دغدغۀ هدایت
🔹️امیرالمؤمنین علیه السلام دغدغۀ هدایت دارد. در ماجرای یمن، آقا رسولالله صلی الله علیه و آله خالدبنولید را فرستاد. خالدبنولید رفت آنجا جنگید و هیچ غلطی هم نتوانست بکند. امیرالمؤمنین رفت و فرمود: «من میخواهم حرف بزنم، حرف که تیغ نیست، حرف من را بشنوید و ببینید قبول میکنید یا نه.» هدایت که به زور شمشیر نیست. ایشان بدون اینکه قطره خونی از دماغ کسی بچکد رفت و همه یمنیها را مسلمان کرد و برگشت.
🔸️مالک از یک طرف سپاه حمله میکرد و از طرف دیگر خارج میشد، اما امیرالمؤمنین یکی را میزد و دو تا را نمیزد. مالک به شوخی به امیرالمؤمنین میگفت که آقا چرا اینطور میجنگید؟ حضرت میفرمود: «من نگاه میکنم میبینم که مثلاً در نسل ششم این فرد یک محب اهلبیت علیهم السلام هست که میارزد پنج پدر از این نسل زندگی کنند تا او به دنیا بیاید.»
🔹️یا مثلاً در یک سری جنگها حضرت دست طرف را میشکست که نتواند شمشیر به دست بگیرد. حضرت در میان جنگ در حال سوا کردن است! وقتی دست میشکست و طرف شمشیر نمیتوانست به دست بگیرد، طبق قوانین اسلام دیگر حق نداشتی او را بُکُشی؛ ببینید مهربانی را نسبت به دشمن هم داشتند.
برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور با موضوع:
📅 ۶ مهر ۹۶
📍تهران
#حضرت_علی
#مذهبی
#متن_کوتاه
🆔️ http://eitaa.com/joinchat/3238723601C0f7067962d