روایتی جالب از همسر #شهید «مصطفی صدرزاده»
🔹میگفت چند روز پیش به قاب عکسش نگاه کردم و گفتم: آقامصطفی! حسابش دستته چند شاخه گل بدهکاری!؟ آخه مصطفی رسمِ محبتش این بود که لااقل هفتهای یکبار برام شاخه گلی میخرید و هدیه میداد…
🔹فاطمه از اونور اتاق گفت: مامان! خرج بابا زیاد میشه! اگر بخواد همهٔ این مدت رو جبران کنه باید یه دستهگل شیک برات بفرسته!
🔹امروز صبح بدون هیچ برنامهٔ قبلی از جایی زنگ زدن و دعوتمون کردن برا مراسم بزرگداشت مصطفی. به محض ورودمون به مراسم، یک نفر با این دستهگل جلو آمد و گفت این رو آقامصطفی برای همسرش فرستاده!
🔸اینکه میگن شهدا زنده هستند، به اعتبار لفظ و کلام و تشبیه و استعاره نیست. شهدا صرفا ناظر نیستند، حاضرِ فعالاند؛ مثل همین شهید مصطفی صدرزاده.
🔸به قول همسرش، آقامصطفی در لحظهلحظه زندگی با آنهاست و حضورش را کاملا ملموس احساس میکنند....
🥀قسمتی از وصیتنامه #شهید:
گر به فیض #شهادت رسیدم، خدای ناکرده هیچ سازمان یا ارگانی را مقصر ندانید.
هروقت به سر قبرم آمدید یک روضه از حضرت علی اکبر(ع) و یا حضرت زهرا(س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید.هروقت قصد داشتید خیری به بنده برسانید آنرا به هیئات مذهبی به عنوان کمک بدهید.از خواهران و خانواده آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم.در کفنم یک سربند یاحسین(ع) و تربت کربلا قرار بدهید.تا می توانید برای ظهور حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.هم به خانواده و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و… پیرو ولایت فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم آسید علی آقا را تنها نگذارید.امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود ان شاالله
مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر
چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم
سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام
سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین ع
#بسیجی_حسین_معزغلامی🌷🌷🌷💔🥀😔🕊🕊
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
_روبه سوریه کردوگفت:
بیا این عروسکهایم مال تو!!
حالا داداشمو پس میدی!؟🥺
#شهید احمد مشلب.🤍
#برادرشهیدم
💠یک روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی داخل اتاق شد. گفتم فرمانده چه خبر؟ کجا بودید که اینطور خاکی و گلی شدید؟
لبخند ملیحی زد و نشست. میدانستم از گفتن موضوع خودداری می کند.
چند روزی این ماجرا تکرار شد تا اینکه یک شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم می برد و چرت می زدم که یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمانم رد شد وسوسه شدم و سایه را تعقیب کردم تا بفهمم چه خبر است.
دنبالش رفتم دیدم حجت مشغول نظافت حیاط و سرویس های بهداشتی است.
خجالت کشیدم و دویدم سمتش، خواستم ادامه کار را به من بسپارد، گفتم شما فرماندهی این کارها وظیفه ماست که نیروی شما هستیم، جواب داد کاری که برای رضای خدا باشد جایگاه انسان را تغییر نمی دهد من این کار را دوست دارم، چون می دانستم بچه ها اجازه انجامش را نمی دهند قبل از نماز صبح و توی تاریکی انجام می دهم.
از خودم خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری...
#شهید حجت باقری
#شهدای_فارس
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#شب_جمعه
- اگه سوره #جمعه بخونه، کفاره گناهاشه (مابین دو جمعه)...
- اگه واقعه بخونه، همنشین #امیرالمومنین -ع- می شه...
- اگه اسراء بخونه، در رکاب #امام_زمان -عج- می شه...
- اگه کهف بخونه، #شهید می شه یا با #شهدا محشور می شه...
#شبجمعهاستهوایتنکنممیمیرم🌙
https://eitaa.com/MajaninalHossein
#شـــهـیـــدانــه🥀🥀
_دخترࢪی بود ڪہ پدرࢪش #شهید شد؛
#دانشگاه ڪہ قبول شد،
همہ گفتند: با #سهمیہ #قبول شده.!
ولے هیچوقت نفهمیدند .. ڪلاس اول،
وقتےخواستند بہ او یاد بدهند ڪہ ؛
بنویسد ٫بابا٫ یڪ هفتہ درࢪتب سوخت.!💔🖐🏼
#نگید_سهمیه_داره_یکم_درکش_کنید
💢 #شهید محمدعلی اسفندیاری ( بابل) #شهادت : ۲۳ #اردیبهشت ۱۳۶۴_چنگوله:
.
📩 قسمتی از وصیت نامه :
ای کسبه ای بازاریها! عرصه زندگی را بر مردم شهید پرور تنگ نکنید با گران فروشی و احتکار مردم را از انقلاب بدبین نکنید با این مردم خوب تا کنید که اگر چنین نکردید فردای قیامت ما شهداء دامن شما را خواهیم گرفت و خون خود را از شما می خواهیم ما می دانیم که افرادی در بازار مسلمین هستند که در لباس دین و متدین بودن ؛ خود خون این مردم شهیدپرور را می مکند که خدا اینگونه افراد را لعنت کندانشاالله.
.
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮
@MajaninalHossein
─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
ڪاش...
خنثے ڪردنِ نفس را هم
یادمـــــان مےدادیـد...
مےگوینــــــد :
آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد
#عاشق مےشویم
عاشق کہ شدے، #شهید میشوے...
╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮
@MajaninalHossein
─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
میگفت خدا آدمایی رو که دوست داره
رو زمین نگه نمیداره.. :)🖤!"
#بک_گراند ‖ #شهید ‖ #ابراهیم_رئیسی
┅═┄⊰༻ @MajaninalHossein༺⊱┄═┅
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
قسمت ۳
#هوالعشق
#روز_های_بی_قراری
ساعت۶/۴۰دقیقه عصر است.
دوباره به اتاقمان برگشتم٬اما اینبار با سری زخمی نه بهتر است بگویم با دلی زخمی٬
اما مگر خودم رضایت ندادم ؟
مگر تمام این جمع گریان رضایت ندادند؟پس این شیون و زاری برای چه بود؟علی من نمرده است #شهید شده است آری شهید... یادم است آن روز را...
-اخه فاطمم چرا اینطور میکنی ؟
-.....
-حرف نمیزنی دیگه خانوم هان؟
-علی بسه چی داری میگی؟ما تازه یه ساله ازدواج کردیم من نمیخوام...
-تروخدا گریه نکن جان علی گریه نکن عزیزم
-علییی تروخدا نرووو ازت خواهش میکنم نرو من نمیتونم من میمیرم بخدا میمیرم؛اصلا تو که میخواستی بری چرا ازدواج کردی این دل منم عاشق کردی هان؟چرااااا؟
دست هایش را دور شانه های لرزان گره زد و آرام درگوشم زمزمه کرد.
-بخاطر بی بی زینب فاطمم به خاطر حرمت شیعه و حفظ انسانیت عزیزکم
-ولم کن علی یعنی هیچکس جز تو نمیتونه مدافع اینا باشه؟ببین علی ادما...
حرفم نصفه ماند و چشم های علی به سرخی زد اشک حلقه شده اش وجودم را لرزاند..
-فاطمه خانومم فکر نمیکردم اینو بگی عزیز٬یادت نرفته شرط ازدواجت با من چی بود؟تو علی باش تا فاطمت باشم؟فراموش کردی؟
-وای علی نکنه تو فکر میکنی من دلم با بی بی نیست؟بقرآن قسم هسسست فقط ٬فقط ...
-فقط چی فاطمه؟
-فقط دوست دارم...
شانه های علی من لرزید بغض مردانه اش سرباز کرد و پریشانم کرد.کنارش نشستم دست های قویش را گرفتم سرش را که بالا اورد نفسم رفت چشمانش کاسه خون بود انگار اوهم بر سر این دوراهی مانده دوراهی من یا شهادت...
به یاد آن روزها اشکانم جاری میشود و دستانم میلرزد دوباره این سرم لعنتی را به من وصل کردند اه ..
جان بیرون رفتن نداشتم به من گفته بودند پیکر وجودم در مرز مانده و آن پست فطرت ها درقبالش هزینه سنگینی میخواهند..
خدا لعنتشان کند .
آلبوم خاطرات جلوی چشمانم آمد آن را برداشتم و ورق زدم
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده: نهال سلطانی
┅═┄⊰༻ @MajaninalHossein༺⊱┄═┅
🏷 #مامان دعا کن من #شهید شم 🇮🇷
▪️مادر شهید : هر وقت مهدی از جبهه می اومد بهم میگفت: «مامان وقتی دوستانم شهید میشوند گوشم را کنار دهانشان میبرم ببینم در آخرین لحظات چه میگویند»، میگفت «آخرین حرفی که دوستان شهیدم زمزمه میکردند «حجاب» بود. نمیدانم واقعا این زنهای بیحجاب مسلمانند، خدا کند من شهید شوم دیگر این صحنهها را نبینم. طاقت ندارم.
▪️مهدی گاهی میگفت : «مامان دعا کن من شهید بشم»، میگفتم آخه مادر اگر همه شهید بشن پس کی این انقلاب را نگه داره. میگفت «نه، اگر من شهید نشمم، چون فرمانده هستم، مرا میبرند پشت این میزها و از آن بالا پرت میکنند توی جهنم، ممکن است خدایی ناکرده نادانسته کار اشتباهی انجام دهم که دیگر ندانم جواب خدا را چه بدهم»...بهمن ۱۳۶۴ ترکش خمپاره مهدی رو تو فاو شهید کرد.
🔻 #شادی روح #سردار #شهید مهدی ملکی #فرمانده #توپخانه #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا #صلوات.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
💢 #بوی_بهشت
🎂 #تولدت_مبارک_آقا_کمیل
🏠اینجا خانه ای است که از دل آن
فرمانده تخریب لشکر ویژه۲۵ کربلا پرورش یافت.واقعا نمیشود آن همه زیبایی را در چند خط وصف کرد .زیبای و صفای مادر کمیل را ، سادگی و گرمای خانه را ؛ طمع چای دستانی که روزگاری شهید پروراند ...چند فریم از آن همه عشق را برای آیندگان ثبت کردم و تقدیم نگاه پرمهرتان میکنم.
📆 ۱۰ شهریور #سالروز #ولادت #سردار ۲۲ ساله ی #لشکر ۲۵ #کربلا که بیش از ۷ سال در #جبهه ها بود و شش مرحله مجروح گشت.بیاد #فرمانده #تخریب #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا سردار #شهید کمیل ایمانی...
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید