eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا دستامو ول نکن ک میدونم فقط دستای ت میتونه بلندم کنه .. دستامو ول نکن ک میدونم تنها دستای ت بهم میرسه .. دستامو ول نکن ک میدونم تهش من ب ت میرسم .. دستامو ول نکن ک همیشه ت اوج ناامیدی ت میشی امیدم 🌱 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
خدا مسیرم اشتباه بود اما ت همیشه دور برگردون گذاشتی سر مسیرم ..(: ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
✨ بزرگواران‌ازروزاول‌ماه‌رمضان‌برای‌درست‌ کردن‌افطارهرروزرو‌به‌نیت‌یکی‌ازمعصومین‌ و‌بزرگان‌خداکه‌درلیست‌زیرهست‌قراربدید (نذرکنید)‌وسفره‌تون‌روپربرکت‌کنید..☺️ ✅برنامه‌سفره‌ماه‌مبارک‌رمضان: ¹‌.حضرت‌محمد(ص) ².حضرت‌فاطمه‌زهرا(س) ³.امام‌علی(ع) ⁴.امام‌حسن‌مجتبی(ع) ⁵.امام‌حسین(ع) ⁶.امام‌سجاد(ع) ⁷.امام‌محمدباقر(ع) 8.امام جعفرصادق(ع) ⁹.امام‌موسی‌کاظم(ع) ¹⁰.امام‌رضا(ع) ¹¹.امام‌جواد(ع) ¹².امام‌هادی(ع) ¹³.امام‌حسن‌عسکری(ع) ¹⁴.صاحب‌الزمان(عج) ¹⁵.حضرت‌ابوالفضل(ع) ¹⁶.حضرت‌نرجس‌خاتون(س) ¹⁷.حضرت‌زینب(س) ¹⁸.حضرت‌رقیه(س) ¹⁹.حضرت ام البنین(س) ²⁰.حضرت‌سکینه(س) ²¹.حضرت‌قاسم‌بن‌حسن(ع) ²².حضرت‌رباب(س) ²³.حضرت‌نجمه‌خاتون(س) ²⁴‌.حضرت‌معصومه(س) ²⁵.حضرت‌خدیجه(س) ²⁶.حضرت‌فاطمه‌بنت‌اسد(س) ²⁷.حضرت‌نفیسه‌خاتون(س) ²⁸.حضرت‌مسلم‌بن‌عقیل(ع) ²⁹.به‌نیت‌نذر¹²⁴هزارپیغمبر ³⁰.به‌نیت‌نذرتمامی‌شهدا به‌عنوان‌مثال.. روزاول‌به‌نیت‌سفره‌حضرت‌محمد(ص)نیت‌ میکنید‌وافطاری‌رابه‌نیت‌حضرت‌محمد صلوات‌الله‌‌علیه‌‌نذری‌میپزیدبعدفاتحه‌وسه‌ صلوات‌هم‌هدیه‌میکنیدبه‌امیدخدا🌸 ایده‌بسیارخوبیه‌تااین‌ماه‌پربرکت‌ترشود✨ 🌱 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━
گفت:دخترروچہ‌بہ‌شھادت؟ گفتم:شایددختراتوےجنگ‌شھیدنشن اماهمین‌بس‌✋ ڪھ‌از،نسل‌بعضی‌مادرهایمان چمران‌وآوینۍوسلیمانۍداریم...! ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خاردار نفست عبور کن🍂 شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم همه به کاری و من دست شسته از همه کاری همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم چو الله بود چراغم به جستجوی تو در دست ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدائی اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم. مامان با لبخند نگاهی به جمع انداخت، همه تو حال و هوای خودشان بودند. کتاب را بست و بلند شدوگفت: –بچه ها برم براتون میوه بیارم. آقا یوسفم از خواب بلند شدو گفت: –چایی داریم؟ مامان از آشپز خونه گفت: –الان دم می کنم. *آرش* فردای تعطیلات بست، نشسته بودم داخل محوطه ی دانشگاه وچشمم به در بودتا راحیل را ببینم، نیامد.باهم کالس نداشتیم، ولی مدام چشم می چرخاندم شاید...شاید.. دوستش سوگند امده بود، دلم می خواست سراغش را ازاو بگیرم ولی غرورم اجازه نمی داد. با فکر این که شایدبا خودش گفته امروز دانشگاه خبری نیست نیامده، خودم را آرام کردم. به هر سختی بود آن روز را گذراندم. فردایش می خواستم پیام بدهم که اگر دوباره نمی آید من هم نروم، ولی با خودم گفتم، شاید بهتره که صبر داشته باشم، همون چیزی که خودش خواست. امروز با هم کلاس داشتیم، روی صندلی نشستم و چشم به دردوختم. انتظارهم از دست من خسته شده بود این روز ها حرف به حرفش را با تمام سلولهای بدنم هزاران بار هجی می کردم و وقتی تمام میشدبا صبوری دوباره از نو شروع می کردم. گاهی سعیدچیزی می پرسید یا حرفی میزد ومن سعی می کردم کوتاهترین جواب را برایش انتخاب کنم. شاید حتی یک لحظه هم نمی‌خواستم حواسم ار انتظار پرت شود. با وارد شدن استاد، همه از جابلند شدیم. باخودم گفتم پس یعنی امروزهم نمی آید... آنقدر دلم برایش تنگ شده بودو فکرم پر از راحیل بود، که اصلا نمی فهمیدم استاد چه میگوید... هوای کلاس بدون راحیل انگار اکسیژن نداشت. 🌼🌼🌼🌼🌼 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خاردار نفست عبور کن🍂 سعید پرسید: –چته آرش؟ تو این دنیا نیستیا. جوابش را ندادم. او هم شروع کرد به سربه سر گذاشتنم. درآن لحظه انتظاروشوخی چه خصومتی باهم داشتند نمی دانم فقط میدانم دیگر تحمل هیچ کدام را نداشتم. رو به سعید گفتم : –دوباره تو بچه بازیت گل کرد؟ معترضانه گفت : –خیلی خوب بابابزرگ کلاس... به خاطر فقط سه سال اختلاف سنی که من بابا بزرگ بودم. البته خودش هم سه سال پشت کنکور مانده بود. عرفان که ردیف پشت ما نشسته بود کله اش را از بین ما رد کردو رو به سعیدگفت : –مگه چند سالشه بهش میگی بابا بزرگ؟ لبخندی زدم وآرام گفتم : –بیست و هفت سال ناقابل. عرفان چشم هایش گردشدو گفت : –واقعا؟ پس تا حالا کجا بودی؟ لبخندزدم. –تو لباسام...وقتی نگاه منتظرش را دیدم ادامه دادم : –جونم برات بگه پسرم، من کلا نمی خواستم وارد دانشگاه بشم، به نظرم بدون دانشگاه رفتنم میشه کارکردو پیشرفت کرد. ولی بعد از چند سال متوجه شدم، جامعه ما مدرک گراست، باید یه مدرکی داشته باشی هر چند که کارت هیچ ربطی به مدرکی که گرفتی نداشته باشه. عرفان خنده ی بی صدایی کردو گفت: –پس عقل کل هم هستی بابا بزرگ. با اشاره به سعید گفتم : –خودشم همچین کم بابا بزرگ نیستا...سه سال پشت کنکور بوده...دوباره چشم های عرفان گرد شدو گفت : –پس چرا اصلا بهتون نمیاد، چیکار می کنید پوستتونو می کشید؟ هرسه خندیدیم. استاد که مطلبی را برای یکی از دانشجوها توضیح می داد نگاهی به ما انداخت وگفت : –آقای سمیعی اونجا خبریه؟ ــ سرم را پایین انداختم و گفتم : –نه استاد. خدارو شکر از این استادگیرا نیست.بیست دقیقه‌ایی از کلاس گذشته بودومن امیدوارانه منتظر راحیل بودم . دیگر نمی توانستم در کلاس بمانم، جای خالی اش اذیتم میکرد.از استاداجازه گرفتم وبیرون آمدم. روی پله های خروجی سالن نشستم و به در چشم دوختم. چند دقیقه ایی نبود که نشسته بودم که راحیل از در وارد شد... باورم نمیشد، خیره به او از جایم بلند شدم. لبهایم به لبخند کش امد.با عجله می آمد وقتی از دور من را دید که بی حرکت نگاهش می کنم، سرعتش را کم کردو آرام به طرفم امد، من هم به پیشوازش رفتم و سالم کردم. از ذوق دیدنش انگار رفتارم دست خودم نبود. 🌼🌼🌼🌼🌼 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱🌷 حکمت 42 نهج البلاغه 📜 📌بیماری سبب ریزش گناهان وَ قَالَ (علیه السلام) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا: جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ، وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ. وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةََ. [قال الرضي رحمه الله تعالى و أقول صدق (علیه السلام)، إن المرض لا أجر فيه لأنه ليس من قبيل ما يستحق عليه العوض لأن العوض يستحق على ما كان في مقابلة فعل الله تعالى بالعبد من الآلام و الأمراض و ما يجري مجرى ذلك و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان في [مقابل] مقابلة فعل العبد، فبينهما فرق قد بيّنه (علیه السلام) كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب].   به يكى از اصحابش كه بيمار شده بود چنين فرمود: خداوند بيمارى تو را كه از آن شكوه مى كنى، سبب كاستن از گناهانت قرار داده. زيرا در بيمارى اجر و ثوابى نيست، ولى گناهان را مى ريزد، آنسان، كه برگ درختان مى ريزند. اجر و ثواب، حاصل گفتار به زبان است و كردار به دست و پاى. خداوند به سبب صدق نيت و باطن پاك، هر كس را كه خواهد، به بهشت مى برد. سید رضی مى گويد: امام (ع) راست گفته است و در بيمارى اجر و ثوابى نيست زيرا بيمارى از چيزهايى است كه آن را عوض است نه مزد. عوض در برابر دردها و بيماريهايى است كه از سوى خداوند بر بنده مى رسد، ولى اجر و ثواب در برابر عملى است كه از بنده سر زده است پس ميان عوض و ثواب فرقى است كه امام با علم نافذ و رأى صواب خويش بيان فرموده است.   ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱🌷 حکمت 42 نهج البلاغه 📜 📌بیماری سبب ریزش گناهان وَ قَالَ (علیه السلام) لِ
🔸تفسیر حکمت 42👇 امام (ع) به يكى از يارانش كه بيمار بود فرمود: «جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطًّا لِسَيِّئَاتِكَ...»: امام (ع)، براى صحابى خود، بدانچه امكان داشت دعا فرموده است، كه همان از بين رفتن گناهان به وسيله بيمارى است، اما براى او اجر و مزد نخواسته است، با اين استدلال كه بيمارى پاداش ندارد. راز مطلب اين است كه اجر و پاداش در گرو كارهايى است كه بايد انجام گيرد، همان طورى كه امام (ع) با اين بيان اشاره فرموده است: براستى كه پاداش در گفتار و... پاهاست. امام (ع) عبارت: «اقدام (پاها)» را از اقدام به عبادت، و همين طور، هر ترك عادتى كه مانند روزه گرفتن و امثال آن به منزله انجام كارى مى باشد، كنايه آورده است. و ليكن بيمارى نه كار بنده است و نه ترك عملى كه معمولا انجام مى گيرد. امّا اين كه بيمارى، گناهان را از بين مى برد به دو جهت است: 1-  براستى نيروى شهوت و غضب بيمار، كه ريشه تمام گناهان و مفاسد است شكسته و سست مى شود. 2-  اقتضاى بيمارى اين است كه انسان، در آن حال، با توبه و پشيمانى از گناه به طرف پروردگارش باز مى گردد و تصميم بر ترك آن قبيل كارها مى گيرد، همان طورى كه خداى تعالى فرموده است: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ...». به اين ترتيب آن گناهانى كه در حقيقت نفس جايگزين نشده اند، بزودى از بين مى روند، و گناهانى كه به صورت ملكه در آمده اند، بسا كه در طول بيمارى، با ادامه پشيمانى و بازگشت به جانب خدا، برطرف مى گردند. امام (ع) كلمه «حطّ: نابودى» را براى نابودى گناهان استعاره آورده از باب تشبيه -در قدرت نابودسازى و زدودن- به محو كردن اوراق كتاب. آن گاه امام (ع) با عبارت: «انّ اللّه...» بر اين نكته توجه داده است كه هرگاه بنده خدا -با صدق نيّت و با قلبى پاك- رنج بيمارى خود را به حساب خدا بگذارد، اين خود، زمينه رسيدن اجر و پاداش بر او شده و باعث ورود او به بهشت مى گردد. و از بين بردن ملكاتى كه با قصد قربت به خدا همراهند نيز وارد در اين قسمتند. سيد رضى -خدايش رحمت كند- مى گويد: «مقصود امام (ع) اين است كه بيمارى خود پاداشى ندارد، زيرا بيمارى از قبيل چيزهايى است كه سزاوار عوض دادن است، از آن رو كه فعل خداى متعال از بيمارى و درد و نظير اينها نسبت به بنده عوض دارد، اما مزد و پاداش تنها در برابر كارى است كه بنده انجام مى دهد، بنا بر اين امام (ع) فرق بين عوض و پاداش را بر اساس علم فراوان و انديشه رساى خود بيان كرده است». سخن سيد رضى -رحمة اللّه علیه- به روش مذهب معتزله است. ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🔆امام به فكر شيعيان است در اعلام الورى طبرسى مى نويسد كه عبدالله بن سنان گفت : براى هرون الرشيد لباسهاى فاخر و گران قيمتى آورده بودند هارون آنها را بعلى بن يقطين وزير خود بخشيد و از جمله آن لباسها دراعه بود از خز و طلا بافت كه بلباس پادشاهان شباهت داشت على بن يقطين آن لباسها را باضافه اموال زياد ديگرى براى موسى بن جعفر عليه السلام فرستاد. حضرت دارعه را توسط شخص ديگرى غير كسيكه آورده بود براى خودش فرستادند على بن يقطين از پس فرستادن دراعه بشك افتاد و علت آنرا نميدانست حضرت در نامه اى نوشتند دراعه را نگهدار و از منزل خارج مكن يك وقت مورد احتياج تو واقع ميشود على بن يقطين آنرا نگهداشت . پس از چند روز بر يكى از غلامان خود خشم گرفت و او را از خدمت عزل كرد همان غلام پيش هرون الرشيد سخن چينى نمود كه على بن يقطين قائل بامامت موسى بن جعفر عليه السلام است و خمس اموال خود را در هر سال براى او مى فرستد و همان دراعه ايكه اميرالمؤ منين باو بخشيدند براى موسى بن جعفر عليه السلام در فلان روز فرستاده . هرون بسيار خشمگين شد. گفت بايد اين كار را كشف كنم هماندم فرستاد از پى على بن يقطين ، هنگاميكه حاضر شد گفت چه كردى آن دراعه ايكه بتو دادم ؟ گفت در خانه است و آنرا در پارچه اى پيچده ام و هر صبح و شام باز مى كنم و نگاه مى نمايم و از لحاظ تبرك آنرا مى بوسم . هرون گفت هم اكنون آنرا بياور. على بن يقطين يكى از خدام خود را فرستاد و گفت در فلان اتاق داخل فلان صندوق دراعه اى در پارچه پيچيده است فورا بياور غلام رفت و آورد. هرون ديد دراعه در ميان پارچه اى گذاشته شده و عطر آلود است خشم او فرونشست و گفت آنرا بمنزل خود برگردان ديگر سخن كسى را درباره تو قبول نميكنم و جايزه زيادى باو بخشيد. غلامى را كه سخن چينى كرده بود دستور داد هزار تازيانه بزنند هنوز بيش از پانصد تازيانه نزده بودند كه مرد. 📚كشكول بحرانى ، ج 2، ص 132 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
🌸#پارت چهارم 🌸 برای ایشان، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالِمه غیر معلَّمه، عار
🌸 پنجم 🌸 ازدواج و همسر حضرت زینب (س) حضرت زینب (س) با عبداللَّه جعفر (پسر عموی خود) ازدواج کرد. برخی از مورخین تاریخ این ازدواج را سال هفدهم هجری می‏ دانند. (زینب کبری عقیله بنی هاشم ،حسن الهی،ص76) فرزندان حضرت زینب (س) در برخی منابع از چهار پسر به نام های:علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم به عنوان فرزندان زینب(س) و عبدالله نام برده شده است. (ابن الاثیر، أسد الغابة، 1409ق، ج6، ص133) عون و محمد در واقعه کربلا به شهادت رسیدند. (مفید، الارشاد، 1372ش، ج2، ص125 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─