#بدونتعارف‼️
براۍزخماۍدلتچہمرهمۍبھتـرازپسرفاطمہ؟
تاحالابہعشقامامزمانمونزندگۍڪردیم؟
بیایددلآقامونروبدست بیاریم!
بلڪہزندگۍڪردن رو یاد بگیریم ..
!بہزندگیہبدونامامزمان عادتنڪن! .💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امور فرهنگی کانال مجانین الحسین
https://eitaa.com/MajaninalHossein
4_5809671088703013407.mp3
4.89M
🌺ويژه ميلاد امام زمان عج🌺
📢مولودى
🌹آقامون مياد با يه ذوالفقار🌹
نوای#شهید_حسین_معزغلامی
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
____ _ _ _
یا صاحـب ِقلبی 💙 .
بعضی اوقات آدم ها انقدر بیتاب میشن،
بیتاب مولاشون میشن، زده میشن از دنیا
و اهلش، که بکاء هم نمیتونه جمعش کنه :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تأخیرِتوبرهمزدهتنظیمِجهانرا...❤️🩹
ایآمدنتمبدأتاریخِتغزّل🩵
#نیمه_شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠وظایف منتظران امام زمان (عج)
🔸حجت الاسلام رفیعی🌱
#امام_زمـــان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روشهای دوستی با امام زمان ارواحنا فداه
4⃣ قسمت چهارم
✅ هدیه دادن به امام زمان (عج)
🎙 #ابراهیم_افشاری
قصه های مہدوی - @BARAKATE_14MASUM.mp3
7.3M
❤️💐داستان جوان گناه کاری که آقاامام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
هفت روزمیهمان اوشد😭😭
بسیاااارعالیییی حتماًگوش کنید😢
____________________________
این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشم دیگر بده تا تماشا کنم تورا😭
~🌷~
بخشی از وصیتنامه شهید:📜
🪴شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
🪴نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد.
🪴سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند.
🪴انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد.
#شهید_مدافع_حرم🌿
#شهید_سجاد_زبرجدی🤍
....
-شهید مصطفی صدرزاده یه جمله معروف داشت که میگفت:🕊
از در انداختنت بیرون از پنجره بیا تو..
بجنگ واسه خواسته هات و ناامید نشو!
خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی به خواستت،بهت میده خواستت رو..!
یکم فکر کنیم و به حرف آقا مصطفی گوش کنیم و هروقت مشکلی افتاد تو زندگی ناامید نشیم...!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷🕊
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃 #پارت_۱۸۳ زودگوشیام رابه بهانه ی عکس انداختن ازکیفم برداشتم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۸۴
خب بهش زنگ بزن.
نخواستم بگویم زنگ زده ام، جواب نداده برای همین گفتم:
–آخه شاید خوشش نیاد، اخالقش رو که می دونی، میشه تو زنگ
بزنی و ازش بپرسی میاد یانه؟
انگاراز درخواستم خوشش نیامد، خیلی بی رغبت گفت:
–آخه االن استاد میاد بزار بعد از کالس تماس می گیرم.
ــ باشه فقط میشه پیش خودم باهاش تماس بگیری.
با تعجب نگاهم کرد.
–خب اگه کارت خیلی واجبه همین االن تماس بگیرم؟
ــ نه عجله ایی ندارم، یه امانتی پیشم داشت خواستم بهش
بدم.
خیلی مشکوک نگاهم کرد وبیحرف رفت.
چه دروغ شاخ داری، عجله داشتم برای شنیدن صدایش،
جویاشدن احوالش، امان از این فاصله های اجباری...
سر کالس اصال متوجه حرف های استاد نشدم. چشم هایم بین
استادو ساعت مچی ام می چرخید. این عقربه ها برای
جلورفتن رشوه می خواستند. انگارگاهی دست به کمرزل می
زدندبه من وازحرکت می ایستادند و من کاری جز خط ونشان
کشیدن برایشان بلد نبودم .
باالخره به هر جان کندنی بود کالس تمام شد ومن دست پاچه
فقط می خواستم زودتر سارا را پیدا کنم. اما نبود
نشستم روی نیمکت وسرم را بین دستهایم گرفتم.
باصدای بهاره سرم رابلندکردم.
–کشتیات غرق شده؟
ــ بهار میشه بری سارارو پیدا کنی؟
ــ چیکارش داری؟
ــ با اخم نگاهش کردم و گفتم :
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۸۵
خودش می دونه.
پشت چشمی نازک کردو گفت:
–خیلی خوب بابا، بداخالق.
طولی نکشیدکه سارابالایی سرم بودومن نتوانستم عصبانی نشوم.
–حالا من یه بار ازت یه کار خواستما.
ــ ببخشید، کال یادم رفته بود. الان بهاره گفت امدم دیگه.
بعدفوری موبایلش را درآوردو شماره گرفت.
استرس گرفته بودم، می ترسیدم موقع صحبت با من گوشی را
قطع کند و ضایع شوم. نمی دانستم از نظر او کار درستی می
کنم یانه.
شاید نباید روِش بی محلی را ادامه می دادم کارساز که
نبودهیچ، همه چیز را هم خراب کرد.
با صدای سارا که به راحیل می گفت :
–من باهات کار نداشتم...یهو از جایم بلند شدم و گوشی را
از دستش گرفتم و دور شدم.
ــ سالم راحیل خانم.
مکثی کردوبا صدایی که به زور می شنیدم جواب داد. کمی
صدایم را بالا بردم و گفتم :
–چرا جواب تلفنم رو ندادی؟ چرا نیومدی دانشگاه؟
صدای نفس هایش را می شنیدم، نفس عمیقی کشیدم وبا صدای
نرمتری گفتم:
–از دست من ناراحتی؟
اگه از دست من دلخوری، معذرت می خوام .
بازهم جوابم سکوت بود.
ــ راحیل.
مهربان ترادامه دادم.
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼