مَڪـرُوبْ
_
خلق دو جهانست گرفتار تو، لیکن ؛
در هر دو جهان نیست گرفتارتر از من .
مَڪـرُوبْ
_
علیﷻبهجایخودحتیبهخاکپایقنبرش ؛
هرکسیشکمیکندشکمیکنمبرمادرش .
مَڪـرُوبْ
_
کسی که مست علــےﷻ گشت اینچنین برود ؛
کِشان کِشان به بهشت و به اختیار نَجَفْ...
مَڪـرُوبْ
_
عدهای مشغول تحصیل اند در شهر نجف
بحثِ مستی زیر ایوان از دروس حوزویست...
مَڪـرُوبْ
_
منشدمعاشقِتویاتوشدیعاشقِمن ؛
لطفارباببهنوکرچهزیاداستحسن .