eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
467 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً 🖤🍃 🌑 سیزدهم محرم سالروز بنا شدن قبله دلها به دست یداللهی امام سید الساجدین علیه السلام
محشربود پستش و به چنین جوابهای دشمن خوردکنی ای شیر مادرش حلال با این جواب دندان شکنش👌🏻👌🏻 🌺🍃اَللّهُمَ صَلِّ علیٰ مُحَمِّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ و عَجّل فَرَجَهُّمْ 🍃🌺 ═••⊰🖤⊱••═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفت صدام حسین، بیشتر از میرحسین! این ویدیو از صدام حسین ملعون است... دارد صحبت میکند، می‌گوید (امام) خمینی دشمن ما بود، (مکث می‌کند) خدا رحمتش کند... بعدش که تعجب اطرافیان را می‌بیند، میگوید از اصالت عربی ما به دور است به کسی که دستش از دنیا کوتاه است توهین کنیم و حساب او با کس دیگر دیگری است.. این ویدیو را دیدم و با خودم گفتم صدام، دیکتاتوری که خون ملت عراق را می‌مکید بیشتر از میرحسین موسوی معرفت داشت... او لااقل پشت دشمن خود با احترام حرف می‌زد اما میر سبزها به حبیب حرم چه گفت.. خدا ان‌شاءالله سردار همدانی را با سالار شهیدان و امام خمینی کبیر محشور کند و میرحسین را با... بگذریم ✍️ عباس طاهری
کاش علی لاریجانی و سیدحسن خمینی بعد از وقاحت تازه موسوی، حداقل چارتا سرفه بکنن بفهمیم زنده هستن یا مرده
وقتی رقیب باکویی رو ۹ هیچ میبری و پرچم حضرت عباس رو وسط ورزشکاران ترکیه و آذربایجان بالا میبری 😎💪 خداقوت علیرضا کریمی🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍄✨🍃🍄✨🍃🍄✨ ✨🍄🍃✨🍄🍃 🍃🍄✨ سوجان چندروزی میشد که از مسافرت مشهد برگشته بودیم. مسافرت شیرین مشهد رو دوست داشتم . چند سفر رو همراه دوستان از طرف حوزه رفته بودم اما سفری که با پدرم رفته بودم رو بیشتر دوست داشتم. سرگرم کارهای خونه بودم که خواب دیشبم رو دوباره مرور میکردم و لذت می بردم که صدای بابا باعث شد از فکر بیرون بیام:«به به دختر بابا؛ سوجان خانم؛ چیکار میکنی؟!» با عشق نگاهش کردم و لبخندی زدم و جواب دادم:«خونه رو گردگیری میکنم.» با مهربونی همیشگیش گفت:«خداقوت بابا جان.» باذوق رو به بابا گفتم:«بابا دیشب خواب مامان زهرا رو دیدم .» بابا نگاهم کرد و گفت:«خیره ان شاالله ؛ نمی خوای بگی چه خوابی دیدی که این‌ قدر تو رو ذوق زده کرده...؟! برا بابات تعریف نمیکنی؟!» همین طور که به‌ سمت آشپزخونه میرفتم تا برا بابا چای بریزم همزمان با برداشتن ظرف پولکی به بابا گفتم:«بشینید یک چای خوشرنگ بیارم و بعدخوابمو براتون تعریف کنم. همین طور که کناربابا مینشستم شروع کردم به تعریف خوابم:«بابایی خواب دیدم مامان توی حیاط خونه داشت یه قابلمه ی بزرگ رو هم میزد. ازش پرسیدم مامان چیکار میکنی ؟! با همون لحن پر از آرامشش بهم گفت حاجت گرفتم مادر، ادای دین میکنم . سمتش رفتم و خواستم کمکش کنم که گونم رو بوسید..» یادآوری بوسه مادرم چشمامو خیس کرد و باعث اشک ریختنم شد .هر چند دلیل اشکام دلتنگي برا مادرم بود. 🍃🍄✨🍃✨🍃🍄✨