✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت بیست و سوم:ورق برگشت
🍂پای نفربر- که ظاهرا از نوع پی ام پی بود- ورق برگشت و ارتش بعثی ماهیت درنده خویی خودشو کم کم بهم نشون میداد. متوجه شدم اون ملاطفت و رفتار انسانی در خط مقدم ربطی به حزب بعث نداشته و محصول رفتار نیروها و افراد معمولی ارتش عراق است که مثل خودِ ما گرفتار نظام بعث و رهبرِ دیکتاتورش صدام بودن و چاره ای جز اطاعت نداشتن و چه بسا بیشتر از ما از صدام و حزب بعث متنفر بودن.
🍂به تدریج صحنه هایی رو دیدم که بسیار فراتر از چیزایی بود که در باره#خشونت و#سنگدلی بعثیا شنیده بودم. دو نفر اومدن و دست و پای منو گرفتن و انداختن بالای نفربر و از دریچه پرت کردن داخل.
کف نفربر پر از اسلحه و مهمات بود و من افتادم روی اونا. خودمو جم وجور کردم و نشستم. هنوز دستام باز بود.
از بدِ حادثه نشسته بودم روی یه کلاش و تیزی گلنگدن فرو رفته بود توی رانم و بشدت آزارم می داد. دست بردم و اسلحه رو بلند کردم که کنار بزارم. سربازِ بغل دست راننده منو تو همین حال دید و تفنگشو به سمتم گرفت و چیزی نمونده بود به رگبار ببنده، سریع اسلحه رو پرت کردم و با اشاره به رانِ پام حالیش کردم که رو اسلحه نشسته بودم. عجب اشتباهی کردم ،نزدیک بود به قیمت جونم تموم بشه.
🍂قضیه ختم بخیر شد و اونم اسلحه شو کنار گذاشت. اومد تنفگا رو از اطرافم دور کرد و با اشاره بهم فهموند که اگه دست از پا خطا کنم همینجا کشته میشم. دقایقی رو داخل نفربر سپری کردم تا اینکه به مقر جدیدی در پشت خط عراقیا رسیدیم. دریچه رو باز کردن و دستامو گرفتن و بیرون کشیدن و با کمال بی رحمی پرت کردن پایین و دستامو از جلو بستن و یه گوشه نشوندن روی زمین.
یکی دو ساعت اونجا بودم و ظاهرا منتظر بودن ماشینی به سمت بصره بِره و منو تحویلش بدن. بالاخره یه آیفا اومد و دو سرباز پیاده شدن و با اشاره به من گفتن که سوار بشم.
🍂طفلکیا عقل که تعطیل!، چشمم نداشتن ببینن دستام بسته س و زخمی ام ، چطور میتونستم از اون ارتفاع برم بالا و سوار بشم! با خنده و مسخره بازی یکی دستامو گرفت و یکی پاهامو و مثل مشک مقداری تاب دادن و پرت کردن بالای آیفا. اومدن بالا چشمامو بستن و دو تایی روبروم نشستن. آیفا با سرعت حرکت می کرد و من از این طرف به اونطرف پرت می شدم. ناچار شدم دو تا دستمو که بهم بسته شده بود به کف ماشین بچسبونم. از زیر چشم بند می تونستم مقدار کمی اطرافمو ببینم. یکیشون بلند شد و پوتینشو کوبید پشتِ دستامو و دور خودش می چرخید طوریکه پوست دستم لِه و زخمی شد و رفت نشست سرِ جاش. جرات نمی کردم دستامو بزرام کف ماشین بلند می شد و همون کارو تکرار می کرد و با پوتین به پا و کمرم می کوبید. به ناچار با همون حالت عدم تعادل نشستم...
✨سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات✨
✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
🌷سوال
چه عواملی باعث #فشار_قبر می شود؟
🔹 پاسخ
بطور کلی فشار قبر، سختی ها و عذاب ها نتیجه ی #دلبستگی، تلقات و آلودگی های ماست.
📌اما در #روایات بطور خاص روی چند چیز دست گذاشته شده است که باعث فشار قبر می شود و ازعوامل فشار قبر هستند.
روایت داریم که یک سوم فشار قبر برای #غیبت کردن است.
متاسفانه چون غیبت کردن گناهی عادی شده است قبحش ریخته است و ما آنرا کوچک می شماریم.
بدترین گناهان، گناهانی هستند که به #چشم نمی آیند. حضرت علی (ع ) می فرمایند : بدترین گناه، گناهی است که آنرا #کوچک بشماریم.
در جامعه ی ما #روابط_نامشروع داشتن گناه بزرگی محسوب می شود چون متداول نیست ولی با اینکه گناه #غیبت شدیدتر از داشتن روابط نامشروع است چون متداول شده است قبح آن ریخته است.
آقای #ملکی_تبریزی که اهل سیر و سلوک بود می فرمود که من در مجلسی بودم که در آن شبه ی غیبت بود و من چهل روز #عقب افتادم.
یکی دیگر از عواملی که در روایات آمده است این است که مردی بی جهت از زنش #دوری بکند و وظایف شوهری را انجام ندهد یا زنی باشد که وظایف #زناشویی را انجام ندهد.
عوامل دیگر #تند_خویی و #خشونت با #خانواده است.
✨سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات✨
✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8