هدایت شده از تبادلات .
رمانی پر از نفرت و حمایت و عشق
حمایت یک مرد شریف از پسرکی که در کودکی، زندگی شیرینش با یک حادثه تصادف عمدی به طمع تلخی شکل گرفت.
و اینک او دارد با فراز فرود های زندگی اش مبارزه میکند.
تیکه متن هایی از رمان#گم_گشته_راه👇🏻
بعد تو سرپناه دیگه ای دارم؟.... 🙃💔
رفتم تو سلولش...
با اون دختر بیچاره چی کار داری؟... 😡💔😰
به خدا من جاسوس نیستممممم...🥺💔
هه انتظار داری بهت بگم بابا؟...😏
مراقب باشید آقا رسوللللللل... 😱
این پسر چند سالشه که انقدر فشار عصبی روشه؟
مامان سپیدهههه... 😱💔
فیلم زجر کشیدن رو فرستادم برای خواهرش... 😈
رفتم سمت مزار مامان سپیده تا باهاش دردو دل کنم... 💔🥀
نمیتونی با حبس کردنش مانع رفتنش بشی...!
محمود برگشته!... 😔
که پلیسی نه؟ 😈دارم برات آقا پلیسه!... 😈
درست حدس زدین اون جاسوسه😔
سیگار نیمه سوخته ام گذاشتم روی دستش...😈🚬
داداش لسول من میتلسم!... 🥺😰
سهیللللل!!!! بازم کنننن قطار داره میادششششششش!... 😰😡
خدااااااااا...
جز صدای انفجاز چیزی نشنیدم و سیاهی مطلق... 🖤
برای خوندن رمان #گم_گشته_راه
بزن روی لینک زیر👇🏻
https://eitaa.com/RomanGomgashterah