فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧|لقمـــــــه گـــــــوش|🎧
🪧 مبارزه مردم فلسطین
📌 رژیم ظالم
🔻 برگرفته از کتاب #فلسطین، مجموعه رهنامه
@ghafieh_tashkilat
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه وسط راهبندونِ زندگی دنبالِ یه راه در رویِ خلوت میگردی...
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیشتر رسم بر این بوده
پسرها را بنام مادر میشناختند
چگونه پسر تربیت کرده ای بانو
که همه میخوانند شما را مادر عباس
🏴 صلی الله علیک یا زوجة ولی الله یا ام البنین 🏴
مادران این سرزمین، نشانههای دیانت و ایثارند؛ ستارههایی در آسمان وفاداری و محبت به پیروی از حضرتامالبنین(سلاماللهعلیها). ✨
پ.ن: دیدار اعضای گروه با مادر شهید علی شاهسنایی🥀 در آستانه سالروز وفات حضرت امالبنین(سلاماللهعلیها) و روز تکریم مادران شهدا به بهانه سالگرد شهادت این شهید بزرگوار 🥲
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
enc_17002386782180266695799.mp3
4.12M
تو که عباس ات زمین خورده
ببین من زمین خوردم
این همه صدات زدم مادر...
الدخیل ام البنین💔
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امروز حسینیه امام، صورتی شد 💕
🌷در ایام سالروز ولادت حضرت زهرا سلامالله علیها، دیدار جمعی از اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب
۱۴۰۳/۹/۲۷
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
گروه فرهنگی مَـــلِـــکـــا'
🌸 امروز حسینیه امام، صورتی شد 💕 🌷در ایام سالروز ولادت حضرت زهرا سلامالله علیها، دیدار جمعی از اقشا
💕💕
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:
أوصاني جَبرَئيلُ عليه السلام بِالمَرأَة
جبرئیل علیهالسلام، همواره مرا درباره زنان سفارش میکرد.
-الکافی-
💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_سلام مامان
یلدات مبارک باشه عزیز دلم
قربون این خندههای قشنگت برم
#شب_جمعه شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🍉
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
شهادت لباس تک سایزی است که ما باید با اعمال و رفتار و اخلاص، خود را اندازه آن کنیم
ان شاء الله
شهیدی که شب یلدا سالگرد شهادتش است؛
چه زیبا به ملکا نگاه کرد و به دلهای همهٔ ما پیوند خورد... ❤️🩹🥺
✍🏻#خاطره_نگاری
#قسمت_اول
شب جمعه بود،مصادف شده بود با دومین روز آماده سازی هدایا
ظهر حین انجام کارها پیشنهاد شد حتی شده 50 تا از بسته های تبرکی را امشب برای پخش گلستان شهدا ببریم
هنوز مانده بود تا #روز_دختر واین حرف خلاف برنامه های قبلی بود اما موافقت شد!
از ظهر هر چه تلفنی و حضوری اقدام برای تهیه کم و کسری ها کردم که روزهای آینده به مشکل نخوریم با یک مانع روبرو میشدم! خیلی عجیب، هیچ کدام از تلاش ها نتیجه نداد و مکرر به در بسته خوردم!
شب از خود بازار که فروشنده یکهو مقدار عمده خرید را گفت نمیفروشم تا خود #گلستان_شهدا چادر را روی صورتم کشیدم و اشک ریختم، جوری که راننده که یکی از بچه ها بود اصلا متوجه نشود.
مسئول بودن این سختی ها را دارد دیگر، باید پنهانی ناراحت باشی و مشکلات را حل کنی؛ انگار یک دنیا بار روی شانه هایت سنگینی میکند و در عین حال باید به فکر کارهای فردا و پاسخگویی به مخاطبان و مهمتر از همه روحیه اعضای تیم ات باشی که نگاه شان به توست و اگر کمی بلغزی آن هم سر بزنگاه و در اوج کار، تیم فرومیریزد!
وقتی رسیدیم منتظر پارک کردن ماشین نشدم و زودتر پیاده شدم، مستقیم رفتم سر مزار علی آقا نشستم. در آن لحظه هیچ چیز برایم مهم نبود! اینکه شلوغ است و مردم دارند نگاه میکنند یا حتی اینکه چادرم به خاطر فیلمبرداری فردا نباید خاکی شود یا اینکه هوا سرد است و روی سنگ نشستن سرماخوردنم را تضمین میکند و...
چون این بار فرق میکرد
پای تبرکی های حرم وسط بود، پای آبرو، پای این همه آدمی که با جون و دل آمده اند برای کمک و آن همه آدمی که رزق و نشانه زندگی شان قرار بود به واسطه ما به دست شان برسد...
✍🏻#خاطره_نگاری
#قسمت_دوم
این بار فرق میکرد پای تبرکی های حرم وسط بود، پای آبرو، پای این همه آدمی که با جون و دل آمده اند برای کمک و آن همه آدمی که رزق و نشانه زندگی شان قرار بود به واسطه ما به دست شان برسد...
نشستم و بی اختیار اشک ریختم و شروع کردم به صحبت کردن با شهید
آخرین باری که برای کارهای گروه اینجوری مستاصل شده بودم را به سختی یادم می آمدم، خیلی سال گذشته بود...
نمیدانم چند دقیقه گذشت که به خاطر تماس های مکرر و منتظر بودن بچه ها مجبور شدم دل بکنم
دم بلند شدن، زدم روی سنگ و گفتم نمیدونم چه جوری ولی خودت درستش کن، مطمئنم که میتونی!
رفتم اون سمت گلستان پیش رفقا که منتظر بودند تا پخش هدایا رو شروع کنند...
فردا صبح اول وقت دیگر خبری از مشکلات دیشب نبود، خرید ها تا ظهر رسید و آماده سازی هدایا تمام شد.
شب مجدد برای پخش تعدادی از بسته ها به گلستان رفتیم
اینبار با خنده و خوشحالی ای که ته نگاهم بود سراغ مزار علی آقا رفتم و گفتم دمت گرم، این شد دومین بار که بلافاصله و چند ساعته جوابم رو دادی😍
پیش خودم قرار گذاشتم برای جبران هم که شده، شماره خانواده شان را پیدا کنم و با اعضای گروه به دیدار خانواده شان برویم
همین روزها، مصادف با وفات خانوم ام البنین و حوالی سالگرد شهادت شون، مهمان مادر بزرگوار شهید بودیم💔
این ماجرا، برای اولین بار در منزل شهید برای خانواده شان و میان اعضای گروه تعریف شد و چشم های کنجکاوی که اشکی شده بودند از ته دل بابت نگاه و دست یاری شهید پشت کار گروه مون راضی بودند و میخندیدند☺️
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی باید فقط سکوت کرد و شنید!
روایت ها
نشانه ها
وصیت ها
شاید دارند مستقیم با تــــو سخن میگویند...
#شهیدعلی_شاهسنایی
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
و خط آخر وصیت نامه:
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم
جز پسر فاطمه ارباب نداریم...💚