eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
همه مدارس تهران تعطیل شدن❤️ مَبارکتون باشه🥳🥳🥳🤩🤩🤩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا ﴿۲۱﴾ 🔸 همانا دوزخ کمینگاه (کافران و بد کاران) است. 🔅 لِلطَّاغِينَ مَآبًا ﴿۲۲﴾ 🔸 آن دوزخ جایگاه مردم سرکش ستمکار است. 🔅 لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا ﴿۲۳﴾ 🔸 که در آن قرنها بمانند (و عذاب کشند). 🔅 لَا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا ﴿۲۴﴾ 🔸 هرگز در آنجا هیچ هوی خنک و شراب (طهور) نیاشامند. 🔅 إِلَّا حَمِيمًا وَغَسَّاقًا ﴿۲۵﴾ 🔸 مگر آبی پلید و سوزان که حمیم و غسّاق جهنم است به آنها دهند. 💭 سوره: نبأ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 عَلَى الْعاقِلِ اَنْ يُحْصى عَلى نَفْسِهِ مَساويَها فِى الدّينِ وَ الرَّأىِ وَالاَْخْلاقِ وَ الاَْدَبِ، فَيَجْمَعُ ذلِكَ فى صَدْرِهِ اَوْ فى كِتابٍ وَ يَعْمَلُ فى اِزالَتِها 🔅 بر عاقل است كه بدى هايش را در دين، انديشه، اخلاق و ادب يادداشت كند وبه خاطرش بسپارد و براى از بين بردن آنها بكوشد 📚 تحف العقول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿۱۲۹﴾ 🔸 پس (ای رسول) هرگاه مردم روگردانیدند بگو: خدا مرا کفایت است که جز او خدایی نیست، من بر او توکل کرده‌ام و او رب عرش بزرگ است. 💭 سوره: توبه (برائت)
رای‌گیری انتخابات در سراسر کشور تا ساعت ۲۴ تمدید شد /ایسنا
💚 «بسم رب المهدی عج»💚 💚...به_وقت_رمان ...💚
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
❓#کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! قسمت 5⃣1⃣ 📱بهش گفتم: حمید، یه چیز بگم خوشحال بشی؟ نگام کرد. گفتم: من رفقای با
؟! 6⃣1⃣ قسمت شانزدهم ✍ تبسمی کرد و گفت: بازم از این منتظرا داری یا نه؟! جرقه‌ای توی ذهنم خورد. چطور زودتر یادشون نیفتادم؟! حتماً این از اخلاص‌شون هست که فراموش کردم اینجور دوستایی هم دارم. چشام برق زد، گفتم: دارم! خوبشم دارم! چند سالیه با برخی دوستام برای کانال‌های مهدوی قلم می‌زنیم. از داستانک و خاطره گرفته تا دلنوشته، مطلب می‌نویسیم. دوستام از بهترینای کشورن، بدون هیچ چشم‌داشتی اومدن پای کار، جوونن و پرانرژی، شب و روز برای کار مهدویت دارن دوندگی می‌کنن. امیدوارم اینا دیگه منتظر واقعی باشن! 🔊 عمیق نگام کرد. ته دلم هُری ریخت. خواستم چیزی بگم که گفت: برای فهمیدن جواب این سوال فقط کافیه ازشون بپرسی اونا صدای یاری آقا رو می‌شنون؟! اگه می‌شنون چرا گاهی قهر می‌کنن؟! گاهی ناز می‌کنن! همه‌اش برای کار کردن بهونه میارن، چرا کارهای آزادشون بهتر از کارهای مهدوی‌شونه؟! چرا کم‌کارن؟! چرا همه‌اش دنبال تأیید این و اونن؟! کسی که صدا رو بشنوه، مضطر می‌شه. تا حالا مطالبت برای یاری امام، از روی اضطرار بوده که دلی بلرزه و اشکی سرازیر بشه؟! 🕌 از مسجد بیرون زدیم. هوای شهر رو سینه‌ام سنگینی می‌کنه. قدم‌زنان رفتیم توی راسته بازار. دیدم مدام لااله الا الله می‌گه. گفتم: آقا حمید، چیزی شده؟! گفت: واقعاً این بی‌حجابا رو نمی‌بینی؟! گفتم: معلومه اخبار رو دنبال نمی‌کنی! چون قراره توی مجلس لایحه حجاب رو تصویب کنن! وایستاد و نگام کرد و گفت: آقا سید، پس وظیفه امر به معروف و نهی از منکر چی می‌شه؟! منتظری دستگاه‌های ذیربط کاری برای کشور امام زمان کنن؟! درسته اونا مسئولن و یه روزی به خاطر هر گونه اهمال‌کاری باید جواب بدن، اما یه منتظر واقعی، منفعل نیست. 🛑 یه سوال پرسید که دعا می‌کردم هیچ‌وقت ازم نپرسه. گفت: تا حالا چند بار امر به معروف کردی؟ تا حالا چند بار برای دین خدا، فحش شنیدی؟ سرم رو پایین انداختم. هیچی برای گفتن نداشتم. یادمه مدام دنبال توجیه بودم که خطر جانی داره یا اصلاً کی می‌گه تذکر من اثر داره یا نه؟ پیشدستی کرد و گفت: مگه حضرت آقا نگفت بی‌حجابی حرام شرعی و قانونیه، مگه نگفت تذکر لسانی بدین و رد بشین، تأثیر داره... 📚 بدجور گوشه رینگ گیرم آورده بود. بهم گفت: اون دختر رو می‌شناسی؟ کدوم دختر؟ همون دختر چادریه که بر خلاف همه دخترا، از این ور می‌ره! دقت می‌کنم و با هیجان می‌گم: آره… اون زهراست… ماشاالله چقدر بزرگ شده! زهرا رو چطوری می‌شناسی؟ گفت: تو خودت زهرا رو چقدر می‌شناسی؟! مگه سه سال توی روستا، زمان راهنمایی محصلت نبود؟ 🗣 ادامه دارد... 📖
یک پارت ازرمان تقدیم نگاهتون 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یازهرامادر🤍
برای کسایی که امشب دلشون شکست ولی نمی تونند کاری سه تا الهی به رقیه سلام الله بگید
ali-fani-8.mp3
21.06M
🌸دعــــــــــاۍ‌عــــــــــــــــــــــھد🌸 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ دݪتنگۍ💔 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ تنهایۍ💔 قرار‌صبحگاھے‌موݩ💕:) العجݪ‌‌العجݪ‌یآ‌صاحب‌الزماݩ 🍀
ذکر صلوات: اٰللـٌّٰهًٌُمٓ صَلِّ عٓـلٰىٰ مُحَمَّدٍ وُاّلِ مُحَمَّدٍ وٓعٓجٓلِ فٓرٰجٰهٌٓمّ🌿🌿 تعداد:۱۶۷۰ ------ ذکر روز هفته: یــــا‌رَبِّ‌الْــــعـالَمیــــن🌱🌱 تعداد:۱۰۷۰ تعداد ذکرها گفته شده را اعلام کنید با مراجعه به آیدی @Mahe_213
- جَـدیدا اوضـٰآ؏اینطـور؎شُـده‌ .. ڪه‌پِسَـره‌میـٰآد‌بہ‌مـٰآدَرِش‌میـگھ‌ ... مَـن‌ایـن دُختَـرَرو‌میخـوآم‌ . . هَـم‌نَجیـبہ‌،هَـم‌عِفَـت‌دآره‌، هَـم‌حیـٰآدآره،هَـم‌بآحِجـٰآبہِ .. بَـعدبِھـش‌میـگۍا‌َزڪُجـٰآمیـدونۍ؟ میـگھ‌خـودَم‌شیـش‌سـٰآل‌بـٰاهـٰآش‌بودَم💔 اَصـلا‌پِسـره‌رو‌بیخیـٰآل .. 🥺😔 😐؟💔🥴
‼️' مفت‌نمۍ‌ارزه‌اگہ‌توۍ‌مجازۍ‌لبخند‌ ، رو‌لباته‌و واسہ‌مامانټ‌اخم‌میکنۍ‌… منتظࢪ‌امام‌زمان؏ـج‌همچنین‌‌کسۍ‌نیستا! کسۍ‌که‌ادعاۍ‌شهادټ‌میکنہ‌ومگیھ: شهادت‌آرزومه‌،این‌رسمش‌نیست.. حواست‌هست‌رفیق!💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمتی‌از‌وصیتنامه‌شهید‌بابک‌نوری🥀 به توحسادت می کنند؛تومکن توراتکذیب می کنند؛آرام باش تورامی ستایند؛فریب مخور تورانکوهش می کنند؛شِکوه مکن مردم ازتوبدمی گویند؛اندوهگین مشو همه مردم تورانیک می خوانند،مسرورباش آن گاه ازماخواهی بود. حدیثی بود که،همیشه در قلب من وجود داشت ،ازامام پنجم 🌸⃟اللّٰھـُــم‌؏ـجِّل‌‌لِوَلیک‌الفَرَج⃟🦋
انقدر سینه میزد بهش گفتن،کمتر خودت رو اذیت کن گفت: این سینه نمیسوزه.... موقع شهادت همه جاش ترکش خورده بود به جز سینه اش....
یکی از دوستاش‌ می‌گفت : توی‌ تمام مدتی که عراق‌ بود وقتی‌ می‌خواست‌ به کربلا‌ بره روی‌ صورتش‌ چفیه می‌انداخت و‌ می‌گفت اگر‌ به نا‌محرم‌ نگاه‌ کنی‌؛‌ راه‌ شهادت بسته میشه ...🥲 🌱
تعقیبات نماز ظهر و عصر
امروز سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهانه قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثی‌ها به صیاد خمینی معروف بود و شهید خرازی او را گردان تک‌نفره مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تک‌ تیرانداز تاریخ شناخته می‌شود که تو عملیات خیبر به شهادت رسید. *شادی روح شهدا صلوات*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می گفت کاش میتونستم یك قدم بزرگ برای امام زمانم بردارم ! زد روشونش و جواب داد همین که مراقب خودت و قلبت باشی و تو مکان های مختلف جوگیر نشی و خدا یادت نره یک قدم بزرگی ِ برای امام زمان . .
بسم رب الحسین
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خار دار نفست عبور کن 🍂 –ما که نفهمیدیم تو چته، یه بار به خاطرش خودت رو میندازی زیر موتور، یه بارم بر میداری جزوه پاره می کنی. این پسره هم یه چیزیش میشه ها، مثل زمانهای قدیم، که چاپارها نامه می بردن.نشسته نامه نوشته، داده یکی بیاره. به نظر من که جفتتون خولید باهم دیگه خوشبخت میشید. آنقدر منقلب بودم که انگار حرف های سعیده را متوجه نمی شدم . –بدو سعیده یه وقت اسرا میاد تو اتاقا . بعد از رفتن سعیده، جا کلیدی قلبی رادستم گرفتم، چقدرعاشقانه بود. حس می کردم ذهنم بدون این که خودم متوجه باشم کمکم وارد استخری ازیادآرش شده است، برای نجات نیازبه یک غریق ماهروقوی داشتم. یک هفته ایی از تعطیالت نوروز گذشته بود که کمیل زنگ زد و بعداز سالم واحوالپرسی وتبریک سال جدید بالحن بامزه ایی گفت: –جامون عوض شده ها، حاال دیگه من پام بهتر شده، شما میلنگی. باخنده گفتم: –شاید این طور شده که بتونم درکتون کنم، ولی واقعا سخته ها، حاال می فهمم شما چقدر صبور بودید. آهی کشیدو گفت : –وقتی خدا دردی رو بده صبرشم میده، کاش همه ی دردها مثل درد شکستگی باشه . نفهمیدم یقه ی کدام درد را گرفته وبازبان بی زبانی شکایتش رامی کند. بی اعتنا به دردی که آزارش می دهدگفتم: ــ یه سوال؟ آرام مثل یک معلم دلسوز گفت: –شما دوتا بپرسید. –پس چرا بعضی ها وقتی مشکلی براشون پیش میاد تحمل نمی کنند و خیلی بی تابی می کنند. حتی بعضیها خودکشی هم می کنند میگن طاقت نداریم. یعنی خدا به اونها صبر نداده؟ ــ خب چون راضی نیستند. البته بعضی مشکالت که عاملش خودمون هستیم و باید خودمون رو مواخذه کنیم. ولی اونایی که عاملش خداست، باید بگیم خدایا راضیم و شکرت، وامیدوارم به درگاهت، که اگه تو بدترین شرایط هم باشم خودت حواست بهم هست. همین رضایته باعث صبر انسان میشه. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خار دار نفست عبور کن 🍂 فوری گفتم: ــ خب گاهی این رضایت داشتنه سخته دیگه. ــ بله قبول دارم. برای راضی بودن بایدبه خدااعتمادکردمثل یه کودک که به پدرومادرش اعتمادداره... راستی پاتون رو دوباره به دکتر نشون دادید؟ ــ قرار بود امروز بریم نشون بدیم، ولی دختر خالم کاری براش پیش امد دیگه گفت فردا بریم. ــ چرا فردا، من االن میام دنبالتون بریم. ــ نه، زحمت نکشید، حاال عجله ایی نیست. ــ خدا دختر خالتون رو خیر بده که نتونسته بیاد. با هم میریم دیگه...یعنی شما دلتون واسه ریحانه تنگ نشده؟ مکثی کردم و گفتم : –چرا خب، خیلی زیاد. باهمان تحکم جذاب همیشگی اش گفت: –تا یه ساعت دیگه میام، فعال خداحافظ. اصال منتظر خداحافظی من نشد. وقتی به مامان گفتم زیاد موافق نبود، با اصرار من رضایت داد. چون دلم نمی خواست معلم قهرمانم راناامیدکنم. مامان گفت: –خودم تا دم در ماشین می برمت و بهش سفارشت رو می کنم، اینجوری بهتره. نمیدانم مامان از چه نگران بود. شاید چون شناخت کافی از کمیل نداشت. وقتی کمیل مامان را دید از ماشین پیاده شد. ماشین را دور زد و منتظر ایستاد تا ما نزدیکش شویم. دیگه بدونه کمک کسی، فقط با عصا می توانستم راه بروم. بعد از سفارش های مامان حرکت کردیم. ریحانه با دیدنم از صندلیش پایین امد و خودش راتوی بغلم انداخت. محکم دربغلم گرفتمش وبوسه بارانش کردم اوهم سرش راروی شانه ام گذاشت ودیگر تکان نخورد ولی گاهی چیزاهایی با خودش می گفت. دوباره بوسیدمش و گفتم : –چی میگی ریحانم. پدرش گفت: –جدیدا یه چیزایی میگه، داره به حرف میوفته. صورتش رادر دستهایم قاب کردم و گفتم: –چقدر زود بزرگ شدی تو. کمیل نفسش را عمیق بیرون دادو حرفی نزد. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دو پارت از رمان تقدیم نگاهتون 🌿🌿🌿🌿🌿 یاعلی