم،و سوم زیارت عاشورا به نیابتش بخوانیم. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
زِندگیاتونُ وَقفِ امام‌زَمان ڪُنید...🍃 وَقفِ جِبهه‌‌ی فَرهَنگے...🧨 وَقفِ ظُهور...✨ وَقتے زِندگیاتون این‌شِکلے شه مَجبور میشین ڪه گُناه نَڪُنید...👣 وَ وَقتیم ڪه گُناه‌هاتون‌ ڪَمتر شُد دَریچه‌اۍ از حَقایق بِه روتون باز میشه اون‌وَقته ڪه میشین شَبیهِ شُهدا...🌸 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💥قسمت چهاردهم💥 بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین." رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد.👀 دست کرد توی آن و یک عالمه بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍 دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد.🤔دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ.😌 پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍👌🏻 قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم.😔 رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟"😇😢 سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه."😔 بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟" گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری." آرام شدم. خیلی آرام. 😌💙 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 چند ماهی گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان.😍 پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد."😌 همان روز بچه را برداشت و برد پیش که توی گوشش و بگوید.😇 ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم." حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم." تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه."😑 فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش. حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود.🤦🏻‍♀️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 از وقتی از برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود. بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و نشدم؟"😔 بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشو تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔 لحظه سکوت می‌کرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره می‌گفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭 دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه پیدا کرده بودم. 😑🤦🏻‍♀️ «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ... احتیاط ڪن !☝️ تو ذهنت باشد ڪه یڪی دارد مرا می بیند ،👀 یڪ آقایی دارد مرا می بیند ،😇 دست از پا  خطا نڪنم ؛🙃 مهدی فاطمه (س) خجالت بڪشد 😔 وقتی می رود خدمت مادرش ڪه گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد ؛ بگوید : "مادر ! فلانی خلاف ڪرده ، گناه ڪرده است ". بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا (س) چہ جوابی می خواهیم بدهیم ؟؟!! 🌸 💫💫 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══