eitaa logo
رُقَیـ‌♡ـہ‌خاتـ‌ون ̶‌³¹⁵
14.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
3.2هزار ویدیو
2 فایل
بسم‌الله 🫀بِنامِ‌حضرت‌عشق‌رقیـه‌‌خاتون #315 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی در ایتا 💠‌ ارتباط با مدیریت @erfan133_315 💠 ادمین تبادلات @H_farhadi_pv کپی؟=یک صلوات هدیه به حضرت رقیه(س)❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
《﷽》 💔دخترم!من تاب شنیدن ندارم💔 🥀نویسنده مکی العیون می‌نویسد: در شب یازدهم محرم (شام روز عاشورا) زینب خاتون (سلام الله علیها) تمام اطفال را در یک خیمه نیمه سوخته جمع کرد. مختصری خوابش برد در حال رؤیا مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دید. 🥀صدا زد: دخترم من تاب شنیدن ندارم. عرض کرد: پس به که شکایت کنم؟ فرمود: دخترم خودم بودم که سر فرزندم را از بدن جدا کردند، زینب جان برخیز و رقیه نازدانه را پیدا کن. 🥀حضرت زینب خاتون (سلام الله علیها) بیدار شد و صدا زد: رقیه جان. جواب نیامد میان خیمه صدای شیون و ناله بلند شد. 🥀حضرت زینب خاتون به ام کلثوم فرمود: برادرم امام حسین (علیه السلام) برای محافظت از رقیه‌اش به من وصیت نموده است خواهر جان با هم بگردیم شاید آن موقعی که خیمه‌ها را آتش زدند نازدانه در آتش سوخته و یا زمانی که خیمه‌ها را غارت می‌کردند رقیه پامال سم اسبان شده است. 🥀حضرت زینب با ام کلثوم (علیهما السلام) در بیابان اشک می‌ریختند و به دنبال رقیه می‌گشتند تا نزدیک قتلگاه رسیدند... 🥀✨بدید مادر خود فاطمه به شور و نوا بیامدست در این شب به دشت کرب و بلا✨🥀 🥀✨بگفت فاطمه، زینب رقیه‌ات به کجاست چرا ز بین یتیمان دل فکار جداست✨🥀 🥀✨ز جای جست بشد سوی کودکان زینب بدید نیست رقیه در این سیاهی شب✨🥀 🥀✨شدند زینب و کلثوم هر طرف دوان در آن زمین خطرناک با دل سوزان✨🥀 🥀✨که ناگه باد وزیدن گرفت و هوش آمد صدای ناله از قتلگه به گوش آمد... 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 (ادامه) 🥀...حضرت زینب با ام کلثوم (علیهما السلام) در بیابان اشک می‌ریختند و به دنبال رقیه می‌گشتند تا نزدیک قتلگاه رسیدند. ❤️‍🔥ناگاه دیدند حضرت رقیه خود را به روی بدن پدر انداخته دست‌های خود را به سینه پدر چسبانده و درد و دل می‌کند 🥀حضرت زینب خاتون دست آن طفل را گرفت و خواست او را از روی بدن پدرش به کناری کشد ولی رقیه خاتون همچنان اصرار بر ماندن داشت‌. ❤️‍🔥حضرت زینب(سلام الله علیها) طفل را گرفت و نوازش زیادی نمود و فرمود: خواهر جان ام کلثوم برو به خیمه و سکینه را که هم زبان رقیه است بیاور. 🥀حضرت ام کلثوم به خیمه آمد و امر عمه را به سکینه گفت در بین راه سکینه از رقیه پرسید: خواهر جان از کجا فهمیدی این بدن پدر می‌باشد؟ رقیه خاتون گفت: من پدر پدر می‌گفتم صدایی را شنیدم که می‌گفت: رقیه جان بیا اینجا من در گودال هستم. 🥀سکینه گفت به رقیه که ای مرا خواهر به قتلگه ز چه رو یافتی تو جسم پدر❤️‍🔥 🥀شهی که نه سر نه دست نه لباس به تن شناختی تو پدر را چگونه گوی به من❤️‍🔥 🥀رقیه گفت که از خیمه گه شدم بیرون برای دیدن بابا به دیده پر خون❤️‍🔥 🥀به ناگهان ز همین قتلگه صدا آمد بیا رقیه که بابت تو را فدا آمد❤️‍🔥 🥀بیا رقیه که چرخ و فلک یتیمت کرد ز کشتن پدرت چرخ ظلم دو نیمت کرد❤️‍🔥 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 💔دخترم!من تاب شنیدن ندارم💔 🥀نویسنده مکی العیون می‌نویسد: در شب یازدهم محرم (شام روز عاشورا) زینب خاتون (سلام الله علیها) تمام اطفال را در یک خیمه نیمه سوخته جمع کرد. مختصری خوابش برد در حال رؤیا مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دید. 🥀صدا زد: دخترم من تاب شنیدن ندارم. عرض کرد: پس به که شکایت کنم؟ فرمود: دخترم خودم بودم که سر فرزندم را از بدن جدا کردند، زینب جان برخیز و رقیه نازدانه را پیدا کن. 🥀حضرت زینب خاتون (سلام الله علیها) بیدار شد و صدا زد: رقیه جان. جواب نیامد میان خیمه صدای شیون و ناله بلند شد. 🥀حضرت زینب خاتون به ام کلثوم فرمود: برادرم امام حسین (علیه السلام) برای محافظت از رقیه‌اش به من وصیت نموده است خواهر جان با هم بگردیم شاید آن موقعی که خیمه‌ها را آتش زدند نازدانه در آتش سوخته و یا زمانی که خیمه‌ها را غارت می‌کردند رقیه پامال سم اسبان شده است. 🥀حضرت زینب با ام کلثوم (علیهما السلام) در بیابان اشک می‌ریختند و به دنبال رقیه می‌گشتند تا نزدیک قتلگاه رسیدند... 🥀✨بدید مادر خود فاطمه به شور و نوا بیامدست در این شب به دشت کرببلا✨🥀 🥀✨بگفت فاطمه، زینب رقیه‌ات به کجاست چرا ز بین یتیمان دل فکار جداست✨🥀 🥀✨ز جای جست بشد سوی کودکان زینب بدید نیست رقیه در این سیاهی شب✨🥀 🥀✨شدند زینب و کلثوم هر طرف دوان در آن زمین خطرناک با دل سوزان✨🥀 🥀✨که ناگه باد وزیدن گرفت و هوش آمد صدای ناله از قتلگه به گوش آمد... 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 (ادامه) 🥀...حضرت زینب با ام کلثوم (علیهما السلام) در بیابان اشک می‌ریختند و به دنبال رقیه می‌گشتند تا نزدیک قتلگاه رسیدند. ❤️‍🔥ناگاه دیدند حضرت رقیه خود را به روی بدن پدر انداخته دست‌های خود را به سینه پدر چسبانده و درد و دل می‌کند 🥀حضرت زینب خاتون دست آن طفل را گرفت و خواست او را از روی بدن پدرش به کناری کشد ولی رقیه خاتون همچنان اصرار بر ماندن داشت‌. ❤️‍🔥حضرت زینب(سلام الله علیها) طفل را گرفت و نوازش زیادی نمود و فرمود: خواهر جان ام کلثوم برو به خیمه و سکینه را که هم زبان رقیه است بیاور. 🥀حضرت ام کلثوم به خیمه آمد و امر عمه را به سکینه گفت در بین راه سکینه از رقیه پرسید: خواهر جان از کجا فهمیدی این بدن پدر می‌باشد؟ رقیه خاتون گفت: من پدر پدر می‌گفتم صدایی را شنیدم که می‌گفت: رقیه جان بیا اینجا من در گودال هستم. 🥀سکینه گفت به رقیه که ای مرا خواهر به قتلگه ز چه رو یافتی تو جسم پدر❤️‍🔥 🥀شهی که نه سر نه دست نه لباس به تن شناختی تو پدر را چگونه گوی به من❤️‍🔥 🥀رقیه گفت که از خیمه گه شدم بیرون برای دیدن بابا به دیده پر خون❤️‍🔥 🥀به ناگهان ز همین قتلگه صدا آمد بیا رقیه که بابت تو را فدا آمد❤️‍🔥 🥀بیا رقیه که چرخ و فلک یتیمت کرد ز کشتن پدرت چرخ ظلم دو نیمت کرد❤️‍🔥 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye