eitaa logo
مَڪـرُوبْ
1.1هزار دنبال‌کننده
663 عکس
491 ویدیو
1 فایل
- توهمانی‌که‌قطعاًبعدمرگ‌هم یادت‌تضمین ِآرامش ِاین‌دل ِمکروبه‌است . - تلفیقی‌ازعشق‌،ُمذهب ! - کپی؟فرهنگ‌فوروارد‌لطفاً . - شنوای‌ ِ‌حرفاتون : https://harfeto.timefriend.net/17400075816339
مشاهده در ایتا
دانلود
..
مَڪـرُوبْ
..
خجالت‌ میڪشم اسمم‌ را‌ گذاشته‌ ام:منتظر... امّا زمانۍ که دفتر انتظارم‌ را‌ ورق میزنۍ می‌بینی ؛ فضاۍ مجازۍ را بیشتر از امامم‌ میشناسم، حتۍ گاهۍ صبح آفتاب‌ نزده آنها را چِک‌ میڪنم،اما عهدم را نه!
__
مَڪـرُوبْ
__
عَزیـزِ فاطِـمـه تا کِـی به هَـر دَری بِـزَنَــم؟ بیا،بیا که دِگَـر دَر به دَر شُـدَن کافـیست... تو رحم کن به دلی که فقط تو را دارد   به من سری بزن، این خون‌جگر شدن کافیست...
..
سلام؛ بریم که گذارش لحظه به لحظه تولد اقا صاحب الزمان(عج)رو داشته باشیم🌿 .
مَڪـرُوبْ
سلام؛ بریم که گذارش لحظه به لحظه تولد اقا صاحب الزمان(عج)رو داشته باشیم🌿 .
1 اول میخوایم ببینیم مادر آقامون کی بودن و چطور وارد خاندان امامت و در آخر مادر امام زمان مون شدن❤️🦋 همین اول بگیم که نام مادر آقا در ابتدا ملیکا و بعد از مسلمان شدن شون به نرگس یا نرجس تغییر کرد😇🍃 ما توی داستان مون با نام نرگس از ایشون صحبت میکنیم🌷 نرگس دختر یَشوعا فرزند قیصر روم بود که نسب مادرش به ( شَمعون الصَّفا ) وصی حضرت عیسی میرسید✨🌹 وقتی که نرگس به ۱۳ سالگی رسید ، پدر بزرگش ، قیصر ، تصمیم گرفت تا اون رو به عقد یکی از نوه هاش که پسر عموی نرگس میشد در بیاره😄🌱 برای همین دستور داد سیصد نفر از کشیشان و راهبان 👳🏻‍♂( منظور عابدان و روحانیون مسیحی) از نسل حواریین ( که شاگردان حضرت عیسی بودن ) و همچنین از بزرگان روم🤵🏻نهصد نفر رو دعوت کرد و سرلشکران و فرماندهان و سرکردگان عشایر رو که چهار هزار نفر میشدند هم به این مجلس دعوت کرد♥️🕊 پس نشون میده جشن خیلی بزرگی بوده😲💐
مَڪـرُوبْ
#گزارش_لحظه_به_لحظه #قسمت 1 اول میخوایم ببینیم مادر آقامون کی بودن و چطور وارد خاندان امامت و در آخ
ولادت 😍🌱 2 همون شب نرگس در عالم رویا خواب حضرت عیسی رو دید که با شمعون و عده ای حواریین توی صحن قصر جمع شدن بعد در همون مکانی که صبح به دستور قیصر چهل پله گذاشته شده بود ، به دستور حضرت عیسی یه منبری گذاشتن که سر به آسمون داشت. (یعنی خییلی بلند بود که تهش معلوم نبوده🤯🌱) بعدش پیامبر ما و امام علی و عده ای فرزندان شون همراه با یک جوون وارد قصر شدن🌷 حضرت عیسی به احترام اون حضرت از جا برخاستن و نزدیک رفتن و بهشون دست دادن و حضرت محمد رو در اغوش گرفت❤️🌸 پیامبر به اون جوونی که همراه شون اومده بود اشاره کرد و به حضرت عیسی گفتن: ای روح الله، من برای خواستگاری دختری از نسل وصی تو شمعون برای فرزندم ابومحمد آمده ام ( منظورشون آقا امام حسن عسکری هست☺️💐 ) حضرت عیسی با شنیدن این حرف پیامبر به شمعون گفتن : عزت و شرف برتو روی آورده😍نسل خود را با نسل محمد پیوند بده🌿 شمعون هم گفت قبول کردم😄🕊 وقتی شمعون جواب مثبت داد ، پیامبر از اون منبر بالا رفتن و خطبه ی عقد نرگس و پسرش امام حسن عسکری ( علیه السلام ) رو خوندن و ائمه و مسیح و حواریین شاهد ازدواج این عروس و دوماد بودن😍✨♥️ +شیرینیش کو؟😂
مَڪـرُوبْ
#گزارش_لحظه_به_لحظه ولادت 😍🌱 #قسمت 2 همون شب نرگس در عالم رویا خواب حضرت عیسی رو دید که با شمعون و ع
3 ولادت 😍🌱 ۱۴ شب بعد از درخواست نرگس از قیصر و ملایمت با اسیران مسلمان ، حضرت زهرا (سلام الله علیها) اومدن پیش نرگس تاازه حضرت مریم هم همراه هزاار کنیز بهشتی در خدمت شون به دیدار نرگس رفتن😇🌸 حضرت مریم به نرگس گفتن: ای نرگس، این بانو سیده ی زنان عالم و بهترینِ بانوان ، حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادر شوهر توست🌼✨ وقتی نرگس اینو شنید ، دیگه طاقت نیاورد و سر به دامان حضرت زهرا گذاشت و بسیار گریه کرد😭و درباره ی همسرش ( امام حسن عسکری) سوال کرد که چرا به دیدارش نمیان و از دوری شون بیمار شده حضرت زهرا فرمودن: فرزندم چگونه به دیدن تو آید در حالی مسیحی هستی و خواهرم مریم هم از مذهب تو بیزاری میجوید . اگر میل داری من و مسیح و مریم از تو خوشنود و راضی شویم و فرزندم حسن به دیدارت آید این کلمات را بخوان : { اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله}🌼✨ نرگس که شوق دیدار همسر ، وجودش و فرا گرفته بود گفت: { اشهدن لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله }🌸🍃 بعد حضرت زهرا با خوشحالی نرگس رو در آغوش گرفتن و فرمودن : ای نرگس، از هم اکنون منتظر آمدن حسن باش که به دیدار تو خواهد آمد🦋
مَڪـرُوبْ
#قسمت 3 #گزارش_لحظه_به_لحظه ولادت 😍🌱 ۱۴ شب بعد از درخواست نرگس از قیصر و ملایمت با اسیران مسلمان
ولادت 😍🌱 4 از این به بعد فصل جدید زندگی نرگس شروع میشه😄🌸 بشر بن سلیمان برده فروش یکی از شیعیان و همسایه های امام هادی (علیه السلام) در سامرا بود . یک شب غلام امام هادی اومد پیش بشر و گفت که امام هادی کارت دارن بشر سریع آماده شد و رفت خدمت امام هادی. وقتی رسید ، امام هادی رو دید که با پسرشون امام حسن عسکری (علیه السلام) صحبت میکنن و خواهرشون حکیمه هم پشت پرده ای نشستن🌱 امام هادی به بشر فرمودن: ای بشر ، تو از فرزندان ابو ایوب انصاری هستی و ولایت اهل بیت همیشه در خاندانتان بوده و شما معتمدان ما هستید . من تو رو برای خرید کنیزی میفرستم و سِری رو به تو خبر میدم که سرفراز و نورانی خواهی شد و ولایت افزون خواهد گردید💐 بعد امام هادی نامه ای به خط و زبان رومی نوشتن و مهر زدن . و کیسه ای زرد بیرون آوردن که در اون ۲۲۰ دینار بود و به بشر دادن و فرمودن: این کیسه را بگیر و به شهر بغداد مسافرت کن و در ظهر فلان روز کنار رودخانه ی دجله برو . وقتی که رسیدی قایق های اسیران به بغداد میرسن و کنیزا رو میفروشن . اونجا عمرو بن یزید و پیدا کن و تمام روز از دور حواست بهش باشه تا وقتی که کنیزی رو با صفاتی که برات میگم بیاد . اون کنیز دوتا لباس حریر ضخیم روی هم پوشیده🌷 اون کنیز بر خلاف کنیزای دیگه اجازه نمیده که اون رو بفروشن و خریداران صورتش رو ببینن و با صدایی ناله مانند به زبان رومی میگه : وای از شکستن حرمت و آبروی من😔 در همون لحظات یکی از خریداران نزدیک میشه و به فروشنده میگه : عفت این کنیز میل منو به خرید او بیشتر کرد و حاضرم ۳۰۰ دینار طلا برای خرید او بپردازم 😲 اما اون کنیز رومی به اون شخص خریدار به زبان رومی میگه : اگر در لباس سلیمان بن داوود ظاهر شوی و ملکی همچون او داشته باشی ، هرگز به تو رغبت نخواهم کرد . پس بر مال خود رحم کن و آن را بر باد مده!!💥 عمروبن یزید به کنیز خواهد گفت : پس چیکار کنیم ؟😐 من باید تو رو بفروشم🙄 اون کنیز میگه : چرا عجله میکنی؟ من باید خریداری پیدا کنم که قلبم به امانت و وفای او اطمینان یابد🌹 ✨در اون هنگام تو نزدیک برو و بگو : من نامه ای از یکی از بزرگان دارم که اون رو به زبان و لغت رومی نوشته و صفاتش رو توضیح داده . این نامه رو به کنیز بده تا در گفتار صاحب نامه فکر کند و اگه راضی شد ، من وکیلم اون رو خریداری کنم🌸🍃
مَڪـرُوبْ
#گزارش_لحظه_به_لحظه ولادت 😍🌱 #قسمت 4 از این به بعد فصل جدید زندگی نرگس شروع میشه😄🌸 بشر بن سلیمان برد
ولادت 😍🌱 5 اون کنیز که کسی جز نرگس نبود ، خییلی خوشحال بود و میخندید وقتی که توی اقامتگاه بودن ، بشر دید که کنیز نامه ی امام هادی رو از آستین بیرون آورده و به صورت و چشماش میذاره بشر خییلی تعجب کرد و بهش گفت: آیا نوشته ای که صاحب آن را نمیشناسی انقدر دوست داری😳! نرگس سرگذشت عروسیش و سقوط صلیب ها و عقدش توسط پیامبر و دیدار با حضرت زهرا و امام حسن عسکری رو براش توضیح داد💚🌱 بشر پرسید : عجیبه🧐تو رومی هستی اما به زبان عربی هم صحبت میکنی!؟ نرگس هم گفت : آره ، جدم قیصر منو خیلی دوست داشت و در تعلیم من تلاش میکرد اون زنی رو که چندین زبان میدونست معلم من کرد و صبح و عصر زبان عربی یاد میگرفتم تا تونستم با این زبان گفتگو کنم🌹 فردای اون روز شعر همراه نرگس به سامرا اومدن و نزد امام هادی رفتن🦋 ✨امام هادی (علیه السلام) به نرگس فرمودن : عزیز بودن اسلام و ذلیل شدن نصرانیت و شرافت اهل بیت چگونه به تو نشان داده شد؟🍃 نرگس گفت : یابن رسول الله، چگونه آنچه را که از من آگاه ترید برای شما توضیح بدم؟💐 امام هادی فرمودند : دوست دارم هدیه ای به تو بدم ، ده هزار درهم رو میخوای یا بشارتی که تو رو به شرافت ابدی سرفراز خواهد کرد⁉️ نرگس که مسیر طولانی از روم تا سامرا رو در انتظار این بشارت اومده بود گفت : بشارت رو میخوام:)🌸 💥امام فرمودند : به تو بشارت میدهم فرزندی را که شرق و غرب دنیا را مالک میشود و زمین را پر از عدل و داد میکند ، همچنان که پر از ظلم شده باشد❤️🌿 نرگس پرسید : پدر آن فرزند کیست؟ حضرت فرمود: آن فرزند از کسی است که پیامبر در فلان شب تو را برای او خواستگاری کرد💛🕊 آیا به یاد می آوری که مسیح و وصی او ، تو را به عقد چه کسی در آوردند؟! 🌺نرگس گفت: به عقد فرزند شما امام حسن ( علیه السلام)☺️☘ امام هادی فرمودند : آیا او را میشناسی؟ گفت : چگونه همسرم را نشناسم! از آن شبی که به دست حضرت زهرا مسلمان شدم تا دیشب، شبی نبوده که به ملاقات من نیاید...💫 بعد امام هادی به غلام شون گفتن : حکیمه را نزد من بیاور🌱 وقتی حکیمه اومد ، حضرت فرمود : ای خواهر ، این است آن کسی که خبرش را به تو داده بودم❤️ حکیمه از خوشحالی نرگس و در آغوش گرفت🤗💛 امام هادی فرمود : ای حکیمه ، او را با خود ببر و احکام اسلام را به او بیاموز🌼زیرا این دختر همسر فرزندم حسن و مادر آخرین امام است . . .😍🧡