🌷 خاطرات شهدا
🥀عنایت شهید پلارک به غسالش
#غسال_شهید_پلارک_میگوید:...
🌷یکی از خاطرات زیبا و معنوی که من در این ۳۰ سال و ۴ ماه خدمتم دارم در رابطه با توفیقی بود که خدا به من داد و شهید سید احمد پلارک را درک کردم. چون این شهید بزرگوار به قدری نورانی بود که حتی جنازه اش هم مکتب درس و معرفت بود. شهید پلارک را من شستم و غسل دادم. وقتی او را آوردند من به عنوان ناظر غسالخانه خدمت میکردم و خودم کمتر میشد جنازه ای را غسل کنم. ولی وقتی جنازه این شهید عزیز را آوردند خودم دست به کار شدم. نه اینکه فکر کنید من میخواستم. خیلی از زمانها کار در دست ما نبود. یک نیرویی تو را میکشد به سمت جنازه؛ یعنی تو را هدایت میکند. وقتی جنازه مطهرش را آوردند، بوی عطر خوش تمام فضا را بوی عطر و گلاب میداد؛ حتی پس از دفن کردن او هم از قبرش و اطراف قبر بوی خوش و گلاب میداد و فضا را عطرآگین کرده بود.
🌷این روز و این لحظات ارادی نبود. فقط خاطرات و تصویرهایی در ذهنم مانده که گفتن و وصف آن لحظات تا حدودی ممکن است. در حال شستن و غسل شهید پلارک گریه میکردم. به خدا که ارادی نبود!! نگاه کردم دیدم همه گریه میکنند و کسی حال خودش را نداره. چند وقت گذشت روایت بوی خوش و معطر شهید بزرگوار پلارک همه جا دهان به دهان گشت. همه برای زیارت قبر ایشان میآمدند به بهشت زهرا (س) و از نزدیک میدیدند و میشنیدند.
🌷یک روز چند کارشناس به همراه پدر و مادر شهید پلارک به سازمان آمدند تا تحقیق کنند در رابطه با چگونگی غسل دادن شهید پلارک و اینکه چه کسی او را شسته و قبر را بازدید کنند و در مورد این موضوع اطلاعات جمع آوری کنند. در روز غسل و کفن و دفن شهید پلارک عکسی از او مانده بود. آن زمانی که من چهره او را باز کرده بودم تا به مادر و پدر شهید نشان بدهم، تصویر مرا گرفته بودند و بر اساس آن عکس آمدند سراغ من و در مورد چگونگی شستن شهید پلارک از من سئوال کردند. من تمام آنچه دیده بودم و حس کرده بودم را برای آنها گفتم، یادم هست حتی قبر شهید پلارک را با مواد شوینده شستند تا شاید اگر عطر و بویی غیرطبیعی باشد، برود. ولی باز هم معطر و خوشبو بود.
🌷....بعد از این ماجرا سالها گذشت و گذشت، جنگ تمام شد. صدام به سزای عمل خود رسید و راه کربلا باز شد و ایرانیهای تشنه زیارت حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) برای دیدار یار روزشماری میکردند. من هم از این طرف شهر، در کنار مرقد مطهر شهدا دلم برای زیارت سرور و سالار شهیدان میتپید و ترس داشتم که آرزویش بر دلم بماند. شبی شهید سید احمد پلارک را در خواب دیدم، با همان لباسهایی که آوردندش برای غسل کردن، خیلی شگفت زده شده بودم و مسرور و شادمان لبخند میزدم و احوالش را میپرسیدم.
🌷....او رویش را به من کرد و گفت: خواسته ای داری؟ چیزی میخوای؟ من کمی فکر کردم و سریع گفتم بله؛ راستش را بخوای میخوام به پابوس آقام ابوالفضل العباس (ع) بروم، میشه؟! یکدفعه از خواب پریدم. فاتحه ای برایش خواندم و با شادی آن روز به اداره آمدم. چند روزی گذشت که دعای شهید سید احمد پلارک مستجاب شد و به زیارت کربلا مشرف شدم. آری این است هدیه شهدا به کسانی که دوستشان دارند. خدا انشاءالله همه ما را از دوستداران و رهروان شهدا و امام شهدا قرار بدهد!..آمین
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید احمد پلارک معروف به شهید عطری
منبع: سازمان بهشت زهرای تهران .انتشار کتاب خاطرات کارکنان بهشت زهرا (س). بخشی از روایتهای باورنکردنی از سالنهای تطهیر و کارمندان خود
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8