eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.6هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
64 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
که عشـق در راه است ؛ و عاشقی فضیلت انسان ..🤍 یا ابا‌اصالح المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) #سلام‌ب
تنهــــاترین امامِ زمین، مقتدایِ شهــــر، تنها چه می‌کنی؟💔 تو کجایی؟ کجایِ شهر..؟ تو گریه می‌کنی و صدایت نمی‌رسد؛ گم می‌شود صدایِ تو،😔 در خنـــده‌هایِ شهــر.. ای‌ظهورت‌دردهارابهترین‌درمان ، بیا💚 العَجَــل‌یامولا...❤ ┅═┄⊰༻ @MajaninalHossein༺⊱┄═┅
🌸 صد مرتبه ذکر یا ذالجلال والاکرام در روز یک‌شنبه و هدیه به ساحت مقدس حضرت علی علیه السلام وحضرت فاطمه سلام الله 🌸اگر کسی می خواهد رفع گرفتاری دشوارش برطرف گردد روزی در سجده ۲۱ مرتبه « یا. ذوالجلال و الاکرام» را بگوید 🌸مدامت بر این اسم، باعث پیدا کردن بزرگی و حشمت است در بین مردم. ✨اللهم عجل لولیک الفرج
اعطای «نشان فتح» به سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه توسط فرمانده کل قوا در پی عملیات درخشان «وعده صادق» ┅═┄⊰༻ @MajaninalHossein༺⊱┄═┅
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
نوش‌جونت‌باشه‌سردا‌ر.. به‌شما‌بیشتر‌از‌اینا‌میرسه..✌️🏻🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
roohallah-kazemzadeh-3.mp3
5.79M
هَر اَذانی کِه می وَزَد پَنجِرِه ها باز میشَوَند...✨🌱 ┅═┄⊰༻ @MajaninalHossein༺⊱┄═┅
تعقیبات نماز مغرب و عشا ┅═┄⊰༻ @MajaninalHossein༺⊱┄═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ سلام حضرت مهربانی ، مهدی جان به لطف خدا خواهید آمد ... به همین زودی ... به همین نزدیکی ...
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
#بســـــم_اللّہ رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا 🌺 #قسمت هفتم ماه اول سال را بدون امام جماعت نماز میخو
رمان عاشقانه مذهبی 🌺 هشتم فردای همان روز با ذوق رفتم نمازخانه و کیفم را صف اول گذاشتم. جواب را نوشته بودم. خواستم بنشینم که دیدم یک سوسک نسبتا بزرگ روبرویم ایستاده! زنده بود اما حرکت نمیکرد. من و بغل دستی هایم با دیدنش عقب پریدیم، کم کم تمام بچه ها ماجرا را فهمیدند و هیچکس حاضر نشد در صفها بنشیند. خانم پناهی-معلم پرورشی مان- هم ترسیده بود. حاج آقا که سرجایش نشسته بود، متوجه ماجرا شد. نگاهی به ما که ترسیده بودیم انداخت و سرش را تکان داد و بلند شد. روبه من که از همه جلوتر ایستاده بودم کرد و گفت: یه دستمالی چیزی میدین که اینو برش دارم؟ سریع یک دستمال از جیبم در آوردم و دادم دستش. به طرف سوسک رفت که بگیردش؛سوسک در رفت و دوید بین بچه ها! صدای جیغ بچه ها بلند شد. همه کیفشان را گرفته بودند و جیغ کشان فرار میکردند و حاج آقای باحال ما هم دستمال به دست بین بچه ها دنبال سوسک میدوید. صحنه به قدری خنده دار بود که بین جیغ هایمان از خنده ریسه میرفتیم. بالاخره حاج آقا پایش را روی سوسک گذاشت و آن را از نمازخانه بیرون انداخت. بعد از نماز ظهر، میکروفون را از مکبر گرفت و گفت: همه اینها مخلوقات خداوندند. ترس ندارن که! البته خانوما کلا از سوسک میترسن!… نمازخانه از خنده بچه ها روی هوا رفت. هرچه میگذشت بیشتر به این نتیجه میرسیدم که این طلبه با بقیه طلبه ها فرق دارد… 🌸ادامه_دارد🌸 ┅═┄⊰@MajaninalHossein༺⊱┄═┅