#داستان_پیر_مرد_و_کوزه_ ترک _خورده
روزی پیرمردی دو کوزه داشت که هر روز با آنها از رودخانه آب میآورد. یکی از کوزهها سالم بود، اما دیگری ترک داشت و نصف آبش در مسیر به خانه میریخت.
کوزه ترکخورده همیشه شرمنده بود و از پیرمرد عذرخواهی میکرد که نمیتواند مثل کوزه سالم خدمت کند.
پیرمرد لبخندی زد و گفت: “آیا متوجه شدهای که در مسیری که تو میآیی، گلهای زیبایی روییدهاند؟ من همیشه بذر گلها را در این مسیر کاشتهام، چون میدانستم که تو آب را به آنها میرسانی. این گلها باعث زیبایی خانهام شدهاند، و این تنها به لطف ترکهای توست.”
پند: هر انسانی در کنار نقصهایش، ویژگیهای منحصر به فردی دارد که میتواند دنیا را زیباتر کند. مهم این است که به جای تمرکز بر نقصها، از تواناییهای خود برای خدمت به دیگران استفاده کنیم.