eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
468 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ حجابـ♥️ حجاب یعنی ارزش😌 بعضے هاازحجاب خوششان نمی آید نمی دانم،شایدازباارزشی بدشان می آید😶 شایدهم هنوز معنی ارزش را درک نکرده اند.😕 شایدارزش رادربی ارزشی می بینند.🤷‍♀ اما معنی واقعی ارزش این است ارزش یعنی برای خودت ومتعلق به خودت باشی😊 یعنی کسی نتواند به حریمت تجاوز کند🌸 یعنی قیمتی باشی چون مروارید یعنی کسی نتواند توراکوچک وناچیز بشمارد☺ بیشتربگویم توهمان مرواریدی هستی که درعمق دریاهابین صدفی پنهان شده ای🐚 آنقدرباارزش هستی که کسی که بخواهدبه توبرسد باید تلاش کند، باید جانش راکف دستش بگذارد تادست پیداکندبه تو😍 به تویی که فقط متعلق به اوهستی وهرکسی جزاو نتواندتوراداشته باشد،چون توفقط برای اوهستی💫 چادرت راسرکن تامرواریدباشی مروارید خدا!حواست به خودت باشد ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🌺🌿❣🌸 بغض آمده و حال مرا بد کرده بدجور دلم هوای مشهد کرده 😌 چهارشنبه های امام رضایی ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣🍃🌷 ببینید ... کلیپ ویژه 🤩 از سرود تاریخی "به لاله‌ی در خون خفته" ❣ به یاد حاج قاسم سلیمانی❣ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🖤🥀 ✨رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ ✨وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿۴۰﴾ ✨پروردگارا مرا وفرزندانم را برپادارنده نماز قرار ده ✨پروردگارا و دعاى مرا بپذير (۴۰) 📚سوره مبارکه ابراهیم ✍آیه ۴۰ 😍👌 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🌿↷ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌺🍀🌸🍃🌺🍀 پیامبر اکرم ﷺ فرمودند: را آنگاه عاقل و فرزانه توان دانست، که در وی ۱۰ خصلت باشد: 🌸۱- آنکه خلق خدا به خیر و احساس او امیدوار باشند... 🍃۲- مردم از شر بدی او در امان باشند... 🌺۳- نیکویی دیگران را هر چند کم، و بی مقدار باشد بسیار شمرد... 🌿۴- خوبی خـویش را هــر قـدر بسیار و فراوان باشد، اندک و ناچیز داند... 🌷۵- در همه عمر از طلب دانش، سیر و خسته نشود... 🌱۶- فروتنی را بر عزت ترجیح دهد... ❣۷- فقر و درویشی را از ثروت ومالداری بیشتر خواهد... 🌹۸- از بهره دنیا به همان قوت و روزی خویش قناعت کند... 🍀۹- کسی را نبیند مگر انکه با خود گویداز من بهتر و پارساتر است.. 💝۱۰- از مراجعه نیازمندان به نزد او ناراحت نمی‌شود... 📚:خصال شیخ صدوق ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣ پارت ۳۰ به روایت غاده چمران(جابر)، همسر شهید نویسنده:حبیبه جعفریان مصطفی به همراه چند تن از افراد سرشناس به ایران رفت . وقتی از او پرسیدم که کی برمی‌گردید، گفت :نمی‌دانم. آن روز وقتی با مصطفی خداحافظی کردم و به صور برگشتم، در تمام راه که رانندگی می کردم اشک می ریختم . انگار تازه متوجه شدم که مصطفی رفت و ممکن است دیگر به لبنان برنگردد، با خودم می گفتم آیا می توانم به ایران بروم و لبنان را ترک کنم . آن شب برای من خیلی سخت بود.به مصطفی فکر میکردم، میگفتم مصطفی الان کجاست زیر همین آسمان اما خیلی دورتر از من. چشمهایم را بستم و سعی کردم به ایران فکر کنم؛ خدایا ممکن است مصطفی دیگر برنگردد، اگر برنگشت من چه کنم ؟چطور جبل عامل را ترک کنم ؟چطور دریایی صور را بگذارم و بروم. همراهان مصطفی پس از چند روز به لبنان برگشتند اما مصطفی برنگشت نامه برایم فرستاده بود که امام از من خواسته اند بمانم و من هم می مانم. در ایران ممکن است بیشتر بتوانم به مردم کمک کنم تا لبنان. خیلی برایم ناراحت کننده بود هرچند خوشحال بودم که مصطفی به کشورش برگشته و انقلاب پیروز شده اما به خاطر دوری از مصطفی ناراحت بودم . ۱۵ روز بعد نامه دوم مصطفی به دستم رسید برایم نوشته بود که به ایران بیا. در وجودم دوست داشتم در لبنان بمانم و آمادگی زندگی کردن در ایران را نداشتم چون در ایران کسی را نداشتم اما از طرفی هم دلم پیش مصطفی بود. به مصطفی گفتم پس مسئولیتت در لبنان چه می شود؟ در نهایت با هم تصمیم گرفتیم مصطفی در ایران بماند و من هم تا مدارس تعطیل بشود در لبنان باشند و کارهای مصطفی را ادامه بدهم..... .‌‌ ❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣
❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣ پارت ۳۱ به روایت غاده چمران(جابر)، همسر شهید نویسنده:حبیبه جعفریان مصطفی می گفت :نمی‌خواهم بچه‌ها فکر کنند من و شما به ایران رفتیم و آنها را رها کرده‌ایم. در طول آن مدت من هم ارتباط تلفنی با مصطفی داشتم هم چند باری به ایران آمدم . مدام نگران بودم که چه می‌شود آیا این زندگی همینطور ادامه پیدا می‌کند . تا زمانی که جنگ کردستان شروع شد من در لبنان بودم. وقتی در اولین فرصت توانستم خودم را به ایران برسانم مثل همیشه مصطفی در فرودگاه منتظر من نبود. برادرش را فرستاده بود . برادرش گفت دکتر مسافرت است. آن شب که تلویزیون تماشا می کردم دیدم اسم پاوه و چمران زیاد تکرار می‌شود فارسی بلد نبودم فقط چند کلمه ساده میفهمیدم و درست متوجه اخبار نمیشدم. اطرافیان هم چیزی به من نمی‌گفتند. خیلی ناراحت بودم احساس می کردم اتفاقی افتاده و کسی نمی خواهد به من چیزی بگوید، فقط می‌گفتند چیزی نیست مصطفی برمی‌گردد. هیچکس به حرف من گوش نمیکرد دلم پر از آشوب بود و مثل دیوانه ها بودم. فردای آن روز به دفتر نخست وزیری پیش مهندس بازرگان رفتم و آنجا تازه فهمیدم که چه اتفاقی افتاده . امام پیام داده بودند و مردم تظاهرات کرده بودند. پاوه محاصره بودو مصطفی هم در پاوه. به مهندس بازرگان گفتم: من می‌خواهم پیش مصطفی بروم هر چه به بقیه می‌گویم به حرفم گوش نمی‌دهند و نمی‌گذارند بروم. فردای آن روز مهندس بازرگان کسی را به دنبال من فرستاد و با لبخند گفت: مصطفی خودش کسی را به دنبال شما فرستاده وگفته غاده را راهی کنید تا به اینجا بیاید. من گل از گلم شکفت ،از اول هم می دانستم محال است مصطفی بداند که من تا اینجا آمده ام و مرا پیش خودش نبرد حتی اگر جنگ باشد. مصطفی راضیست که من پیش او بروم و آنقدر عزیز و عاقل بود که محسن الهی را دنبال من فرستاده بود. محسن را از لبنان از آن وقت که به موسسه می‌آمد و تعلیم می دید میشناختم ❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣
❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣ پارت ۳۲ به روایت غاده چمران(جابر)، همسر شهید نویسنده:حبیبه جعفریان وقتی من به پاوه رسیدم، پاوه از محاصره درآمده بود و آزاد شده بود. مصطفی هم آنجا نبود.یک روز بعد مصطفی را دیدم . وقتی که آمد همان لباس جنگی و خاک آلود تنش بود. یاد لبنان افتادم، همیشه فکر میکردم کلاشینکف و لباس جنگی مصطفی در ایران دیگر به کارش نخواهد آمد ولی دیدم اینطور نیست، دوباره لبنانی دیگر شروع شده بود. مصطفی به من گفت می‌خواهم در کردستان بمانم تا این مسئله تمام شود و دنبال تو فرستادم تا به اینجا بیایی چون در تهران خانه نداریم می خواستم اینجا نزدیک من باشی. از من خواست مراقب باشم خوب ببینم و تمام جریان را بنویسم ،خصوصاً برای روزنامه های کشورهای عربی. مصطفی می گفت و من می نوشتم. نزدیک یک ماه در کردستان با او بودم از پاوه به سقز ،از سقف به میاندوآب ،نوسود، مریوان و سردشت. مصطفی بیشتر اوقات در عملیات بود و من بیشتر اوقات تنها در اتاق بودم. فارسی را خوب بلد نبودم . برای همین در اتاق قدم میزدم تا مصطفی بیاید . فقط گاهی می توانستم با خلبانها صحبت کنم چون آنها انگلیسی می‌فهمیدند. در نوسود که بودیم من بیشتر یاد لبنان می افتادم ،یاد خاطراتم . طبیعت زیبای نوسود و کوه هایش بیشتر مرا یاد لبنان می انداخت .گاهی با مصطفی در این طبیعت زیبا قدم میزدیم و مصطفی برای من درباره تمام جریان ها صحبت می کرد، درباره کردها و اینکه خودمختاری می‌خواهند. من پرسیدم: چرا به آنهاخودمختاری نمی دهید؟ مصطفی عصبانی شد و گفت: عصر ما عصر قومیت نیست، حتی اگر فارس ها بخواهد برای خودشان کشوری مستقل درست کنند، من ضد آنها خواهم بود. در اسلام فرقی بین عرب و عجم و بلوچ و کرد نیست مهم این است که این کشور پرچم اسلام داشته باشد ❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣
❣🍃امام خمینی و مهدویت : 🍃🌺امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون نمود و زره جهاد و مقاومت پوشید. باید در افق «طلیعه فجر» تا «ظهور شمس» به پیش تاخت و ضامن بقای خون بود. 📚صحیفه نور ج ۲۰ ص ۱۹۵ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🌸آیت‌الله : ✨آن شیطانی‌که‌مسئول از همه‌ قوی‌تراست‌در وسوسه‌کردن. مواظب‌آن‌شیطان‌باشید😉🕊✨ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem