✨بسم رب الشهدا و الصدیقین✨
چله دعای توسل هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم (ع) و شهدای والا مقام
🗓شروع چله: چهارشنبه ۱۸ بهمن ماه
🗓 پایان چله: یکشنبه ۲۷ اسفند ماه
🗓روزشمارِچله:روز بیست و نهم(۲۹)
دعای توسل امروز هدیه به روح شهید (طهماس اسلامی)
به نیت 👇
🌼 سلامتی و ظهور آقا صاحب الزمان (عج)
🌼اموات و درگذشتگان
🌼نابودی اسرائیل
🌼شفای بیماران
🌼عاقبت بخیری جوانان
🌼سبز شدن دامن بی اولاد ها
🌼خانه دار شدن مستاجر ها
🌼حل مشکلات خانوادگی
🌼حوائج قلبی اعضای چله
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم)
💌@Maktabeh_shohada💌
برماخردهنگیریدکهچرا
روزوشبمانلبریزازیادشهداست
کهاگریادشهیدیدردل،خانه
کردهنهازپاکیِدلِماست..
کهازلطفوعنایتشهیداست(:🌿
#شهید_آرمان_علیوردی❤️
💌@Maktabeh_shohada💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همین الان کسانۍ در دنیا هستند
که با شهدا اُنس بیشترۍ دارند
در مشکلات زندگۍ متوسّل به شهدا
مۍشوند و شهدا جواب مۍدهند...🌸
اُنس با شهدا را امروز تجربه کن
با شهدا که انس داشتهباشۍ
یکقدم👣به خدا نزدیکترۍ...
مقاممعظمرهبرۍ°
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🇮🇷@Maktabeh_shohada💌
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
26.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹صحنه جالبی از چهارقلوها زمانی که بر مزار دختر کاپشن صورتی رفتند
💌@Maktabeh_shohada💌
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰#نماهنگ
🛑🗳انتخابات؛ جهاد ملت ایران
❤️تشکر رهبر معظم انقلاب از حرکت جهادی و حماسهآمیز ملّت ایران با حضور در پای صندوقهای رأی، برخلاف تلاش دشمن در یکسال اخیر
📆سهشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
این دوقلوها قلبِ مادرند ؛
از کدام قسمتِ قلبش دل بِکند ..!
#غزه
#فلسطین
#الموت_الاسرائیل
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_العن_الجبتوالطاغوت
💌@Maktabeh_shohada💌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت95
یه هفته ای گذشت و امتحان میان ترم شروع شده بود سارا هم مثل همیشه تو خونمون تلپ شده بود
هر چند دقیقه یه بار میاومد داخل اتاق و یه سیر گریه میکرد که هیچی نمیفهمه از درس ها
مشغول درس خوندن بودم که در اتاق باز شد و سارا وارد اتاق شد
- سارا اگه باز میخوای گریه کنی ،برو بیرون
سارا: عه ،منو باش که اومدم یه خبری بهت بدم ،بیخیال اصلا میرم بمون تو خماری
- بیا حالا ناز نکن
سارا از خدا خواسته پرید روی تخت
سارا: یه چیز بگم باز سکته نمیکنی
- بابا راز داریت منو کشته
سارا خندید و گفت: اگه بدونی امشب چه خبره
- من در تعجبم ،من که دختر این خانواده ام خبرا همیشه آخر به دستم میرسه ،تو سیگنالت به کی وصله که اینقدر اخبار داغ به دستت میرسه
سارا: حالا دیگه...
- حالا بگو امشب چه خبره ،میخوام درسمو بخونم
سارا: اول قول بده ،آمپرت بالانزنه تا بگم
- من تو رو میبینم به خودی خود آمپرم بالا میزنه ولی تو بگو سعی خودمو میکنم
سارا: هیچی پس نمیگم
- عععع لوس نشو دیگه بگو
سارا: امشب قراره خواستگار بیاد برات
- چییییییییی؟
سارا: آیه قاطی کردی باز فاز دیونه ها رو گرفتی پوستت و قلفتی میکنم
- کی هست حالا؟
سارا: اینو نمیدونم ،فقط میدونم دوست امیره!
- دوست امیر؟،امیر کجاست ؟
سارا: عع قرارمون یادت نره دیگه ،الان اگه امیر باز بفهمه بهت گفتم ،باز مثل خودت قاطی میکنه
- بهت گفتم امیر کجاست ؟
سارا: مامان فرستادش واسه امشب خرید کنه
- پاشو برو بیرون
سارا: آیه قول دادیااااا
- باشه ،برو بیرون
عجب گیری افتادماااا ،خداایا من چه گناهی کردم که گیر دوتا دیونه افتادم
سارا رفت و من داشتم حرص میخوردم از دست امیر ،چه طور تونست زیر قولش بزنه...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت96
اینقدر عصبانی بودم که نمیتونستم کاری انجام بدم بلند شدم رفتم توی حیاط روی تخت نشستم منتظر امیر شدم یه ساعت بعد امیر وارد حیاط شد ایستادم دست به سینه کلافه نگاهش میکردم امیر با دیدن قیافه عصبانیم اومد سمتم
امیر: میتونم الان حدث بزنم که کلاغه خبرا رو رسونده برات چیزی نگفتم
امیرم خونسرد نشست روی تخت
امیر: میگم چیکار کنم که سارا حرف تو دلش بمونه ؟ به نظرت فلفل بریزم تو دهنش خوبه؟
از حرفش خندم گرفت ولی باز همچنان قیافه کلافه گی رو به خودم گرفته بودم
امیر: بشین صحبت کنیم
نشستم کنارش گفتم: مگه خودت قول ندادی تا زمانی که من عاشق نشدم کمکم کنی کسی پاشو تو خونه نزاره؟
امیر: من قول دادم با کسی که دوستش نداری نمیزارم ازدواج کنی ،نه اینکه نزارم کسی نیاد تو خونه
- ولی امیر..
امیر: آیه ،بزار این دوستم بیاد ،به خدا کچلم کرد از بس بهم گفت ،بزار بیاد حرفاشو گوش کن ،اگه خوشت نیومد بهش میگم بره پی زندگی خودش
- این چه دوستیه که خیلی راحت اومده باهات صحبت کرده در مورد خواهرت ،تو هم هیچی بهش نگفتی
امیر: آخه اینقدر پسر خوبیه که وقتی گفت، انگار داشت از من خواستگاری میکرد از خوشحالی داشتم بال در میاوردم
- ععع پس به پای هم پیر شین
بلند شدم خواستم برم که امیر دستمو گرفت
امیر: آیه جان ،خواهری،قربونت برم ،عزیز دلم ،قشنگ من ،یکی یه دونه ی من ...
- اوووو چه خبرته ،من با این حرفا خر نمیشم
امیر: خواهش میکنم بزار امشب بیان ،فکر کن مهمانن ،اصلا باهاش حرف نزن ،بزار بیاد رفتش ،خودم بهش زنگ میزنم که جوابت منفیه قبول؟
یه مکثی کردمو گفتم : قبول. .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌏پویش #اهل_کرم
(ویژه نوروز ورمضان )
🧶تهیه سیصد و بیست بسته معیشتی
لبخند خانواده های نیازمند را امسال مهمان سفره ی شب نوروزوافطاری رمضان خود کنید .
❇️با کریمان کارها دشوار نیست.
🌷شماره کارت👇
5892107044938861
موسسه بنی فاطمه (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/joinchat/722600483Ce2b430c954