eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
10.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗳🇮🇷 تحقیق و تجسس در سوابق نامزدها 📽 احکام انتخابات: 4⃣ از 5⃣
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۵/۵ 🗳🇮🇷 امر به معروف برای شرکت در انتخابات
📌به عنوان یه روانشناس به تجربه دیدم حرف نزدن در مورد این‌موارد بهتر از حرف زدنه... نگفتن اهداف و برنامه ها و میزان درآمدت... چون بسیار دیدم بعدش آدما از گفتن و بیان اینها به جای حمایت چه آسیب ها که ندیدن + تعداد کمی از موفقیت تو‌خوشحال میشن یادت باشه از جزییات و مشکلات خونوادگیت به همه نگو هرچقدر هم بهت سخت بگذره اما بیرون بردن حرف های درون خونواده‌ پیش هرکسی قشنگ نیست خود رابطه عاطفیت رو پنهون نکن اما جزییاتش رو‌ چرا حرفات در مورد بقیه رو پیش هرکسی نگو چون چندبار چیزی که گفتی رو معمولا روش می‌ذارن و تحویل همون شخص میدن و‌ در نهایت؛ اگه بخوام بگم بزرگ ترین خودمراقبتی چیه قطعا کم حرف زدن و سنجیده حرف زدنه
‍ اینم بگم واسه جوونترها که کم تجربه‌ترن. اگه میخواین کارتون به جنگ‌اعصاب و دعوا مرافعه و بی‌احترامی و تراپی و...نکشه: "هرجا دیدید در اولویت نیستین، خودتون جمع کنید برید" دوستت دارمو عاشقتمو میمیرم براتو.... ادا اطواره و هیچ هزینه‌ای واسه کسی نداره... اولویت شرط اوله... 🌱
من وقتی فهمیدم تغییر کردم که به جای اینکه واسه فرار از تنهاییم به بقیه پناه ببرم، واسه لذت بردن از تنهاییم از بقیه فرار کردم.
. یکی گفت : چه دنیای بدی حتی شاخه های گل هم خار دارند دیگری گفت : چه دنیای خوبی حتی شاخه های پر خار هم گل دارند! عظمت در نگاه است نه در چیزی که می نگریم!
یه جا خوندم نوشته بود: "توان انسان برای جنگیدن توی زندگی محدوده؛ بیشتر از اونکه مهم باشه بدونی چطور بجنگی مهم اینه که تشخیص بدی کدوم میدون محل مبارزه تو نیست و ازش خارج شی اینجوری کمتر احساس شکست و بازنده بودن داری."
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️🎥هیچ وقت رای نمیدم چون؛ جمهوری اسلامی به چین خاک داد به لبنان ناموس! به روسیه دریا⁉️
🌷 🌷 ! 🌷 سال ٧۴ یا ٧۵ بود که عراق اجازه داد، مناطقی را نزدیک سعیدیه و بستان که بسیار به نقطه صفر مرزی نزدیک است تفحص کنیم. ما گروهی از بچه‌هاى سپاه را که اکثراً کارمند قدیمی شرکت نفت اهواز بودند؛ جمع کردیم. آن‌ها زمان جنگ آشنا به بحث تخریب بودند و به همین دلیل می‌توانستند به عنوان مین‌ياب برای تفحص این مناطق به ما کمک کنند. تعداد زیادی جسد از آن منطقه کشف شد. 🌷مسئول گروه برای ما تعریف کرد که «یک شب در جایی گودالی پیدا کردیم که می‌دانستيم که در آن‌جا شهید مدفون است، اما انتهای کار بود که خسته شده بودیم و از تفحص دست کشیدیم. پس از ساعت‌ها تفحص چند عدد پلاک و لباس بسیجی که در آن منطقه پیدا کرده بودیم نشان دهنده این بود که در آن‌جا پیکر شهید وجود دارد. از خستگی خوابیدیم در خواب دیدم شهیدی آمد و گفت:.... 🌷....گفت: «چرا کار را ادامه ندادید، من بچه زنجان هستم، ما منتظر شما بودیم، آمدم؛ بگویم امشب باران شدیدی می‌آيد و منطقه را آب می‌گيرد. من به همراه ١٢ نفر دیگر که مجموعاً ١٣ نفر می‌شويم با هم به جبهه اعزام شدیم و پیمان بسته‌ايم که یا همه با هم شهید بشویم یا همه همدیگر را شفاعت کنیم. اگر امشب ما را پیدا کردید هر ١٣ نفر را به شهرمان منتقل کنید و چنان‌چه نتوانسته‌ايد؛ همه ١٣ نفر را پیدا کنید؛ مابقی را منتقل نکنید! زیرا طبق عهدی که بسته‌ايم؛ باید همه با هم در یک منطقه باشیم.» 🌷از خواب بیدار شدم و بسیار متعجب از محتوای خواب بودم اما توجهی نکردم. صبح شد متوجه شدم نیمه شب باران شدیدی آمده و همه آن گودال را آب فرا گرفته است. وقتی به اهواز آمدم جریان را تعریف کردم، اما همگی در صحت این خواب شک داشتیم. اسم دو یا سه نفر از شهیدان در ذهنم مانده بود به همین دلیل تلفنی پیگیر نام این شهیدان شدیم از منطقه مورد نظر به ما گفته شد که این دو شهید به همراه ١١ شهید دیگر همه در یک‌جا بوده‌اند و همه با هم به شهادت رسیده‌اند؛ به این ترتیب از صحت خواب اطمینان پیدا کردیم.» راوى: سردار علی‌اصغر گرجی‌زاده، فرمانده سپاه حفاظت هواپیمایی