✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃 #پارت_۱۴۸ حال خودم از او بدتر بود، دلم می خواست جوابش را بد
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۴۹
بعد از دانشگاه سوار مترو شدم.خیلی گرسنه بود. نگاهی به
ساعتم انداختم، هنوز تا افطار خیلی مانده بود. وقتی به
ایستگاه مورد نظر رسیدم، دیدم آقای معصومی آن سمت
خیابان بچه دربغل در ماشین نشسته.
چشمش که به من افتاد از ماشین پیاده شد و با لبخند جلو
امد و سالم کرد. همیشه از این همه احترام و توجه اش
شرمنده می شدم. راه رفتنش خیلی بهترشده بود.
ریحانه بادیدن من خندیدو ذوق کرد، بغلش کردم و چندتا
ماچ محکم ازلپش گرفتم و قربون صدقه اش رفتم. پدرش با
لبخند نگاهمان می کرد، امروز خوش تیپ تر شده بود، معلوم
بود به خودش و دخترش حسابی رسیده است. ولی موهای ریحانه
را ناشیانه خرگوشی بسته بود .
از نگاه من متوجه شدو گفت :
–هنوز زیاد وارد نشدم. برسش رو آوردم، اگه مرتبش کنید
ممنون میشم.
نشستیم داخل ماشین و موهای ریحانه را به سختی درست
کردم. از بس تکان می خورد.
آقای معصومی دستش را دراز کردو از صندلی عقب یه نایلون
برداشت و دستم داد و گفت :
–یه کم خوراکی گرفتم فعال بخورید ته دلتون رو بگیره، تا
بعد از خرید بریم یه جای خوب غذا بخوریم .
از یک طرف شرمنده محبتش شده بودم که اینقدر حواسش هست،
ازطرفی نمی خواستم روزه بودنم رامتوجه شود.
همون جور به نایلونی که توی دستم مانده بود خیره بودم و
فکر می کردم چه بگم که دروغ هم نباشد .
–چیه؟ نکنه ناسالمه، مامانتون منع کرده.
ــ نه، فقط اشکالی نداره بعدا بخورم؟
ــ هر جور راحتید.
یک کلوچه ازنایلون درآوردم و گفتم :
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۵٠
برای ریحانه بازش کنم؟
خنده ایی کردو گفت:
–واقعا مثل مامانا می مونید. فکر نکنم بخوره چون ناهارش
رو کامل خورده. االن بیشتر خواب الزمه.
از حرفش کمی خجالت کشیدم.
کلوچه را دوباره داخل نایلون انداختم ونگاهی به ریحانه
کردم، راست می گفت چشم هایش بی حال بودند، درازش کردم
توی بغلم و چسبوندمش به خودم تا بخوابد. پدرش دوباره
دستش را دراز کردو شیشه شیرش رااز ساک بچه که روی صندلی
عقب بود آورد. هنوز چند تا مک نزده بود که خوابش برد.
وقتی رسیدیم به مغازه هایی که پر بود از لباس های رنگ و
وارنگ و زیبا ی بچگانه، ریحانه از خواب بیدار شد و با
دیدن من دوباره خودش رابهمن چسباند.
دلم برایش می سوخت واقعا برای بچه هیچ کس نمی تواند جای
مادرش را بگیرد. خودم درد یتیمی را چشیده بودم و می
دانستم خیلی دردناک است، با این که مادرم واقعا همه
جوره حواسش به ما بود، ولی نبود پدر آزارمان می داد.
حاال نبود مادر واسه برای یک درختر فقط خدا می داند که
چقدر سختراست.
با این افکار بغض گلویم را فشرد، صدای آقای معصومی از
افکارم نجاتم داد.
–ریحانه رو بدید به من، شما پیاده شید.
بچه را که طرفش گرفتم. نگاه سنگینش راحس کردم. فوری
پیاده شدم. کالسکه ریحانه را از صندق عقب پایین گذاشت و
با کمک هم بازش کردیم و ریحانه را داخلش گذاشت. وراه
افتادیم.
بعد از نگاه کردن ویترین چندتا مغازه، باالخره یک پیراهن
زردو مشگی دیدم که خوشم امد، یقه اش از این پشت گردنی
ها بودو از کمر کلی چین داشت. خیلی زیبا بود.
خیره بهش لبخندی زدم و پرسیدم:
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
بِسْمِاللّٰهالْرَّحْمٰنِالّرحیم
🙂♥️
مۍگفت..خدایامننمیدونمچجوریـےبابندههاتتامۍڪنـے،
ولـےبہایننتیجہرسیدمڪہهرڪسـےروبیشتردوسدارۍ
بیشتربہامامحسین(؏)مبتلاشمۍڪنـے(:🫀🙂
https://eitaa.com/joinchat/2864120453C80ada24f7b
اینجا؟!🙂
یهجاییکهآدمهاشمبتلابهامامحسین🥺🥺🥺🤌🏻🫀
یهجاییکهظهورآقامونامامزمانویژهحسمیشه🥺🙂✨
محتوا؟!امامزمانی🙂
رمان✨
کلیپبرایاستوریشما🙃
احکامشرعی😇
مداحی🥺
تفسیرحکمتهاینهجالبلاغه🌙
ختمقرآن😍
مناجاتاهلبیت🥲
زندگینامهامامزمان(عج)واهلبیت😻
واز همه مهم تر تجمع ساندیس خور های انقلاب😂🗿🧃
بدو بدو جانمونی
هنوز که داری میخونی😐💔
بیا دیگه👈🏻https://eitaa.com/joinchat/2864120453C80ada24f7b
32.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همتا هم نداری که ...
وقت نبودنت به دلم وعده بدهم
شاید " مثلش " را پیدا کنم !
آقای بی همتای من بیا... ❤️
امور فرهنگی کانال مجانین الحسین علیه السلام
@MajaninalHossein
🔺همراهان همیشگی ان شاءالله ماه آینده
تصمیم گرفتیم.
گل سر بخریم به نیت آقا امام (زمان عج) داخل حرم حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها)
پخش کنیم.
میشه «مصادف» با شب سوم ماه مبارک رمضان
هم سن حضرت رقیه (علیهاالسلام)"🖤
به جای گل
شایدی یک گل سر رسید به دست امام زمان (عج)
بره موهای رقیه خاتون( علیه السلام ) رو ببنده"💔😭
نیاز به همکاری بیشتری از طرف شما
عزیزان داریم برای هزینه
آیدی بنده جهت هماهنگی در خدمتم•👇
@Ahlbaiyt313
ان شاءالله سه ساله آقا امام حسین
دستتون رو بگیره🤲🌼
.
تو مملکتی که کلی طلاق ثبت میشه ..
روز #ولنتاین یا مناسب های دیگه ..
به همدیگه کتاب کادو بدید ،
‼️رابطه نیاز به فهم و درک داره ..
نه شکلات و عروسک!
ولنتاین واسه بچه هاست 😒
مرد اونیه که نیمه شعبان گل و شیرینی بگیره بره خواستگاری😎💐
#طنزحلال😁
مادرت شد عروسِ زهرا (س)
افتخارش نصیب ایران شد 😍♥️
#میلاد_امام_سجاد مبارک :)
-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 می خواهی بنده کسی شوی؟ به او ابراز نیاز کن!
📚 مسند امام علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿۳۴﴾
🔸 همانا علم ساعت (قیامت) نزد خداست و او باران را فرو بارد و او آنچه (از نر و ماده و زشت و زیبا) که در رحمهای آبستن است میداند و هیچ کس نمیداند که فردا (از سود و زیان) چه خواهد کرد و هیچ کس نمیداند که به کدام سرزمین مرگش فرا میرسد (و به خاک میرود)، که تنها خدا دانا و آگاه است.
💭 سوره: لقمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۲۵﴾
🔸 پس هر که را خدا هدایت او خواهد قلبش را برای پذیرش اسلام باز و روشن گرداند و هر که را خواهد گمراه نماید (به حال گمراهی واگذارد) دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت گرداند که گویی میخواهد از زمین بر فراز آسمان رود. این چنین خدا آنان را که به حق نمیگروند مردود و پلید میگرداند.
💭 سوره: انعام
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟!
1⃣ قسمت اول
📆 سلام جان برادر! امیدوارم توی این روزهای پاییزی حال دلت خوب باشه. کلّی با خودم کلنجار رفتم بنویسم یا نه. دل به دریا میزنمو واسه خودم مینویسم. یه جور مشقکردن واسه کلاس انتظار...
همهچی از آخرین روز ماه صفر شروع شد. روز آخری، حس عجیبی داشتم. یه جور دلتنگی واسه پیرهن مشکیم که بهش خو کردم و دلم نمیاد ازش دل بکنم و بازم چشم بدوزم به تقویم و محرم سال دیگه و مدام چرتکه بندازمو مدام با خودم بگم: سال بعد هستم یا نه…
🛵 با یکی از بچههای هیأت از مسجد بیرون اومدم. دمِ در نمیدونم چی شد. حرفامون تازه گل انداخت، از هر دری حرف زدیم که خواسته یا ناخواسته، بحث کشیده شد به اون سوال، سوالی که موقع خداحافظی، در حالی که سوئیچ موتور رو روشن کرده بودم، زمینگیرم کرد!
نمیدونم چی شد، حرفمون به اینجا کشید که شهدا مگه زن و بچه نداشتن، مگه زندگی نداشتن، پس چی شد راحت از همه چی گذشتن و سبکبال رفتن؟!
🚘 هر کدوممون جوابهایی فراخور درک و احساسمون دادیم، اما من، توی خماری فهمیدنِ راز این شیدایی موندم، بعضی سوالا، جوابش گفتنی نیست، چشیدنیه، شایدم دیدنی...
خداحافظی کردم، سوار موتور شدم، به راه افتادم. یهویی لرز رفت توی بدنم، اما هنوز اون سوال باهام بود؛ توی ترافیک، لابهلای ماشینایی که توی هم وول میخوردن، توی مسیر و توی نسیمی که به صورتم میخورد و لرز بدنمو شدیدتر میکرد.
🏠 هرچی بود منو با خودش همراه کرد، دلم میخواست به قدر فهمش بفهمه، مگه میشه یه آدم دلش اونقدر بزرگ بشه که هیچ تلاطمی توی زندگی نتونه آرامشش رو بهم بزنه. جلوی در خونه رسیدم. کلید رو چرخوندم توی قفل، رفتم توی خونه، البته فکر و خیال زودتر از من دویدن توی خونه!
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
40.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیایَ دونما...🥺
#یا_صاحب_الزمان
#سلام_آقاجانم✋
40.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیایَ دونما...🥺
#یا_صاحب_الزمان
#سلام_آقاجانم✋
#تݪنگࢪانہ🍓🍓
خطاب هم به خانمِ و هم اقا👌👌
یاور امام زمان (عج) بودن 🙃🙃
فقط به حرف نیستا! 🥺🥺 به عملِ...✨
اونم نه فقط عمل توی دنیای حقیقی🏞
بلکه رفتارت توی دنیای مجازی📲
از چت ها و گپ ها بگیییر ...
تاا کامنت ها و لایک ها و فالو ها و ایموجی ها "
#تݪنگࢪانہ🍓🍓
دوستِ بد یاگناهروبراتخوشگلمیڪنه🥺💔
یاخودشگناهڪاره!! 😔😔
دوستِ خوب توروبهیادخدامیندازه🙂❤️
وقـتۍڪنارشۍازگناه ڪردنشرمداری✨
مواظبباشیمباگناهامامزمانروناراحت نکنیم💔
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
#ختم جزء14
ختم قران به نیابت از
شهید محمد رضا حاجی آقا محمد زاده
شفای همهی بیماران،
سلامتی و تعجیل در ظهور حضرتمهدی [عجلالله]💞🥺🌱
۲۸۶🌺
۲۸۷🌺
۲۸۸🌺
۲۸۹🌺
۲۹۰🌺
۲۹۱🌺
۲۹۲🌺
۲۹۳🌺
۲۹۴🌺
۲۹۵🌺
۲۹۶🌺
۲۹۷🌺
۲۹۸🌺
۲۹۹🌺
۳۰۰🌺
۳۰۱🌺
۳۰۲🌺
۳۰۳🌺
۳۰۴🌺
۳۰۵🌺
۳۰۶🌺
۳۰۷🌺
هرصفحه ای رو خواستید پیوی اطلاع بدید🌺
@Fatemeh83833
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
🌺#پارت سوم 🌺 چگونگی میلاد دشمنان اهل بیت (ع) و حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی، بر اساس روایت هایی که ا
🌺# پارت چهارم 🌺
روایتی که در این زمینه از حکیمه، دختر بزرگوار امام جواد(ع) و عمه امام حسن عسکری (ع) نقل شده، شنیدنی است. شیخ صدوق (م ۳۸۱ ق.) در کتاب کمال الدین این روایت را چنین گزارش می کند:
ابومحمد حسن بن علی (ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: ای عمه! امشب روزه ات را با ما افطار کن؛ زیرا امشب شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب، آن را که حجت او در زمین است، آشکار می سازد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: خدا مرا فدای شما گرداند، به خدا سوگند، در او هیچ اثری از حاملگی نیست! فرمود: موضوع چنین است که می گویم. حکیمه خاتون ادامه می دهد: من [به خانه امام عسکری (ع)] در آمدم. پس از آنکه سلام کردم و نشستم، نرجس پیش من آمد و در حالی که کفش های مرا از پایم بیرون می آورد، گفت: ای بانوی من! چگونه شب کردی؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا انکار کرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان! خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در همین شب به تو فرزند پسری عطا می کند که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. نرجس از حیا در جای خود نشست. وقتی از نماز عشا فارغ شدم و افطار کردم، به بستر رفتم و خوابیدم. در نیمه های شب برای نماز برخاستم و نمازم را تمام کردم، در حالی که هنوز نرجس خوابیده بود و اثری از زایمان در او نبود. تعقیب نماز را به جای آوردم و خوابیدم، ولی چند لحظه بعد، وحشت زده از خواب بیدار شدم. در این هنگام، نرجس هم برخاست و به نماز ایستاد.