eitaa logo
رُقَیـ‌♡ـہ‌خاتـ‌ون ̶‌³¹⁵
16.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
3 فایل
بسم‌الله 🫀بِنامِ‌حضرت‌عشق‌رقیـه‌‌خاتون #315 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی در ایتا 💠‌ ارتباط با مدیریت @erfan133_315 💠 ادمین تبادلات @mahdiimani315 💠تبلیغات پربازده مذهبی @tablighat333
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔸هیچ وقت ناامید نشوید ✍ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ. عده‌ای ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﮐﻤﮏ کنند. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ناامید شده و ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎت ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍرد. ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺘﻨﺪ تلاش شما ﺑﯽ‌ﻓﺎﯾﺪﻩ است ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ مُرد. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮد. ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ تمام تلاشش را برای نجات از آب به کار گرفت. ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ‌ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ‌ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ‌ﻓﺎﯾﺪﻩ است … ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ آن ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﺳﺖ. دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ! ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ رسیدن به خواسته‌هایت می‌گویند... 🔅امیرالمؤمنین علیه‌ السلام فرمودند: فی القُنُوطِ اَلتَّفرِيطُ نااميدی، موجب کوتاهی در عمل می‌شود. 📚 ميزان الحكمة ج٣ صفحه 2632 ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
✨﷽✨ 🔸ارزش نماز ✍مردی تصميم داشت به سفر تجارت برود.خدمت امام صادق عليه السلام که رسيد، درخواست استخاره‌ای کرد. استخاره بد آمد، آن مرد ناديده گرفت و به سفر رفت. اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد. اما از آن استخاره در تعجب بود. پس از مسافرت خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض کرد:يابن رسول‌الله! يادتان هست چندی قبل خدمت شما رسيدم برايم استخاره کرديد و بد آمد؟ استخاره‌ام برای سفر تجارت بود، به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت. امام صادق عليه السّلام تبسمی کردند و به او فرمودند:در سفری که رفتی يادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشايت را خواندی، شام خوردی و خوابيدی و زمانی بيدار شدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟ عرض کرد: آری.حضرت فرمودند: اگر خداوند دنيا و آنچه را که در دنياست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی‌شد.. 📚 جهاد با نفس/ج1/ص66 ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
•{﷽}• 🔅 ✍️ بوی بد کینه را از دلت پاک کن 🔹معلم یک کودکستان به بچه‌های کلاس گفت می‌خواهد با آن‌ها بازی کند. 🔸او به آن‌ها گفت فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم‌هایی که از آن‌ها بدشان می‌آید، سیب‌زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. 🔹فردا بچه‌ها با کیسه‌های پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضی‌ها دو، بعضی‌ها سه و بعضی‌ها پنج سیب‌زمینی بود. 🔸معلم به بچه‌ها گفت تا یک هفته هر کجا که می‌روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند. 🔹روز‌ها به همین ترتیب گذشت و کم‌کم بچه‌ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب‌زمینی‌های گندیده. به‌علاوه، آن‌هایی که سیب‌زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. 🔸پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه‌ها راحت شدند. 🔹معلم از بچه‌ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب‌زمینی‌ها را با خود حمل می‌کردید چه احساسی داشتید؟ 🔸بچه‌ها از اینکه مجبور بودند سیب‌زمینی‌های بَدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند، شکایت داشتند. 🔹آن‌گاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی این‌چنین توضیح داد: کینه آدم‌هایی که در دل دارید و همه جا با خود می‌برید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود می‌برید. 🔸حالا که شما بوی بد سیب‌زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور می‌خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟ ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
✨﷽✨ ✅ تو زندگی‌ات دنبال مقصر نباش، مقصر اصلی خودتی ✍پیرزنی در خانه‌ خود نشسته بود که دزدی از بالای درب به درون خانه پایین پرید. به ناگاه میخِ پشتِ در به چشمش خورد و چشمش درآمد. پیرزن گفت: برخیز نزد قاضی برویم. دزد گفت: دست مرا رها کن، من از تو شاکی هستم.هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی تا چشمِ خون‌آلود و کورِ دزد را دید، تکانی خورد. پیرزن گفت: من از این دزد شاکی هستم، برای دزدی به خانه من آمده است. قاضی گفت: مگر چیزی هم دزدیده؟ پیرزن گفت: نمی‌توانست؛ چون هم کور شد و هم من دستگیرش کردم. قاضی گفت: ای پیرزن تو ساکت باش. چپس رو به دزد کرده و پرسید: چشم تو کجا کور شد؟ دزد گفت: میخ پشت درِ خانه‌ این پیرزن کورم کرد. قاضی رو به پیرزن گفت: حال می‌دهم چشم تو را کور کنند. پیرزن باهوش وقتی فهمید قاضی چیزی از قضاوت نمی‌داند و فقط دنبال کور کردن چشم کسی است، سریع لحن کلام خود را عوض کرد. وی گفت: آقای قاضی اکنون فهمیدم من مقصرم. اما گناه من نبود، گناه آهنگر است که این میخ را پشت درب خانه‌ من گذاشت. من که از آهنگری چیزی نمی‌دانم. قاضی گفت: آفرین ای پیرزن. دستور داد رهایش کنند و سراغ آهنگر بروند. آهنگر را آوردند. آهنگر گفت: آقای قاضی اگر یک چشم مرا کور کنید، چه کسی است که بر لشگریان امیر شمشیر و زره بسازد؟ قاضی گفت: پس کسی را معرفی کن و خود را نجات بده. آهنگر گفت: شاه یک شکارچی دارد که موقع شکار یکی از چشمانش را لازم دارد و دیگری را می‌بندد. اگر یک چشم او را درآورید مشکلی برای شاه پیش نمی‌آید. قاضی گفت: آهنگر را رها کنید و شکارچی را بیاورید. شکارچی را آوردند و گفتند: چشمی درآمده، باید چشم تو را درآوریم چون نیاز نداری. شکارچی گفت: آقای قاضی، من در زمان کشیدن کمان یک چشم خود را می‌بندم و برای جست‌وجوی شکار باید دو چشمم باز باشد. قاضی گفت: کسی را می‌توانی معرفی کنی؟ گفت: بلی. شاه یک نی‌زن دارد که وقتی نی می‌زند دو چشم خود را می‌بندد و هر دو چشمش اضافه است و یکی نباشد چیزی نمی‌شود. شکارچی را رها کردند. نی‌زنِ شاه را آوردند و گفتند: دراز بکش که چشمی درآمده و چشم تو را باید درآوریم و از تو واجدِ شرایط‌تر نیافتیم.ما نیز گاهی وقتی خسارتی می‌بینیم، به هر عنوان هر کسی جلویمان بیاید از او تقاص می‌کشیم. کاری نداریم که در بسیاری از خطاهایمان، مسبب خودمان هستیم و نباید دنبال یافتن متّهم و مجازات احدی باشیم. ‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
✨﷽✨ 🔸شیطان با یادآوری زینت‌های دنیا ما را از اندیشهٔ آخرت دور می‌کند ✍در تشییع جنازه یکی از آشنایان ثروتمند برای رضای خدا و تنبیه نفس حاضر شدم. خاطری ملکی مدام مرا یاد مرگ و نداشتن عمل صالح و کثرت گناهان انداخت و حالت معنوی و صلوات عجیبی از رحمت الهی داشتم. به ناگاه در آخر دفن کسی بلند ندا داد: دوستان! برای ناهار تالار ... منتظرتان هستیم. هوای نفس و شیطان با یادآوری غذاهای لوکس که رسم میزبان ثروتمند است، مرا دوباره به دنیا مشغول کرد و با تداعی لذتی از دنیا‌، دوباره لذت اندیشه به مرگ را از من گرفت. آری، شیطان به‌راستی چنین قصد دارد که حال و هوای معنوی ما را در همه جا با ذکر دنیا از ما سَلب کند. 💠 امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: دعوت به تشییع جنازه را بپذیر که مرگ و آخرت را به یاد تو می‌اندازد، و حضور در ولیمه را اگر هم‌زمان با تشییع جنازه به آن دعوت شده بودی نپذیر که ذکر دنیا و غفلت در آخرت، در آن است./بحار الأنوار ‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
✨﷽✨ 🔸آرزوهای پس از مرگ ✍۹ آرزویی که انسان بعد از مرگ می‌کند و در قرآن ذکر شده است: 1⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا؛ ﺍی ﮐﺎﺵ خاک می‌بودم. (ﺳﻮﺭه نبأ‏، آیه ۴۰) 2⃣ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ؛ ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش می‌فرستادم.(سوره فجر، آیه ۲۴) 3⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ؛ ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمی‌شد. (ﺳﻮﺭه حاﻗﺔ، آیه ۲۵) 4⃣ يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا؛ ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمی‌گرفتم. ‏(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه ۲۸) 5⃣ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَ؛ ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را می‌کردیم. ‏ (ﺳﻮﺭه أﺣﺰﺍﺏ، آیه ۶۶) 6⃣ يَا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا؛ ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب می‌کردم. ‏ (ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه ۲۷) 7⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً؛ ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها می‌بودم، حال کامیابی بزرگ حاصل می‌کردم. ‏ (ﺳﻮﺭه نساء، آیه ۷۳) 8⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا؛ ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمی‌آوردم. ‏(ﺳﻮﺭه کهف، آیه ۴۲) 9⃣ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين؛ ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانی‌های رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم‏. (ﺳﻮﺭه أﻧﻌﺎﻡ، آیه ۲۷) اینها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ دارد در حالیکه در آن زمان، دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد؛ پس امروز به فکر باشیم. والعاقبه للمتقین ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
•{﷽}• ✍️ کار هر اندازه سخت باشد، حساب‌وکتاب آن آسان‌تر است 🔹وکیل سلطان امر کرد در شهر جار زنند و برای دربار سلطان دعوت به خدمت نمایند. 🔸دو برادر در مغازۀ کوچکی در شهر جواهرسازی می‌کردند که شنیدند سلطان جواهرساز هم نیاز دارد. پس به دربار رفتند و ثبت‌‌نام نمودند. 🔹برادر بزرگ‌‌تر که پخته‌‌تر بود به اسم هیزم‌‌شکن ثبت‌نام کرد و برادر کوچک به نام جواهرساز شغل خود در دربار ثبت نمود. 🔸برادر کوچک‌تر بر بزرگ‌تر خرده گرفت که چرا وقتی تو را هنری نفیس است در شغلی ثبت‌نام کردی که سنگین است و برای بی‌هنران است؟ 🔹برادر بزرگ‌تر گفت: صبر کن تا علت را بدانی! 🔸هیزم‌شکن هر روز صبح تا شب به جنگل می‌رفت و برای دربار و مطبخ آن هیزم جمع می‌کرد ولی برادر کوچک در حجرۀ خود در دربار سلطان از بیکاری مشغول استراحت و خوش‌گذرانی بود. 🔹یک سال به این منوال گذشت. روزی سلطان را نگین انگشترش افتاد. آن را به وکیل داد تا به جواهرساز قصر برای جاانداختن و محکم‌کردن نگین بدهد. 🔸برادر جواهرساز بعد از یک سال کاری یافت آن هم برای یک ساعت! ولی در همین یک ساعت بود که یک ضربه نسبتا سنگین چکش به دیوارۀ انگشتر باعث شکسته‌شدن نگین پادشاهی شد و همان بود که سر برادر زیر تیغ شمشیر جلاد دربار برد. 🔹هرچه تلاش کردند واسطه شوند شاه وساطت کسی را نپذیرفت. 🔸قبل از مرگ برادر هیزم‌شکن بر بالین برادر جواهرساز رفت و گفت: حال دانستی که چرا من هیزم‌شکنی را انتخاب کردم؟! چون کار هر اندازه سنگین و سخت باشد، حساب‌وکتاب آن راحت و خطای آن سبک و بخشودنی است. 🔹برعکس کاری که هر اندازه سبک و به مفت‌خوری نزدیک‌تر باشد خطای آن بزرگ و مجازات آن سنگین است. 🔸بدان روزهایی که تو در دربار در حال استراحت بودی، روزهای استراحت تو قبل از مرگت بود و روزهایی که من هیزم می‌شکستم روزهای قبل از زندگی من بودند. ‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
✨﷽✨ ✍ دعا کن خدا بهت توفیق بده... 🔹بزرگی می‌گفت: اگر کسی برای درخواست کمک، برای حل مشکلی پیش تو اومد؛ 🔸هرگز نگو: فلانی هم که هر وقت کاری داشته باشه فقط ما رو می‌شناسه! 🔹بلکه بگو: الحمدلله که خدا به من توفیق برطرف‌کردن نیازهای مردم رو عنایت کرده. 👤 امام حسین علیه‌السلام در این باره می‌فرمایند: 🔺برآوردن حاجت و برطرف‌كردن مشكلات مردم به دست شما از نعمت‌های خداوند است نسبت به شما، بنابراین با منت‌گذاری و اذیت آنان، جلوی این نعمت‌ها را نگیرید. 📚بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۸ ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
✨﷽✨ ✅ از رحمانیت خدا سوءاستفاده نکنیم ✍مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد، به او می‌گفتند: گناه نکن! در جواب می‌گفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد، نمی‌سوزاند. من باورم نمی‌شود، او از مادر مهربان‌تر است، چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است! روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار، پسر جوانی شد که در معصیت خدا، پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد، تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش می‌کرد. گفتند: واقعا آرزوی مرگش را داری؟ گفت: والله کسی او را بکشد نه شکایت می‌کنم، نه بر مردنش گریه خواهم کرد. گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است، حاضر به مرگ فرزندش باشد. گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده و به هیچ صراط مستقیمی سربه‌راه نمی‌شود. گفتند: پس بدان، بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه می‌آید و بر سوزاندن او هم راضی می‌شود‌. قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ؛ مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است. (عبس:۱۷) ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
✨﷽✨ هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی ✍شبی سوار خودروی یکی از دوستان اهل معرفت بودیم و در جاده حرکت می‌کردیم. ناگهان سگی جلوی ماشین پرید و او نتوانست ماشین را کنترل کند و به سگ خورد. سپر ماشین به‌کلی از بین رفت. مدتی درنگ کردیم و بعد ادامه مسیر دادیم. گفتم: ناراحت نباش! اتفاقی است که افتاده و حیوان است، تقصیر تو چیست؟! آه سردی کشید و حقیقت زیبایی را بیان کرد. او گفت:هیچ اتفاقی، تصادفی و شانسی نیست. به‌فرض قبول کنیم که اجل آن سگ رسیده بود و باید می‌مرد، و سرنوشت او زیر چرخ ماشینی ماندن، امشب در جاده بود. حال سؤالی که برای من باید پاسخ داده شود این است که چرا من برای این امر شر و مصیبت انتخاب شدم؟! تو نمی‌دانی ولی خودم بهتر می‌دانم. اتفاق امشب ناشی از گناهی بود که من امروز انجام دادم و خودم می‌دانم که آن گناه چه بود. خداوند عزّوجلّ مى‌فرمايد: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ؛ و هر مصيبتى كه به شما رسد، به‌خاطر كارهايى است كه مى‌كنيد. (شوری:۳٠) ‌‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
•{﷽}• 🔅 ✍️ تاثیر افکار روی زندگی 🔹فقط ۱۰ ثانیه تصور کنید که دارید آلوچه می‌خورید، ببینید دهنتون چقدر بزاق ترشح می‌کنه. 🔸وقتی ۱٠ ثانیه فکرکردن به آلوچه این‌قدر در بدن ما واکنش ایجاد می‌کنه، اون‌وقت ۱۰ دقیقه تمرکز روی اتفاقات و مسائل منفی و ساعت‌ها استرس و عصبانیت چه تاثیر ویرانگری روی جسم و روح ما می‌ذاره. 🔹مثال آلوچه یادت بمونه، تا افکار منفی اومد تو سرت، بدون که اگه تا ۲۰ ثانیه ادامه‌شون بدی دیگه داری تیشه به ریشه زندگی‌ات می‌زنی. 💢همیشه به خوبی‌ها فکر کنیم و نذاریم افکار منفی و ناامیدکننده بیاد توی ذهنمون. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
•{﷽}• 🔅 ✍️ شکر نعمت، نعمتت افرون کند 🔹پیرزنی برای سفیدکاری منزلش، کارگری را استخدام کرد. 🔸وقتی کارگر وارد منزل کارگر شد، شوهر پیر و نابینای او را دید و دلش برای این زن‌وشوهر پیر سوخت؛ اما در مدتی که در آن خانه کار می‌کرد متوجه شد که پیرمرد، انسانی بسیار شاد و خوش‌بین است. 🔹او حین کار، با پیرمرد صحبت می‌کرد و کم‌کم با او دوست شد. در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره‌ای نکرد. 🔸پس از پایان سفیدکاری، وقتی کارگر صورت‌حساب را به همسر او داد، پیرزن متوجه شد هزینه‌ای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلا توافق کرده بودند. 🔹پیرزن از کارگر پرسید: شما چرا این همه تخفیف به ما می‌دهید؟ 🔸کارگر جواب داد: من وقتی با شوهر شما صحبت می‌کردم خیلی خوشحال می‌شدم و از نحوه برخورد او با زندگی، متوجه شدم که کار و زندگی من، آن‌قدر هم که فکر می‌کردم سخت و بد نیست! به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم. 🔹پیرزن از تحسین پیرمرد و بزرگواری کارگر منقلب شد و اشک از چشمانش جاری شد، زیرا او می‌دید که کارگر فقط یک دست دارد. 🔸برای آنچه که دارید شکرگزار باشید، تا چیزهای خوب دیگری به سویتان جذب شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye